شهیده‌ای از کردستان که در اوج غربت به شهادت رسید

شهیده فاطمه اسدی که تنها 22 سال از بهار زندگیش سپری شده بود در اوج غربت به درجه ی رفیع شهادت نائل آمد.
کد خبر: ۳۴۳۴۲۹
تاریخ انتشار: ۰۱ مهر ۱۳۹۸ - ۰۴:۰۰ - 23September 2019

به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از کردستان، کردستان سرزمین دیرپای مرزداران غیوری است که در گستره‌ی جغرافیای ایران اسلامی، هم قدم با تاریخ، مردان و زنان آن در دفاع از تمامیت ارضی کشور پایداری و پایمردی نشان داده اند و همیشه در مقابل بدخواهان ملت ایران به مقابله پرداخته و پوزه ی اجنبی ها و بیگانه پرستان را به خاک مالیده اند.

حوادث پس از پیروزی انقلاب اسلامی در کردستان، تحریک و تجهیز گروهک های ضد مردمی توسط بیگانگان موجب ایجاد جبهه ی مستحکمی متشکل از مردم مسلمان کردستان شد که در کمال گمنامی و بدون هیچ توقعی در مقابل دشمنان انقلاب و کشور ایستادند و با خلق حماسه های ماندنی در دفاع از کیان ایران اسلامی ادای تکلیف کردند و با ایثار، گذشت و فداکاری خود بر آنچه  وطن فروش می خواستند خط بطلان کشیدند.

سازمان پیشمرگان مسلمان کُرد به عنوان اولین میدان دار این حرکت گسترده از همان ابتدای ورود به این صحنه تمامی معادلات دشمنان را بر هم زد و صف ضد انقلاب را از مردم جدا کرد و با استراتژی مبتنی بر دین و استفاده از توان مسلمانان مومن و انقلابی به جنگ افکار انحرافی رفت.

564 زن شهیده در استان کردستان وجود دارد، زنانی که پا به پای مردان در راه دفاع از میهنشان قدم گذاشتند تا امنیت و آسایشی که امروز وجود دارد را به دست بیگانگان نسپارند.

چه مظلومانه به شهادت رسیدند و چه غریبانه از این دنیا رفتند، پرستوهای غریبی که هیچگااه نام و یادشان از خاطرمان نخواهد رفت.

13 زن شهیده پیشمرگ مسلمام کُرد در استان کردستان وجود دارد که شهیده فاطمه اسدی یکی از این شهیدان است که تنها 22 سال سن داشت و از عنفوان جوانی تشکیل زندگی داد که ثمره ی ازدواج او یک دختر است.

فاطمه اسدی فرزند علی و آمنه در یازدهم مرداد سال 1339 در روستای باقر آباد از توابع شهرستان دیواندره در خانواده ی متدین دیده به جهان هستی گشود.

دوران طفولیت فاطمه در شرایط سختی سپری شد او زمانی که به سن مدرسه رسید چون دیگر همسالان خود فقر، محرومیت و نبود امکانات را لمس کرد و همین موضوع مانع از تحصیلش شد و او از نعمت آموختن محروم شد.

شهیده ای از کردستان که در اوج غربت به شهادت رسید/// تصویر خبر به شدت بی کیفیت است/// فاصله بین عکس خبر و متن رعایت شود/// هایپر لینک و نوع نگارش دفاع‌پرس بر اساس آموزش ارائه شده در گروه خبرگزاری در سروش اعمال شود///

فاطمه از کودکی پنجه در پنجه ی فقر افکند و با کار و تلاش به مبارزه با این پدیده ی شوم پرداخت.

او هم در منزل کار می کرد و هم در مزرعه تلاش می نمود تا مقداری از سنگینی بار اداره ی زندگی را که بر دوش پدر و مادرش بود کاهش دهد.

فاطمه بانوی خود ساخته ای بود، ایمانی به استواری کوه های کردستان داشت، پاکی، دینداری و پارسایی مهمترین شاخصه های حیات او بودند.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور عناصر ضد انقلاب در منطقه، بر افروخته شد. زمانی که می دید آنها به صورت علنی به تاراج باورهای مردم می پردازند و نسبت به مسلمانان جفا می کنند بیشتر نگران می شد.

همسر او هم که از سالکان طریق دین بود در این زمینه با فاطمه هم عقیده بود. آنها تصمیم گرفتند برای مبارزه با سلطه ضد انقلاب به پا خیزند.

فاطمه و همسرش همکاری خود را با نیروهای سپاه و پیشمرگان مسلمان کُرد آغاز کردند.

ضد انقلاب وقتی از ماجرا مطلع شد همسر فاطمه را دستگیر و به زندان خود در زوستای «نرگسله» انتقال داد.

پس از دستگیری همسرش، فقر، فشار و تنهایی مانع از مبارزه ی فاطمه با ضد انقلاب نشد چرا که وی فردی با جرات و پُر دل بود و در هر جایی که زمینه ای فراهم می شد به افشای ضد انقلاب می پرداخت.

او سختی های راه را بر خود هموار می کرد و مرتب برای ملاقات همسرش به این روستا می رفت و برای آزادی همسرش هیچگاه به ضد انقلاب التماس نکرد و عقیده داشت این ها حقیرتر از آنند که من التماسشان کنم.

هر وقت همسرش را ملاقات می کرد فقط یک توصیه برای او داشت. مبادا در مقابل دشمن کم بیاوری و شکسته شوی. بلکه محکم و استوار در مقابلشان مقاومت کن و از عقاید و باورهایت دفاع کن، تسلیم شدن در برابر این عناصر فاسد، گناهی بزرگ و نابخشودنی است.

فاطمه سرانجام در هشتم شهریور هزار و سیصد و شصت و یک در حالی که برای ملاقات همسرش به روستای نرگسله  می رود وقتی که با جسم نحیف همسرش روبرو می شود و آثار شکنجه را به وضوح در جای جای بدن او می بیند، چشمان کبود شده و صورت زخمی او را مشاهده می کند با فریادی رسا، آنچنان که همه‌ی ساکنان روستا آن را بشنوند و انعکاس پژواک این فریاد را کوه های اطراف به همه برسانند لب به اعتراض می گشاید و بامزدور، اجنبی و فساد خواندن عناصر ضد انقلاب هیبت و هیمنه ی آنها را می شکند.

دشمن وقتی می بیند حیثیت نداشته اش بیشتر از همیشه بر باد می رود او را به داخل مقر خود بر می گرداند و همسرش را هم به زندان.

ضد انقلاب در همان لحظه دستور اعدام این زن پارسای آزاده را صادر می کنند و او در همان جا تیر باران می کنند.

در حالی که فاطمه کسی را در این روستا نداشته و به تمام معنی غریب بوده است و همسرش هم از این موضوع مطلع نمی شود مردم مسلمان روستا پیکر او را از جلادان تحویل می گیرند و در همان روستا دفن می کنند.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار