به گزارش گروه حماسه و جهاد دفاعپرس، ابوالفضل رجبی سال 1323 در قم متولد شد. سالهای حکومت رژیم ستمشاهی با شروع فعالیتهای انقلابی مردم، ابوالفضل که جوان و پرانرژی بود همواره در تظاهرات و راهپیماییها شرکت داشت. با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران از طریق سپاه به جبهههای نبرد اعزام شد. وی که در بخش پشتیبانی و آماد سپاه قم فعالیت میکرد در تامین امکانات مورد نیاز و احداث پاسگاهها نقش اساسی ایفا کرد. او سرانجام پس از سالها مجاهدت خستگی ناپذیر زمانی که برای بررسی و شناسایی موتورهای آب رفته بود مجروح شد و به شهادت رسید.
باید خداحافظی کنم
یکی از همرزمان این شهید روایت کرد: قرار بود عملیات کربلای 4 در جنوب انجام شود. ابوالفضل گفت که میخواهد به خط مقدم برود. گفتم: «سرپرستی این گروهها باشماست. درست است که اینجا خط مقدم نیست ولی جبهه است» گفت: «نه. من به جبهه آمدهام که در مواقع عملیات به خط بروم» رفتم فرماندهی و هماهنگی کردم، چون حاجی بسیار مُصر بود که برود، قرعه به نام ایشان افتاد و قرار شد اول او برود.
یکی 2 روز بعد ایشان به همراه چندین نیرو با ماموریتی مشخص در راستای کار مهندسی به قصد عزیمت به خط راه افتاد. چند ساعت بعد عزیمت او رفتم تا به کارها سری بزنم، دیدم هنوز مشغول سرکشی به کارست. بعد از احوالپرسی گفتم: «حاجی هنوز که نرفتی» گفت: «باید خداحافظی کنم» به چهرهاش که نگاه میکردی، متوجه میشدی این سفر آخر او است. این قضیه خیلی ملموس بود؛ چون هر چند ساعت از یک یک نیروها حلالیت میطلبید.
قاب مهتابیهای بیت المال
نسبت به حفظ بیت المال خیلی دقت داشت. در تاسیسات تعدادی قاب مهتابی مستعمل که قابل استفاده نبود وجود داشت. روزی یکی از برادران از حاج ابوالفضل درخواست کرد که قابهای مهتابی را به او بدهد. حاجی به او میگوید: «آنها مال بیت المال است، نمیتوانم آنها را به شما بفروشم» قابهای مهتابی را فروخت و پولش را به حساب سپاه واریز کرد.
خاطره خوب برای یک افغانستانی
در جاده کاشان در حال عزیمت به ماموریت با یک دوچرخه سوار افغانستانی تصادف کرد، با اینکه آن فرد جلوی حاجی پیچید و مقصر بود اما حاجی او را به بیمارستان برد و با خرج خودش او را درمان کرد و بعد هم یک دوچرخه نو برایش خرید. وقتی پرسیدیم چرا این کار را کردی گفت: «بگذار حق من ضایع شود، ولی خاطره بدی از سپاه در ذهن یک خارجی نماند. ما به عنوان یک پاسدار باید مواظب باشیم دید مردم نسبت به سپاه خراب نشود.»
عروج از زیر آب
در منطقه عملیاتی کربلای 4 یک پل خاکی وجود داشت که دشمن انتهای جزیره در کنار پل یک سری موتورهای قوی کار گذاشت تا برای مقابله با نیروهای ایرانی آب آنجا را تامین کند. شهید رجبی با یکی 2 نفر از همراهانش به آن منطقه رفت تا ببیند که اگر پمپ موتورها قابل باز شدن است باز کند بیاورد تا در لشکر از آنها استفاده شود. رجبی به همراهانش گفت: «شما پشت خاکریز باشید تا من منطقه را ببینم و برگردم.» با شجاعت بی نظیری که داشت به کنار آب رفت تا وضعیت موتورها را بررسی کند و دیگر بازنگشت. هیچ اثری از او به دست نیامد تا اینکه بعد از چند ماه مفقود بودن پیکر شهید را در کنار همان موتورهای آب پیدا کردند. ایشان هنگام شناسایی و بررسی موتورهای آب مجروح شد و خودش را زیر شاسی موتور برق کشاند و همانجا به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
پیکر شهید رجبی در سال 66 توسط گروه تفحص شهدا کشف و به وطن برگردانده و در گلزار مطهر شهدای امامزاده ابراهیم به خاک سپرده شد.
انتهای پیام/ 141