به گزارش خبرنگار دفاعپرس از خرمآباد، اگر به تمام لحظات حساس و تاریخی جنگ هشت ساله نگاهی اجمالی داشته باشیم، بدون تردید نام و آوازه عملیات بیتالمقدس در صدر عملیاتهای دفاع مقدس به روشنی میدرخشد؛ چرا که این عملیات منجر به آزادسازی خرمشهر شد.
استان لرستان در عملیات بیت المقدس 190 شهید را تقدیم اسلام کرد که به همت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس لرستان زندگینامه این عزیزان به تفکیک شهرستانهای استان در کتابی با عنوان «کبوتران خونین بال بیت المقدس» گردآوری و تألیف شده است.
در متن ذیل نگاهی گذرا داشته ایم به زندگینامه برخی از شهدای عملیات بیت المقدس شهرستان بروجرد:
شهید علیرضا امرائی
شهید «علیرضا امرائی» 1341/4/13 در شهرستان «بروجرد» دیده به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی خود را در شهرستان «خوانسار» شروع کرد و دوره راهنمایی را در «اشترینان» گذراند،.
کلاس اول دبیرستان، در بسیج ثبت نام کرد و پس از پشت سر نهادن دوره آموزشی راهی میادین نبرد شد. همزمان با عملیات «بیت المقدس» در «خرمشهر» حضور داشت. وی پس از ثبت اوراقی از دفتر حماسه به نام خود، در تاریخ 1361/2/3 بر اثر اصابت ترکش به دیار حق شتافت. پیکر پاک این شهید در گلزار شهدای «اشترینان» به خاک سپرده شد.
شهید محمد بختیاری
محمد بختیاری 1345/6/6 در روستای «دره میانه» سفلی از توابع شهرستان «بروجرد» دیده به جهان گشود. در سن هفت سالگی در تنها دبستان روستا ثبت نام کرد و مشغول تحصیل شد. وی در حین تحصیل بارها مورد تشویق معلمش قرار گرفت. کلاس سوم راهنمایی بود که در پایگاه مقاومت بسیج ثبت نام کرد. از آن پس، روزها درس میخواند و شبها به پایگاه میرفت و نگهبانی میداد. همچنین برای کمک به خانواده، در اوقات فراغت کار میکرد و هزینه تحصیلش را به دست می آورد.
او از بدو ورود به دوره دبیرستان به کتابهای استاد مطهری علاقهمند شد و آنها را مورد مطالعه قرار میداد. پس از به پایان رساندن کلاس اول دبیرستان، با درس و مشق وداع کرد و در اواخر سال 1359 با لباس بسیجی راهی مناطق عملیاتی شد. در این مرحله از اعزام در منطقه عملیاتی «دار خوئین» مورد اصابت ترکش قرار گرفت و از ناحیه کتف مجروح شد.
«محمد» برای بار دوم 1360/11/17 لباس رزم پوشید، به جبهه رفت و مدت سه ماه در منطقه عملیاتی «جزیره مینو» خدمت کرد. آخرین مرحله حضور ایشان، اول سال 61 بود که در این مرحله در عملیات بیت المقدس حضور یافت. تا این که 1361/2/16 همان سال در حین عملیات بر اثر سوختگی، به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شهید انشاءالله رضایی
«انشاءالله رضایی» 1339/20/6 در شهرستان «بروجرد» به دنیا آمد. وی پس از دوره کودکی برای کسب علم و دانش در دبستان ثبت نام کرد و دوره تحصیل ابتدایی و راهنمایی را با موفقیت پشت سر نهاد. در ایام نوجوانی پدرش به دیار حق رفت و او سرپرستی خانواده را بعهده گرفت. وی هم کشاورزی می کرد و هم درسش را می خواند.
«انشاءالله رضایی» از جمله نیروهای انقلابی ای بود که در راهپیماییها و تظاهرات حضور داشت. بعد از پیروزی انقلاب نیز دست از فعالیتهایش برنداشت و با تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، 1358/8/8 به این نهاد پیوست. او برای دفاع از آرمان های انقلاب، جهت مقابله با جدایی طلبان کردستان راهی این دیار شد. در آن ایام، زمان برآورده شدن یکی از بزرگترین آرزوهایش فرا می رسد و به دیدار امام می رود.
پس از بازگشت از محضر امام، به منظور آموزش پزشکیاری، به تهران اعزام شد. بعد از سپری کردن آموزشهای لازم، به عنوان پزشکیار عازم جبهه «دار خوئین» شد و حدود دو ماه و نیم در این جبهه مشغول خدمت شد. پس از آن مدتی را در بهداری سپاه بروجرد به خدمت میگذراند تا اینکه روزی با اصرار فراوان و اجازه از مادرش، دوباره عازم سرزمین عشق و شهادت میگردد و در عملیات «بیت المقدس» به یاری مجروحین حمله می شتابد. پس از پیروزی افتخارآمیز در این عملیات، به مسجد جامع «خرمشهر» رفته و به درگاه خداوند متعال راز و نیاز می کند که به هنگام نماز در محراب عبادت، بر اثر اصابت کاتیوشای دشمن به شهادت می رسد.
