به گزارش خبرنگار ساجد، پاسدار شهید «مهدی محمدباقری» در تاریخ یکم تیر ۱۳۳۷ در تهران چشم به جهان گشود. وی در تاریخ ۲۸ بهمن ۱۳۶۱ در عملیات والفجر مقدماتی منطقه فکه به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
تصویر دفترچه خاطرات پاسدار شهید «مهدی محمدباقری»
ادامه متن دفترچه خاطرات را که از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه میخوانید:
«تقریباً ساعت ۱۱ است که همه خوابیدهاند تقریباً نیم ساعت پیش یکی از برادران از جبهه آمد و خبر شهید شدن ابوالفضل چمنی راد را به من داد و خبر اسیر شدن ۷ عراقی مزدور را داد و از شدت این خبر نمیدانم از خوشحالی یا ناراحتی خوابم نمیبرد.
شنبه ۱۳۶۰/۲/۵
امروز صبح بعد از نماز حرکت کردیم به اتفاق چند برادر به سوی جبهه خط اول با هزار مکافات قله بازی دراز (۱۰۵۰) گرفتیم رفتیم بالا در مسیر راه چند جنازه برادران و عراقیهای مزدور را دیدم و از آن جا حرکت کردیم به سوی قله ۱۱۰۰ در مسیر هرکه را میدیدم سراغ علی عرب (شهید) را میگرفتم که موفق به دیدن او نمیشدم.
خلاصه رسیدیم به قله ۱۱۰۰ وضع بچهها از نظر روحیه خیلی خوب بود، ولی از نظر نظافت و خستگی خیلی بد بود، چون چند روز بود که غذا و آب به آنها نمیرسید. آن جا نشستیم خستگی در کردیم. در این مدت خمپارههای دشمن پشت سرهم میآمدند، ولی از آن جا که خدا میخواست به ما نمیخورد.
هنوز ۱۱۵۰ که بلندترین قله بازی دراز بود نگرفته بودند، که فردا قصد حمله داشتند. بعداز نهار و نماز شنیدم که علی عرب (شهید) آمده در قله ۱۰۵۰ فوری برگشتم آمدم، ولی علی عرب (شهید) را ندیدم. در این موقع که ساعت ۵ بعد از ظهر است، قزوینی را دیدم و از او سراغ علی عرب را گرفتم که او هم نمیدانست.
غلام گفت: شب پیش ما باش من هم قبول کردم و شب را که وضعمان خیلی بد بود، چون وسیله نداشتیم تا صبح به سر بردیم. در مسیر که میرفتیم به سنگرها سر میزدیم من که اسلحه از پادگان نیاورده بودم یک کلاشینکف، یک فانسخه، قمقمه آب، سرنیزه عراقیها را برداشتم و در مسیر همراهم بود.»
ادامه دارد...