گروه استانهای دفاعپرس: زنان به عنوان نیمی از جامعه در صحنههای مختلف نقش مؤثر و مهمی دارند. در دوران مبارزات انقلابی بسیاری از بانوان با بصیرت با حضور در تظاهراتها و فعالیتهای سیاسی به ایفای نقش پرداختند. در این راستا «فاطمه حسنوند» در گفتوگو با خبرنگار دفاعپرس در خرم آباد، اظهار داشت: در سال 57 که اوج مبارزات انقلابی بود، 16 سال داشتم و در شهر خرم آباد، در پایه دوم دبیرستان مشغول به تحصیل بودم.
وی در خصوص تظاهراتهای انقلابی گفت: در اوج مبارزات انقلابی زمانی که گاردیها در خیابان بودند، نمیتوانستیم در تظاهرات شرکت کنیم چون آنها وقتیکه کسی را دستگیر میکردند، چه زن و چه مرد، به حدی کتک میزدند، که فرد بیهوش میشد و میانداختند داخل ماشین و میبردندش.
این بانوی مبارز انقلابی با بیان اینکه مردم با اتحاد و یکپارچگی تظاهرکنندگان را حمایت میکردند، افزود: مردم درِ خانههایشان را به روی تظاهر کنندگانی که مأمورین رژیم طاغوت در تعقیب آنها بودند، باز میگذاشتند تا تظاهر کنندهها بیایند داخل خانه و اگر زخمی بودند، پانسمانشان میکردند.
حسنوند ادامه داد: یک روز با خواهرم داشتم میرفتم خرید، دیدیم گاردیها ریختند داخل تظاهر کنندهها و همه جوانان تظاهرکننده رفتند سمت خانهای که درش باز بود. ما هم هرچه تعداد زن بودیم، پشت سرشان رفتیم. زن صاحب خانه آمد درِ خانه را بست بعد آقایان را از راه پله فرستاد روی پشت بام. دخترش هم بشقاب گذاشت جلوی دستمان، تا اگر گاردیها آمدند، بگوید اینها مهمان ما هستند. بعد از چند لحظه هر چه گاردیها در زدند، در را برایشان باز نکردند تا یک ساعتی گذشت که آنها رفته بودند نگاه که کردیم گاردیها را ندیدیم و بعد از آن از منزل خارج شدیم.
وی با اشاره به اینکه تعدادی از جوانان رشید خرم آبادی در تظاهراتهای انقلابی به شهادت رسیدند، اضافه کرد: از تظاهراتهای انقلاب یک خاطره هم از پسر عمه شهیدم «محمد رضا سپهوند» دارم، ایشان در دی 1357 در تظاهرات شهید شدند. وی قلوه سنگ (قلماسنگ) برای تظاهرات کنندهها درست میکرد که سنگ پرت کنند طرف گاردیها. نحوه شهادتش به این شکل بود که در یکی از تظاهراتها گاردیها که میرسند، میرود داخل کوچه پنهان میشود، بعد از چند دقیقه سرش را می آورد جلو که نگاه کند ببیند گاردیها رفتهاند یا نه یک دفعه دو تا گلوله به وی میزنند و ایشان به درجه شهادت میرسد.
وی با بیان اینکه گاردیها اگر کسی را شهید میکردند جنازهاش را هم میبردند، ادامه داد: خانواده شهید «محمد رضا سپهوند» که رفته بودند بیمارستان که جنازه شهید را تحویل بگیرند، گفته بودند دو تا گلوله خورده و باید پول گلولهها را بدهید. آنها هم پول گلولهها را داده بودند تا شهیدشان را تحویل بگیرند و از آنها تعهد گرفته بودند که حق ندارند که فاتحه خوانی یا عزاداری برگزار کنند و گرنه خانهشان را محاصره میکنند. چرا که گاردیها از اجتماع مردم میترسیدند.
