درجه رزمندگان بسیجی را اخلاص تعیین می‌کرد

در ۵ آذر ۱۳۵۸ سازمان بسیج مستضعفین با فرمان حضرت امام تشکیل شد تا به پویایی و شکوفایی بیشتر کشور در همه عرصه‌ها کمک کند. سازمانی که یک سال بعد با شروع جنگ تحمیلی به خوبی خودش را نشان داد و جایگاه ویژه‌ای در امور جاری کشور پیدا کرد.
کد خبر: ۳۴۶۷۵
تاریخ انتشار: ۰۴ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۲۷ - 25November 2014

درجه رزمندگان بسیجی را اخلاص تعیین می‌کرد

به گزارش دفاع پرس، جانباز بصیر و راوی دفاع مقدس «کاظم شمس» از بسیجیان دیروز و امروز است که در تمام این سالها در صحنه حضور داشته است. شمس در گفتوگو با «جوان» از جو و روحیه حاکم بر بسیجیان در سالهای اولیه تأسیس آن میگوید و نقش غیرقابل انکار رزمندگان بسیجی در جنگ را توضیح میدهد.
 
آقای شمس شما از جانبازان بصیر هستید، پیش از شروع مصاحبه از نحوه مجروحیتتان برایمان بگویید.

در تاریخ 22/4/67 قرار بود معبری در «ارتفاعات بلفت» باز کنیم. دو تپه روبهروی هم بود که آن سمت عراقیها و این طرف ما بودیم. از یک هفته قبل از عملیات، برای شناسایی حرکت کردیم. منطقهای که مینگذاری شده بود را شناسایی کرده و تخمین زده بودیم. هزار و 500 مین در میدان مین وجود دارد. البته ما نمیخواستیم تمام میدان مین را پاکسازی کنیم و فقط قصدبازکردن یک معبر را داشتیم. هر شب سه ساعت از ساعت یک شب تا ساعت چهار و تا پیش از طلوع خورشید کار میکردیم و تخمین زده بودیم که کارمان سه روز طول بکشد. شب دوم خنثیسازی من و یکی از دوستان در میدان مین مشغول کار بودیم. در فاصله دو متری هم نشسته بودیم که ناگهان مین والمرا زیردست دوستم عمل کرد. ایشان به شهادت رسید و من از اصابت ترکش مین مجروح شدم. آن لحظه حالت خلسهای به من دست داده بود که فکر میکردم شهید شدهام. صدای دینگ که در گوشم پیچید فهمیدم مین منفجر شده است. انفجار مین مرا 15 متر آن طرفتر وسط میدان مین انداخته بود و خدا رحم کرد که روی مین دیگری نیفتادم. دشمن انفجار مین ما را دیده بود و منطقه را زیر آتش گرفت. بقیه رزمندگان ما را به عقب بردند. در لندکروز برای رفتن به بیمارستان هنوز درد بر من غلبه نکرده بود ولی همه جا برایم تاریک بود. مدتی که گذشت فهمیدم تاریکیاش با تاریکیهای دیگر تفاوت دارد. همان لحظه حس کردم که بیناییام را از دست دادهام و به امام زمان(عج) متوسل شدم و گفتم خودت کمکم کن. به لطف خدا و امام زمان من نابیناییام را فراموش کردم و چند ماه بعد بر سر کلاس درس نشستم.

به نظرتان چه دلایلی باعث شد حضرت امام در سال 58 فرمان تشکیل بسیج مستضعفین را صادر کند؟

این اشتباه است که فکر کنیم بسیج یعنی کسی که لباس بسیجی به تن دارد. سخن و فرمان حضرت امام میخواست برایمان از یک گفتمان، پیام و اندیشه جدید صحبت کند. اگر شما میبینید امروز در عراق و سوریه بسیج تشکیل شده، ماحصل همان اندیشه حضرت امام است که به خارج کشور صادر شده است. حضرت امام(ره) با ژرفبینیاش این پیشبینی را کرده بود. تنها چیزی که میتواند در مقابل بیگانگان از حریم مقدس کشور، اعتقادات و باورها دفاع کند اندیشهای است که در آن گذشت، ایثار و فداکاری وجود داشته باشد. پس هر کسی وارد چنین فضایی شود بسیجی است. حالا میخواهد سپاهی، کارمند و کارگر باشد. این فضای اندیشهای بسیج که حضرت امام برایمان ترسیم کردند بسیار مهم است و شما میبینید همین اندیشه در جنگ چه آثار مهمی از خودش به جا گذاشت. نه تنها در هشت سال جنگ، بلکه در تمام بحرانهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هر جایی که نظام به لبه تیغ رسید همین اندیشه بسیجی بود که کمک کرد.

