به گزارش خبرنگار دفاعپرس از استان مرکزی، «محمد داود آبادی فراهانی» از جانبازان 70 درصد جنگ تحمیلی است. این بزرگ مرد تاریخ ایران و مدافع وطن متولد 1338 در روستای «داود آباد» اراک است که دوران ابتدایی را در مکتب خانه داود آباد به پایان رساند و بعد از آن در سن 16 سالگی برای کار به تهران مهاجرت کرد.
وی می گوید بعد از شروع جنگ در سال 59 همواره به فکر حضور در جبهه بودم و در سال 61 بر خود واجب دیدم که دست از کار کشیده و برای دفاع از میهن اسلامی آماده شوم.
داود آبادی اضافه کرد: به روستای خود بازگشتم و با خانواده خداحافظی کرده و به صورت داوطلبانه و بسیجی به جبهه رفتم. من در جبهه در قسمت برون مرزی مریوان در منطقه غرب کشور به عنوان نیروی اطلاعات عملیات حضور داشتیم که بعد از دو ماه در یک عملیات شبانه در تاریخ 24 تیر 61 از ناحیه دو چشم مجروح شدم.
وی با اشاره به شب عملیات گفت: در آن شب، عملیات در تپه «ریشن» انجام شد ما به عراقی ها خیلی نزدیک بودیم به همین دلیل با نارنجک به مبارزه با آنان پرداختیم و من در همان شب مجروح شدم و به دلیل شدت آتشی که بر سر بچه ها بود فرمان عقب نشینی صادر شد. همرزمانم مجبور به عقب نشینی شدند و فکر کردند من شهید شده ام و من در همان جا ماندم. همرزمان خبر شهادتم را به خانواده دادند و برای من هم در مریوان و هم در روستای داود آباد مجلس ختم گرفتند.
داود آبادی می گوید در آن شب من بعد از مدتی به هوش آمدم و احساس درد و سوزش در سر و ناحیه چشم داشتم و متوجه شدم چشمانم را از دست دادم و دوباره بیهوش شدم، فردای آن شب با صدای سربازان عراقی بیدار شدم، اسیر شده بودم، 10 ماه اسیر بودم و به علت معلولیتی که داشتم مبادله شدم و در سال 62 به ایران بازگشتم.
همسرم داوطلبانه با من ازدواج کرد
داود آبادی گفت: بعد از بازگشت به ایران و پس از مدتی همسرم که خواهر شهید «سید محمد صدرنور» است، به صورت داوطلبانه با من ازدواج کرد و با بردباری و صبر خود زندگی شیرینی در پناه قرآن را برایمان ساخت.
وی افزود: ما زندگی خوب و خوشی را آغاز کردیم و با کمک همسرم به ورزش پرداختم، بعد از آن به سراغ حفظ قرآن رفتم که به لطف خدا و تلاش های همسرم موفق به حفظ کل قرآن شدم.
من در رشته های دو میدانی، کشتی و وزنه برداری فعالیت می کردم و در مسابقات نابینایان شرکت و موفق به کسب رتبه های برتر در این رشته ها شدم. هیچ گاه ناامید نبودم و فکر نمی کردم حالا که نابینا شدم دیگر آینده ای ندارم بلکه همواره به آینده فکر می کردم و امیدوار بودم و به لطف خدا و با از خود گذشتگی و ایثار همسرم زندگی خوبی همراه با موفقیت در بخش های مختلف دارم و صاحب دو فرزند هستم.
جانبازی لطف خداوند بود که شامل حال ما شد
وی با اشاره به اینکه خواست خدا بود که ما به جبهه برویم و جانباز شویم، گفت: جانبازی لطف خداوند بود که شامل حال ما شد و من خدا را شاکرم که در این راه قدم گذاشتم و توانستم از مرزهای کشورم در مقابل تهاجم بیگانگان دفاع کنیم.
داود آبادی با اشاره به اینکه بسیج، شهید و شهادت و جانباز کلمات مقدسی هستند، بیان کرد: جانباز نامی بود که امام خمینی بر روی مجروحان جنگ گذاشتند چرا که تا قبل از آن هر فردی که برای دفاع از مرز و بوم از دنیا می رفت یا دچار حادثه می شد به ان معلول یا کشته می گفتند اما امام باب شهادت و جانبازی را باز کرد و حرفی خدایی زدند و کشته شدن و معلول شدن را به جانبازی و شهادت تغییر نام دادند و این نام های مقدسی است که ترس را از دل افراد برداشته و سبب شد آنها در راه شهادت بشتابند.
وی گفت: ما باید پیرو ولایت و گوش به فرمان ولی فقیه خود باشیم و از خط ولایت جدا نشویم چرا که حرکت در خط ولایت یعنی سعادت و سلامت جامعه و زندگی.
داود آبادی ادامه داد: ما همه ضد طاغوت بودیم و به امر ولی فقیه خود و توکل بر خدا در جبهه های حق علیه باطل و بخاطر اسلام وارد حضور یافتیم و پیروز میدان شدیم.
انتهای پیام/