وی با ذکر به این مطلب که شهید «سهراب مصطفایی» اولین معلم شهید لرستانی است، تصریح کرد: شهید مصطفایی اصالتاً بروجری بود ولی در «خرم آباد» مشغول به کار بود و همراه با خواهرش در خانه داییشان که روبروی خانه ما بود زندگی میکردند. ایشان همیشه جلوی راهپیمایی کنندگان حرکت میکرد و بر علیه رژیم شاهنشاهی شعار میداد و هر زمانی که میتوانست نوارهای سخنرانی امام و کتاب های مذهبی را پخش میکرد.
این بانوی مبارز انقلابی با ذکر این مطلب که بعد از اینکه شاه از ایران رفت و نخست وزیر عوض شد، تظاهراتها کم رنگتر شد و گاردی ها هم کمتر بیرون میآمدند و زنها هم بیش از پیش دوشادوش مردان در تظاهراتهای خیابانی شرکت میکردند، اظهار داشت: وقتی که امام (ره) اعلام کرده بودند که «همه سربازها بیایند اسلحهشان را تحویل دهند. ما همه آنها را مثل بچه خودمان دوست داریم»، همه نیروها و ارگان های دولتی تسلیم شده بودند بجز ژاندارمری «خرم آباد» و بعضی از شهرهای دیگر. در اینجا بعضی از تظاهر کنندگان ریخته بودند در ژاندارمری و در اسلحه خانه را باز کرده بودند و شروع کرده بودند به زد و خورد با آنها. افراد زیادی آن روز در خرم آباد کشته و زخمی شدند. چه سربازها و چه تظاهر کنندگان، زخمیها و شهدا خیلی زیاد بودند تا اینکه نیروهای ژاندارمری تسلیم شدند.
وی افزود: در زمان حادثه ژاندارمری «خرم آباد»، از خانه آمدم بیرون، خیابان خلوت بود، یک دفعه صدای آمبولانسها در خیابان پیچید، چون ما نزدیک بیمارستان بودیم صداها را میشنیدم. با خودم فکر کردم چه خبر است؟ حتماً تظاهرات ها شروع شده است، حتماً گاردیها شروع کردهاند. متوجه شدم صداها از بیمارستان است، از در پشتی بیمارستان رفتم داخل دیدم تمام بیمارستان پر از زخمی و شهید است. انگار مردم شهر همه ریخته بودند آنجا.
حسنوند ادامه داد: از بلندگو اعلام میکردند که ما با کمبود وسایل پزشکی مواجهه هستیم. همه کسانی که در خانه هستند بروند اگر وسایل پزشکی یا ملحفه تمیزی دارند بیاورند که مجروحین را مداوا کنیم. من هم برگشتم خانه مقداری ملحفه سفید داشتیم آنها را برداشتم و بردم توی بیمارستان و با پرستارها در مداوای مجروحین کمک کردم و برای پرستارها وسایل را آماده میکردیم.
حسنوند با بیان خاطرات بازگشت امام از فرانسه به ایران، اظهار داشت: زمانی که امام میخواستند از پاریس تشریف بیاورند ایران، خیلی از مردم شهرستانها به ویژه مردها رفته بودند تهران و شب تا صبح بیدار مانده بودند و منتظر ورود امام بودند. اعلام کرده بودند که فردا ساعت نه صبح امام تشریف میآورند به تهران. ما هم در «خرم آباد» همان ساعت شروع کردیم به راهپیمایی.
این بانوی فعال انقلابی با بیان اینکه آن زمان سکههای پول 2 ریالی بود که خانوادهام به عنوان پول تو جیبی به من میدادند، گفت: من نذر کرده بودم وقتی امام آمد همه سکههای 2 ریالی را که پس انداز کرده بود، در راهپیمای، پخش کنم بین مردم. یک روز قبل از اینکه امام (ره) وارد ایران شود من رفتم پولهایم را شماردم دیدم هفتاد تا 2 ریالی هستند. روز 12 بهمن آنها را به میمنت بازگشت امام روی سر مردم شرکت کننده در راهپیمایی ریختم و گفتم، اینها نذر سرآقا است.