سخنی است که میگوید بسیجیان دوران دفاع مقدس میتوانند الگویی برای نسلهای آتی باشند، این تعریف از نظر شما چگونه است؟

در نظام تعلیم و تربیت دائم سخن از الگوسازی و بحث از اخلاق است. اینکه چطور میتوانیم مدل اخلاقی ارائه دهیم. این همه اندیشمندان و متفکران بحث اخلاقی میکنند ولی ما نتوانستهایم از فضای توصیف و نظر خارج شویم و به عمل برسیم. فقط بایدهای اخلاقی را برشمردهایم که مثلاً جوان ما نمیتواند در جامعه فلان عمل را انجام دهد یا انجام ندهد و. . . چون نتوانستهایم مدلهای اخلاقی را ارائه بدهیم. اما هشت سال دفاع مقدس را که نگاه میکنیم میبینیم بسیج توانست مدلهای اخلاقی ارائه دهد. وقتی به یک جوان میگوییم تو محاسبه نفس کن و روزانه از اعمال و کردارت گزارش تهیه کن شاید نتواند ولی در جبهه جوانان بسیجی هر روز عملشان را محاسبه میکردند. کارهای بد و خوبشان را مینوشتند و شب به شب به کاغذ پارهای که دستشان بود نگاه میکردند. اگر اسم گذشت به میان میآمد بسیجی نشان میداد معنی گذشت چیست. هنگام عملیات آب نمینوشید و آن را به نفر کناریاش میداد. وقتی شب عملیات تخریبچی نبود و نیرو پشت میدان مین میآمد کسی داوطلب میشد تا روی میدان برود و بقیه نفرات از بدنش رد شوند. اگر نگاهی به زندگی بسیجیان زمان جنگ بیندازیم میبینیم همه مدلهای اخلاقی برای جامعه هستند. به همین دلیل باید این دوره تاریخی ایران را مدام یادآور شویم.

برای جوانان آن روز عضویت در بسیج و یک سازمان تازه تأسیس چه جذابیتهایی داشت؟

صمیمیت، رفاقت و دوستی که در فضای بسیج وجود داشت، محبتی را بین بچهها ایجاد کرده بود که باعث شده بود برای انجام عمل از هم سبقت بگیرند. کسی در بسیج برای این نیامده بود که بابت کارهایی که انجام میدهد چیزی دریافت کند. همه برای رضای خدا میآمدند و کسی توقعی نداشت. چون معیار در اندیشه بسیجی، رضایت خداست. چون به دنبال رضایت خدا هستند به سراغ خوبی میروند. برای همین هر کسی وارد میشد، عاشق و وابسته میشد و گیر میکرد. خیلی از دوستان جانبازم هنوز بعد از جنگ نمیتوانند از آن فضا دل بکنند. اندیشه بسیج روی سایر نیروهای نظامی هم تأثیر گذاشته بود. سلسله مراتب در بسیج در اخلاص خلاصه میشد. شما شهید همت را ببینید. برای چه این شهیدان آنقدر عزیز و مقدس شدند که همه جا حرف از اینهاست. چون اینها به چیزی که میگفتند، عمل میکردند. معیارشان رضایت خدا بود و به آن عمل میکردند. حضرت امام میفرماید شهدا کسانی بودند که فلسفه عملی و نظریشان در آنها حلول پیدا کرده بود.

حضور داوطلبانه جوانان بسیجی چقدر فضای جبههها را تغییر میداد؟

مهمترین عامل پیروزی ما حضور همین جوانان بسیجی بود. در اواخر جنگ نیروهای نظامی تحلیل رفته بودند ولی در عملیات مرصاد میبینید که نیروهای بسیجی جبههها را پر میکنند. طرف با ماشین شخصیاش خودش را به گیلانغرب میرساند تا مقابل منافقین بایستد. چون بسیجی دنبال محک بیشتر خودش با رضای خدا بود و سراغ آزمونهای سخت میرفت. هر جا بحران و سختی وجود داشت بسیج هم آنجا بود.

 

منبع: جوان

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار