قزلی در جمع دانشجویان زبان فارسی دانشگاه مسکو:

شاعران بزرگ در هزار سال گذشته ظرفیت‌های زبان فارسی را شکوفا کردند

مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی درباره پیشینه و سیر تحول شعر در زبان فارسی گفت: شاعران بزرگ در هزار سال گذشته ظرفیت‌های زبان فارسی را شکوفا کردند.
کد خبر: ۳۴۸۲۱۵
تاریخ انتشار: ۰۷ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۰:۲۱ - 28May 2019

به گزارش گروه فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، مهدی قزلی مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی با حضور در جمع دانشجویان زبان فارسی دانشگاه مسکو، درباره پیشینه و سیر تحول شعر در زبان فارسی برای آنان سخنرانی کرد.

قزلی در این نشست اظهار داشت: در سال‌ها و قرن‌های آغازین شعر فارسی، اشعار همانند شکل زندگی شاعران، ساده، مبتنی بر تصاویر بیرونی، عینی و طبیعت‌گراست. از نمونه‌های بارز آن نیز می‌توان به اشعار «ابوحفص سُغدی»، «شهید بلخی» و «رودکی» اشاره کنیم. در شعرهای این بزرگان همه چیز مبتنی بر احساس و مشاهده عینی شاعر است.

وی افزود: این عینیت‌گرایی در سبک خراسانی ادامه و تکامل پیدا می‌کند و قصیده‌های زیبای خراسانی شکل می‌گیرد و در ادامه به مرحله‌ای می‌رسیم که مدح و ستایش، جای خود را به مفاهیم فلسفی و علمی در کلام عطار و سنایی می‌دهد. در این دوره اندیشه‌های فلسفی و عرفانی وارد شعر فارسی می‌شوند. در آغاز این دوره، سنایی و عطار مهمترین چهره‌ها هستند. می‌توان گفت که شعرهای حکمی، علمی و اشعاری با درونمایه‌های جدی از این دوره آغاز می‌شود و با کلام مولانا به کمال می‌رسد. البته مولوی در نوشته‌های خود اذعان دارد که دانش‌آموز مکتب سنایی عطار است. جایی که گفته: «هفت شهر عشق را عطار گشت/ ما هنوز اندر خم یک کوچه‌ایم» یا جای دیگر که می‌گوید: «ما از پی سنایی و عطار آمدیم».

مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی  عنوان کرد: جلال‌الدین بلخی با تفکر در موضوعات موضوعات حکمی و فلسفی، شوریدگی را به شعر اضافه می‌کند و به مرحله‌ای می‌رسد که قواعد شعر را متحول می‌کند. همانجا که می‌گوید: «بی همگان به سر شود/ بی تو به سر نمی‌شود» در این شعر قافیه رعایت نشده است، ولی سرشار از حکمت، فلسفه، عرفان و عشق به معبود است.

قزلی ادامه داد: شاید از نظر اندیشه در محتوا و شوریدگی بالاتر از مولانا کسی را نشود دید، ولی به گفته بزرگان ادبیات، سعدی در ادبیات فارسی بی‌همتاست. در دوره ای که با حضور مولانا غزل فارسی، محمل غزلهای شیفته‌وار و عرفانی است، سعدی غزلهایی می‌سراید که سرشار از عاشقی های ساده و قابل فهم است. اشعاری که در اوج سادگی و سلامت در زبان فارسی بی‌نظیر است. «ای یار جفا کرده پیوند بریده/ این بود وفاداری و عهد تو ندیده» شعر سعدی نیاز به ترجمه و تفسیر ندارد.

وی گفت: گستردگی تعابیر و تصاویر، از دیگر ویژگی‌های شعر سعدی است. اشعار سهل و ممتنع که بعد از سالیان سال، هنوز هم قابل تقلید نیست. «درکوی تو معروفم و از روی تو محروم / گرگ دهن آلوده یوسف ندریده» در واقع گرگ دهن آلوده یوسف ندریده یک تعبیر کاملا مدرن است؛ انگار همین امروز اتفاق افتاده است. «ما هیچ ندیدیم و همه شهر بگفتند / افسانه مجنون به لیلی نرسیده» نکته اصلی که باید به خاطر سپرد، درک عمیق عاشقانه و تبدیلش به ایماژ است که این سادگی قابل درک است. شعر سعدی سهل و ممتنع است. نوشتنش هم به ظاهر ساده می‌آید اما واقعیت این است که نمی‌شود چیزی را در آن کم و زیاد کرد. «بس در طلبت کوشش بی فایده کردیم/ چون طفل دوان در پی گنجشک پریده» تصویرهای بسیار مدرن و ساده و قابل درک که فقط از سعدی بر می‌آید.

مدیرعامل بنیاد شعر و ادبیات داستانی تصریح کرد: فراموش نکنیم که پیش از این بزرگان فردوسی روایت‌گری و بهره بردن از زبان فارسی را احیا کرد و در زمانی که به دلیل مسایل سیاسی و به دلیل حضور اعراب مسلمان در ایران، امکان از میان رفتن زبان فارسی وجود داشت، با شاهکاری همچون شاهنامه دست به تثبیت این زبان زد . ویژگی شعر در زبان فردوسی، روایت‌گری بود. کاری که فردوسی انجام داد، روایت داشت. داستان‌گویی، شخصیت‌پردازی، اسطوره‌پردازی در بستر شعر فارسی.

قزلی اظهار داشت: سنایی و عطار شعر فارسی را علمی و حکمی میکنند؛ مولانا عرفانی می‌کند؛ سعدی ساده‌اش می‌کند و عاشقانگی را به آن می‌افزاید و هر یک از آنها در بخشی از شعر فارسی سرآمد هستند، ولی حافظ شیوه شعر حکمی، عاشقانه و عارفانه را با هم ترکیب می‌کند. او حافظ قرآن بوده؛ عالم بوده و درس خوانده. بسیار گزیده‌کار هم بوده. از حافظ غزل زیادی نداریم. برداشت این است که حافظ شعرهای خودش را چندین بار ویرایش می‌کرد. دقت نظر در فرم و تسلط بر محتوا موجب شد که تقریبا رفیع ترین قله شعر را در زمان او داشته باشیم. ما سالهاست که با دیوان حافظ فال می‌گیریم و به دلیل تفاسیر متنوع از اشعار، همه آدم‌ها دور حافظ جمع می‌شوند.

وی گفت: سعدی مثل کسی است که بلور سازی می‌کند و یک خط اضافه در کارهایش نمی‌بینید، ولی حافظ کسی است که روی این بلور نقش و نگار می اندازد. چیزی که از هنر حافظ می‌توان برداشت کرد، استمرار آن است. حافظ لایه های مخاطب خود را دارد. پدربزرگ من حافظ می خواند و استاد کدکنی حافظ می‌خواند و درس می‌دهد و می گوید هنوز چیزهایی نمی‌دانم، این خاصیت تفسیر پذیری و لایه لایه بودن آن است. «ساقی سیم ساق من گر همه درد می‌دهد / کیست که تن چو جام می جمله دهن نمی‌کند». حافظ بارها به جزئیاتی که خواسته استفاده کند، دقت کرده. واج‌آرایی حرف سین در مصرع اول و کنار هم چیدن و توجه به حرف دال به «درد» و «می‌دهد» نشانه توجه بسیار به ریزه‌کاری‌ها و تناسب فرم و محتواست. گاهی هم معانی متضاد در اشعار حافظ دیده می شود.

انتهای پیام/ 121

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار