به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، ناخدایکم تکاور «هوشنگ صمدی» از فرماندهان تکاور و جانبازان نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، در نمایشگاه راهیان نور نیروی دریایی ارتش در خرمشهر، با بیان اینکه ۹۰ درصد تکاوران خود را خرمشهری میدانند، اظهار داشت: به همین دلیل این خاک برای ما تکاوران مقدس و خون شهدای ما در این شهر ریخته شده است؛ لذا ورود ما به خرمشهر حزنانگیز و در برخی موارد هم شادیآفرین و غرورآفرین است.
وی افزود: آنچه که ما تکاوران با ۱۰۳ شهید خود در مقاومت ۳۴ روزه خرمشهر داشتیم، برای ما فراموش شدنی نیست و وقتی قدم به قدم در این شهر میگردیم، در موقعیتهای مختلف، وقتی که یاد درگیریهای با دشمن میافتیم، بهخصوص زمانی که حادثه شهید شدن هر یک از همرزمان خود را بهیاد میآوریم، واقعا دگرگون میشویم.
ناخدایکم صمدی با بیان اینکه برخی از تکاوران در مقابل چشمان خودم جان سپردند، گفت: گفتن و شنیدن این حرف آسان است؛ اما احساسی که آن زمان من هم بهعنوان همرزم و هم بهعنوان فرمانده داشتم، قابل توصیف نیست.
این فرمانده دوران دفاع مقدس با بیان اینکه برخی مواقع در فشار از دست دادن همرزمانم از خود بیخود میشدم، تصریح کرد: در یکی از موارد درگیری، گلوله توپی به دیوار اصابت کرد و سه نفر از تکاوران بر اثر آن به شهادت رسیدند؛ من وقتی بالای سر آنها رسیدم، هیچکدام از این سه نفر را نمیتوانستم بشناسم و در همین موقع بود که یک دست قطع شده پیدا کردم و از روی ساعتش شناختم که این دست برای سرگروهبان گروهان سوم ما بود؛ با دیدن این صحنهها کنترل خود و نیروهای تحت فرمانم که حدود ۶۰۰ نیرو بودند، واقعا سخت بود.
وی با اشاره به خاطرهای از اولین روز آغاز جنگ تحمیلی، گفت: در ۳۱ شهریورماه سال ۵۷، وقتی میخواستیم از «بوشهر» به سمت خرمشهر حرکت کنیم، همه نیروهای خود را جمع کردم و گفتم که این همه دورهها و آموزشهایی که دیدید را با توجه به شرایط امروز، باید در جهت حفظ جان خود نیز بهکار ببرید؛ چراکه اگر شما سالم باشید، دفاع از منطقه را برعهده خواهیم گرفت؛ اما اگر شما زخمی شوید یا به هر دلیلی از منطقه خارج شوید، دشمن بهراحتی پیشروی خود را ادامه خواهد داد.
ناخدایکم صمدی با بیان اینکه یک همرزم شهید داشتم که همانند من نامش «هوشنگ صمدی» بود، گفت: وی در عملیاتی در میدان راهآهن خرمشهر به شهادت رسید و پیکرش به پشت جبهه منتقل شد؛ در حالی که ما به فکر عملیاتها بودیم و از این موضوع ۱۳ روز میگذشت، به من بیسیم زدند و گفتند که خودت را به بندر امام خمینی برسان؛ در بندر امام خمینی گفتند که به کوهک (ستاد فرماندهی نیروی دریایی ارتش در تهران) تلفن بزن و با همسرت صحبت کن؛ وقتی که با همسرم تماس گرفتم، پشت تلفن گریه کرد و گفت «هوشنگ تو زندهای؟ فکر کردم که شهید شدی!» گفتم «نه این «هوشنگ صمدی» که شهید شده یکی از همرزمانم است». با این وجود گریهاش بیشتر شد و گفت «این هم عزیز یک خانوادهای است...».
وی خاطرنشان کرد: خانوادههای رزمندگان بزرگترین و پررنگترین نقش را در جبههها داشتند و اگر رزمندگان خیالشان از خانواده خود راحت نبود، تصمیم گرفتن در میان جنگ برای آنها کار بسیار سخت و پیچیدهای بود.
انتهای پیام/ 113