وی به حوادث بعد از پیروزی انقلاب در کشور گریزی زد و بیان کرد: یک سری گروهکهای مخالف انقلاب مانند مجاهدین خلق، کوملهها، کمونیستها، حزب کارگر حزب توده، دست به دست هم داده بودند که بر علیه این انقلاب نو پا مبارزه کنند.
حسنوند افزود: تقریباً سال 58 بود که خانوادههایی که طرفدار نظام شاهنشاهی بودند و شکست خورده بودند به وسیله فرزندان دبیرستانی خود به هر طریقی که بود یا با مسئولین مدرسه دست داشتند یا از طریق اینها میآمدند کشوهای میز را پر از اعلامیههای حزب توده و کمونیست و مجاهدین خلق و امثال اینها میکردند. ما صبح که میرفتیم و کشوی میزها را باز میکردیم، میدیدیم کشوها پر از اعلامیههایی بر ضد انقلاب اسلامی هستند، ما هم اعلامیهها را در میآوردیم پاره میکردیم و در سطل آشغال میریختیم.
این بانوی فعال دوران انقلاب اضافه کرد: بچههایی که طرفدار این گروهکها و احزاب بودند ناراحت میشدند، با آنها بحث میکردیم و میگفتیم که شما اشتباه میکنید. انقلاب، انقلاب اسلامیاست، امام آمده است، این همه زحمت کشیدند و شهید دادهایم شما چرا این کارها را میکنید.
وی با اشاره به فعالیتهایش در دوران جنگ تحمیلی، خاطرنشان کرد: آن زمان هم بمبارانها بود و تشییع جنازه شهدای عزیزمان از مسجد «صاحب الزمان» تا بهشت رضا، آن موقع با دو تا بچه که یکی در بغلم بود و دست یکی را میگرفتم، در تشییع جنازه شهدا و نماز جمعه شرکت میکردم و هرکاری که میتوانستیم برای کمک به رزمندگان انجام میدادیم.
حسنوند با اشاره به اینکه در زمان جنگ تحمیلی بسیاری از زنان، با تهیه اقلام خوراکی مانند مربا، حلوا، آبلیمو برای رزمندگان، به ستادهای پشتیبانی جنگ کمک میکردند، گفت: من نیز هر زمانی که نیاز بود در کنار سایر خواهران برای تهیه مایحتاج رزمندگان به آنها کمک میکردم و وقتی برای جمع آوری کمکهای مردمی به جبهههای نبرد، با ماشین می آمدند در کوچهها و در خانهها در حد توانمان کمک میکردیم و به اقوام و دوستان هم میگفتیم که هر کاری از دستتان بر میآید کوتاهی نکنید و اقلام مورد نیاز رزمندگان مثل پتو و مواد شوینده را برای آنها بفرستید.
وی ادامه داد: کمکهای مردمی را جمع میکردیم و به دست کسانی که مسئول جمع آوری بودند میرساندیم و یا در مکان برگزاری نماز جمعه تحویل میدادیم. حتی کمک به کشورهای مسلمان که درگیر جنگ بودند در برنامهی ما بود مثلاً ً برای مردم فلسطین چیزهای که جمع آوری میکردیم، تحویل ستاد نماز جمعه میدادیم.
این بانوی فعال دوران مبارزات انقلابی با بیان این مطلب که شهید «روح الله سپهوند» برادر شوهرم بودند، گفت: همیشه از خاطرات این شهید والا مقام برای فرزندانم نقل میکنم چرا که شهدا بهترین الگوی رفتاری برای جوانان هستند و اگر ما میخواهیم جوانان و نوجوانانمان از تهاجم فرهنگی غرب در امان باشند، باید آنها را با سیره عملی شهدا آشنا کنیم.
انتهای پیام/