شهید عزیز شکوهیان
عزیز شکوهیان 1331/10/9، در شهرستان بروجرد دیده به جهان گشود. در سن هفت سالگی در دبستان ثبت نام کرد. با پشت سر گذاشتن دوره ابتدایی ترک تحصیل نمود، و وارد بازار کار شد.
در سن هفده سالگی از نعمت پدر محروم شد، پس از آن مسوولیت خانواده را بر دوش کشید و با کار در مغازه بستنی فروشی پدر، هزینه زندگی را تامین می کرد. چند سال بعد به استخدام ارتش در آمد و پس از گذراندن دورههای آموزش کماندویی، چتربازیی و مهندسی، به لشکر 21 حمزه پیوست.
در سن بیست و هشت سالگی، ازدواج کرد و صاحب یک فرزند پسر به نام «مهدی» شد. وی در جریان انقلاب، سخت از عملکرد ارتش گله مند بود و همواره از نظام ستمشاهی انتقاد می کرد. هر وقت او را برای مقابله با تظاهر کنندگان می فرستادند، از ماموریت سرپیچی مینمود و به رغم تهدیدهای فرماندهان، هیچ وقت چنین ماموریتی را نپذیرفت.
پس از پیروزی انقلاب، برای دفاع از جمهوری اسلامی به مناطق عملیاتی رفت و در تاریخ 1361/3/4 همزمان با عملیات «بیت المقدس»، براثر اصابت ترکش به ناحیه سرش به درجه رفیع براثر اصابت شهادت نائل آمد.
شهید رضا گودرزی
رضا گودرزی 1344/11/3 در شهرستان بروجرد بدنیا آمد. هفت ساله که شد راه دبستان را در پیش گرفت. رضا دوره تحصیلی ابتدایی را پشت سر نهاد ولی از آن پس به منظور کمک به امرار معاش خانواده، ترک تحصیل کرد و در یک کارگاه مکانیکی خودرو مشغول بکار شد. او در دوران انقلاب به علت تنفر از رژیم وقت و علاقه به جاری ساختن دستورات مكتب راهگشای اسلام، به انقلابیون پیوست و در تظاهرات و راهپیماییها شرکت نمود.
با حمله عراق به خاک ایران اسلامی، جهت مقابله با انقلاب نوپای اسلامی، رفتن را بر ماندن ترجیح داد و با ثبت نام در کاروان بسیجیان، لباس رزم پوشید و راهی مناطق عملیاتی شد. تا این اینکه در تاریخ 1361/2/16 در منطقه عملیاتی بیت المقدس بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید و نام خود را در لیست شهدای دفاع مقدس به ثبت رساند.
شهید حسن مرادی
سخن از شقایقی است که 1/1/ 1338، در روستای «دهکرد» از توبع شهرستان «بروجرد»به دنیا آمد. ، نام او را حسن نهادند، از کودکی راه و رسم عبادت و بندگی خدا را به او آموختند. برای درس خواندن راه دبستان را در پیش گرفت و تحصیلات ابتدایی را به پایان رسانید. از دوران نوجوانی همراه پدر برای تأمین بخشی از هزینه های زندگی به کشاورزی و تلاش و کوشش میپرداخت و در خانه نیز از کمک به مادر و دیگران ابایی نداشت و با مهربانی و دلسوزی در کنار آنان مسیر زندگی را طی می کرد. به آیین ناب محمدی(ص) لبیک گفته و به امر ازدواج تن در داد. که از آن وصلت ميمون صاحب چهار فرزند دختر شد.
در هنگام پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی، تصمیم گرفت راهی نبرد با متجاوز شود. 1361/2/8 در بسیج ثبت نام کرد تا با کاروان اعزامی به مناطق عملیاتی اعزام شود و چند روز بعد از اعزام در عملیات بیت المقدس در منطقه خرمشهر با اصابت ترکش به سرش به فيض رفیع شهادت نائل شد.
شهید جواد موسی وند
شهید جواد موسی وند 1341/1/3 دیده به جهان گشود. ایشان فرزند «علی محمد» بود که در سِمت پاسداری در منطقه عملیاتی «خرمشهر» بر اثر اصابت ترکش در 1361/2/16، به شهادت میرسد و پیکر پاک ایشان در گلزار شهدای روستای گوشه به خاک سپرده شد. دکتر معالجش به یک نفر از همرزمانش گفته بود: «هنگامی که موسیوند را معالجه می کردم، سعی داشت که هر چه زودتر باز به جبهه برگردد، ما مخالفت کردیم و مجبور شد علیرغم میل خودش، برای معالجه به پشت جبهه اعزام شود.»
انتهای پیام/