به گزارش خبرنگار دفاعپرس از کردستان، کردستان سرزمین لالههای خونین و گلهای پژمردهای است که درس استقامت، استکبارستیزی، مبارزه با ظلم، حمایت از مظلوم، دفاع از اسلام، حفظ و حراست از آرمانهای امام خمینی (ره)، اطاعت از ولیفقیه، حفظ وحدت و انسجام، بصیرت و آگاهی، دشمنشناسی و... را نه به زبان؛ بلکه در عمل به ما آموختند و امروز ما میراثدار خون شهدا و وامدار ایثار و فداکاری آنان هستیم.
کردستان سرزمینی است که وجب به وجب آن و قدم به قدم آن با خون هر شهیدی عطرآگین شده است و امنیت، آرامش، سربلندی و شکوه و اقتدار آن، مدیون خون و ایثار شهداست.
یکی از این شهدا، شهیده فاطمه اسدی است که پیکر مطهر وی اخیراً توسط گروههای تفحص پیکرهای مطهر شهدا، در کردستان کشف شد و خبر این رویداد مبارک، روز گذشته (سهشنبه) از سوی سردار سرتیپ پاسدار «سیدمحمد باقرزاده» فرمانده کمیته جستوجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح به دختر وی که تنها بازمانده این خانواده است، اطلاع داده شد و اوج خباثت و ددمنشی حزب «دموکرات» را آشکار کرد. (بیشتر بخوانید)
بههمین مناسبت، مروری داریم بر زندگینامه شهیده «فاطمه اسدی»؛
«فاطمه اسدی» یازدهم مرداد سال ۱۳۳۹، در روستای «باقرآباد» از توابع شهرستان «دیواندره» در خانوادهای متدین دیده به جهان گشود و دوران طفولیت وی در شرایطی سخت سپری شد. او زمانی که به سن تحصیل رسید، فقر و محرومیت و نبود امکانات، مانع از تحصیلش شد و وی را از نعمت آموختن محروم کرد.
«فاطمه» از کودکی پنجه در پنجه فقر افکند و با کار و تلاش به مبارزه با این پدیده شوم پرداخت؛ بهطوری که هم در منزل کار میکرد و هم در مزرعه، تا مقداری از سنگینی بار اداره زندگی را که بر دوش پدر و مادرش بود، بکاهد.
وی در عنفوان جوانی، تشکیل زندگی داد که ثمره ازدواج او یک دختر است. او بانوی خودساختهای بود و ایمانی به استواری کوههای کردستان داشت، پاکی، دینداری و پارسایی، مهمترین شاخصههای حیات وی بودند.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و حضور عناصر ضدانقلاب در منطقه، «فاطمه اسدی» برافروخته شد و زمانی که میدید آنها بهصورت علنی به تاراج نقد باورهای مردم پرداخته و نسبت به مسلمانان جفا میکنند، بیشتر نگران شد. از سویی دیگر، همسر او هم که از سالکان طریق دین بود، در این زمینه با «فاطمه» همعقیده بود؛ بنابراین آنها تصمیم گرفتند تا برای مبارزه با سلطه ضدانقلاب به پا خیزند.
«فاطمه اسدی» و همسرش همکاری خود را با نیروهای سپاه و پیشمرگان مسلمان کرد آغاز کردند. ضدانقلاب وقتی از ماجرا مطلع شد، همسرش را دستگیر و به زندان خود در روستای «نرگسله» انتقال داد. پس از دستگیری همسرش، فقر، فشار و تنهایی، مانع از مبارزهی «فاطمه اسدی» با ضدانقلاب نشد، وی بسیار با جرأت و پردل بود و در هرجایی که زمینهای فراهم میشد، به افشای چهره ضدانقلاب میپرداخت.
او سختیهای راه را بر خود هموار کرده و مرتب برای ملاقات همسرش به روستای «نرگسله» میرفت و برای آزادی همسرش نیز هیچگاه به ضدانقلاب التماس نکرد و عقیده داشت که «اینها حقیرتر از آن هستند که من التماسشان کنم»؛ بنابراین هروقت همسرش را ملاقات میکرد، فقط یک توصیه برای او داشت: «مبادا در مقابل دشمن کم بیاوری و شکسته شوی، محکم و استوار در مقابلشان مقاومت کن و از عقاید و باورهایت دفاع کن، تسلیم شدن در برابر این عناصر فاسد، گناهی بزرگ و نابخشودنی است».
«فاطمه اسدی» روز هفتم شهریور سال ۱۳۶۱، وقتی برای ملاقات همسرش به روستای «نرگسله» رفت؛ با جسم نحیف وی روبهرو شد؛ آثار شکنجه را بهوضوح در جایجای بدن او دید و چشمان کبودشده و صورت زخمی او را مشاهده کرد؛ بنابراین با فریادی رسا، آنچنان که همه ساکنان روستا آن را بشنوند و انعکاس پژواک این فریاد را کوههای اطراف به همه برسانند، لب به اعتراض گشود و با مزدور، اجنبی و فاسد خواندن عناصر ضدانقلاب، هیبت و هیمنه آنها را شکست.
دشمن وقتی دید که حیثیت نداشتهاش بیشتر از همیشه بر باد رفته است، «فاطمه اسدی» را به داخل مقر خود و همسرش را هم به زندان برگرداند و در همان لحظه نیز دستور اعدام این زن پارسای آزاده را صادر کرد؛ بنابراین مزدوران او را در همانجا تیرباران کرده و به شهادت رساندند.
بعد از شهادت «فاطمه اسدی»، پسر کوچکش بهدلیل نبود سرپرست، در گهواره از دنیا رفت و شوهرش نیز بعد از سه سال از زندان «دولتو» آزاد شد.
انتهای پیام/