گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: «محمدرضا حسنی» از رزمندگان لشکر 10 سیدالشهدا (ع) و جانباز جنگ تحمیلی در 16 سالگی به جبهه رفت و در سال 64 وارد تیپ سیدالشهدا شد، ابتدا به «گردان حبیب بن ابن مظاهر» رفت و سپس وارد گردان المهدی شد. وی در عملیات سیدالشهدا به همراه دیگر رزمندگان این لشکر به میدان رفت و در اثر اصابت خمپاره به درجه جانبازی نائل آمد.
حسنی در گفتوگو با خبرنگار دفاعپرس، با اشاره به خاطره آن عملیات و مجروحیتش اظهار داشت: قسمت این بود که در عملیات سیدالشهدا در کنار شهیدان محمد حسن حسنیان و شهید اسکندرلو و شهید ابوالفضل نبی قهرودی بودم. در عملیات هفت گردان بودیم که انجام تکلیف کردیم، چون در این عملیات پیروی از ولی امر و ادای تکلیف حرف اول را میزد. نمیدانستیم با چه حجم از آتش و امکانات دشمن روبهرو هستیم. تنها روی کالک توضیح داده شده بود که عراق عملیاتی انجام داده و از محور فکه به داخل کشور ورود کردهاند. عملیات ما برای مقابله با دشمن بود که در آن 200 شهید دادیم و پیکرها یک ماه جلوی آفتاب ماند.
این رزمنده دفاع مقدس با اشاره به ویژگیهای عملیات سیدالشهدا بیان کرد: این عملیات جزو نادرترین عملیاتها در طول دفاع مقدس بود، از این نظر که کمتر از سه روز کارهای اطلاعات، شناسایی، تدارکات، لجستیک و اجرا با هفت گردان نصف و نیمه که اکثرا در حال رفتن به مرخصی و تسویه حساب بودند، مثل «گردان علی اصغر» که هنگام سوار شدن به قطار دستور بازگشت به جبهه را دادند به دل دشمن زدیم.
وی افزود: در این عملیات یک بار دیگر عاشورای امام حسین تکرار شد، هر چند «شهید حسینیان» در شب عملیات اعلام کرد که من بیعت را برمیدارم و اگر کسی خانواده منتظری دارد یا باید به شهرش بازگردد میتواند برود اما همه ماندند، مثل شهید «نادعلی تلقی» که به شهادت رسید، پیکرش یک ماه در زیر آفتاب ماند و زمانی بازگشت که فرزندش به دنیا آمده بود.
حسنی با اشاره به خاطرهای از یکی از شهدای عملیات سیدالشهدا تصریح کرد: من هم شب 13 اردیبهشت ماه در اثر اصابت خمپارهای در کنارم مجروح شدم و ابوالفضل نبی قهرودی در کنارم به شهادت رسید، ساعت 9 شب این اتفاق افتاد و تا ساعت هفت صبح منتظر شدم تا بدنم را به عقب ببرند، اما امکان انتقال پیکر شهدا نبود. وقتی صبح بلند شدم پیکر شهید قهرودی را در کنارم از انگشتر توی دستش شناختم. این شهید شبیه صاحب نامش حضرت ابوالفضل، به شهادت رسید، ترکش بزرگی به سرش اصابت کرد و نصف سر و جمجمهاش را از بین برد، دستش هم از پوست آویزان شد و یک پایش را از دست داد. هنوز پیکر پنج شهید ما در این عملیات به خانواده آنان بازنگشتهاند و دوست داریم بعد از سالها رخ نشان دهند و به خانه برگردند.
وی در بیان خاطرهای از سردار فضلی و رزمندهای که به اصرار به میدان جنگ رفت، بیان کرد: این عملیات مثل عملیات های بزرگ که چند ماه زمانبر باشد، نبود. سردار فضلی در مصاحبهای درباره شهید ابراهیمی تعریف کرده بود که «علی اصغر ابراهیمی» مسوول بخش اداری و کارهای تیپ بود و ارتباطی با بحث نظامیگری نداشت با این حال وقتی خبردار شد عملیاتی در پیش است از من خواست تا به عملیات برود، سه بار به من مراجعه کرد اما او را از خودم طرد کردم، یکبار عصبانی شدم و گفتم تو کارت چیز دیگری است، آخرین بار که آمد تا راضیم کند گفت اگر نگذاری به این عملیات بروم فردای قیامت می گویم که شما باعثش شدی و شکایتت را پیش حضرت زهرا (س) میکنم، دیگر نتوانستم چیزی بگویم فقط گفتم پس قول بده هر کداممان شهید شدیم شفاعت دیگری را بکند تا خداوند ما را ببخشد، علی اصغر دعایی کرد که به برکت آن دعا باران گرفت و همین باران علتی شد تا تانکهای دشمن نتوانند پیشروی کنند.
وی در پایان گفت: بعد از گذشت 30 سال از زمان عملیات سیدالشهدا میخواهم بگویم که ما آنروز با صحبتهای شهید حسنیان به این نتیجه رسیدیم که تکلیف را سیدالشهدا معلوم کرده و وظیفه ما پیروی از ولایت فقیه است، امروز توقع ما از مردم این است همانطور که رزمندگان یاری کردند و توانستیم خاک را از دست دشمن خارج کنیم و امنیت را به ارمغان بیاوریم، امروز هم مردم همبستگی و پیروی از ولایت را داشته باشند و نگذارند ابر قدرتهای نگاه چپ کنند، مدافع خون شهدا و رزمندگانی باشیم که امروزه در راه دفاع از حرم پا به عرصه گذاشتند.
انتهای پیام/ 141