به گزارش خبرنگار دفاعپرس از گرگان، شهيد «علی اكبر موسوی» در تاريخ 1344 در خانواده ای مومن و مذهبی در روستای محمد آباد شهرستان علی آباد کتول استان گلستان چشم به جهان گشود.
مدرسه ابتدايی را در روستای محل تولدش گذراند. علی اکبر تمام سالهای پيش از خدمت سربازی را در كنار پدر و مادر به كار و تلاش مشغول بود. بعد از فرا رسيدن زمان خدمت سربازی وارد كميته انقلاب اسلامی شد. اما پس از شروع جنگ تصميم گرفت به عنوان پاسدار وظيفه در ميدانهای نبرد حق عليه باطل حضور داشته باشد.
پدر بزرگوار شهيد اين دوران را اينگونه شرح مي دهد: علی اكبر اولين بار به مدت چهار ماه به جبهه رفت. بعد از اين مدت به مرخصی آمد. اما در همين فاصله یکی از دوستانش به شهادت رسيد. شنيدن خبر شهادت دوستش، تاثير بسيار زيادی بر روی او گذاشت.
چند روز پس از اين ماجرا وقتی آمد منزل رو كرد به من و گفت: ديشب در عالم خواب ديدم در كنار جوی آبی نشسته ام و گلهايی را كه در دست دارم در داخل اين جوی آب رها ميكنم. اما نمی دانم چه اتفاقی افتاد. آب، گلهای من را با خودش برد و من هر چه سعی كردم موفق نشدم گلهای خودم را از درون آب اين جوی بردارم.
پدرش، شهيد را در آخرين روزهای پيش ازشهادت اينگونه توصيف می کند: بعد از شهادت آقا علی اكبر يك روز خواهر شهيد را برده بوديم بيمارستان قائم مشهد. آن روز خواهر شهيد درد زيادی داشت و ما از اين بابت خيلی ناراحت بوديم. در همين گير و دار ناگهان خواهر شهيد با يك آرامش عجيبی به خواب رفت. بعد از اينكه ايشان خوابيد، مادرشهيد آمد و گفت: شهيد را در عالم خواب ديده كه آمده بيمارستان پيش خواهرش و بعد از آن بود كه ما به علت تسكين يافتن درد خواهر شهيد پی برديم.
پدر شهید می گوید: يك روز نشسته بوديم و داشتيم تلویزيون نگاه ميكرديم همان موقع تلویزيون گفت كرمانشاه را بمباران كردند تا گفتند كرمانشاه را بمباران كردند. مادر شهيد دو دستی زد توی سرش و گفت آقاعلی اكبر شهيد شد من گفتم اين چه حرفيه كه ميزنی. نه اينطور نيست. حالا آقا اكبر كجا بوده كه اينجا شهيد بشود. مادر شهيد گفت: حالا خواهی ديد من مطمئن هستم آقا علی اكبر شهيد شد. مادر شهيد اين را گفت اما ما حرفش را جدی نگرفتيم. اما او درست گفته بود برای اينكه آقا علی اكبر در تاريخ 1365/8/21 در باختران به شهادت رسيده بود.
انتهای پیام/