گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ رسول حسنی؛ سریالهای نمایشخانگی در آن سوی مرزها قدمتی طولانی دارند و مخاطبان گستردهای را هم به دست آوردهاند. این مدیوم توانایی بالایی در تغییر سلیقه عموم مردم دارد و میتواند در سواد فرهنگی آنها نقشآفرینی کند. هر چند عمر سینما در ایران فاصله چندانی با غرب ندارد اما در حوزه سریالسازی بخصوص نمایشخانگی، بسیار نوپاست و حتی میتوان گفت با آزمون و خطا در این حیطه گام برمیدارد که نبود سیاستگذاریهای روشن در این حیطه و تفاوت سریال نمایشخانگی با سریالسازی برای رسانه ملی تا حد زیادی باعث شده هنرمندان این حوزه با سردرگمی مواجه شوند و این معضل، بینندگان بسیاری را دچار تحیر کرده است.
با وجود ظرفیتهای بالایی که در این فضا وجود دارد متاسفانه با آثار قابل توجهی روبهرو نشدهایم. معدود سریالهایی بودهاند که در این عرصه توانستهاند به حداقل اهداف خود برسند. البته جذب مخاطب به هر ترفندی یکی از نکات منفی در حوزه تولید سریال نمایشخانگی است؛ نوع پوشش بازیگران، روایت داستانهایی که در سریالهای تلویزیونی تابو محسوب میشوند، روابط تقریبا آزادی که به چشم میخورد و مواردی از این دست هر چند در وهله اول بخشی از مخاطبان را به خود جذب میکند، اما در ادامه نمیتواند بیننده را با خود همراه کند؛ از سوی دیگر توقف تولید سریال در میانه راه معضل بزرگتری است که مخاطب را نسبت به آثار دیگر بیاعتماد میکند.
هر چند در میان سریالهای نمایشخانگی به ندرت با آثار ارزشمندی مواجه میشویم اما کلیت این سریالها با فضای فرهنگی جامعه همگون نیستند. در حالی که اغلب این سریالها با آنچه از یک جامعه انقلابی انتظار داریم همسو نیست این سوال پیش میآید که چرا از سریالهای ارزشی خبری نیست؟ عدم پرداختن به موضوعاتی در حوزه دفاع مقدس، انقلاب اسلامی و جبهه مقاومت بسیار تاملبرانگیز است. چرا نهادهایی که مشخصا روی این موضوعات سرمایهگذاری میکنند میدان نمایشخانگی را برای حضور کمدیهای سخیف و آثار تابوشکن و ضد فرهنگی خالی کردهاند.
در برخی از آثار نمایشخانگی نوعی از سبک زندگی تعریف و به بیننده القا میشود که فاصله زیادی با مخاطب دارد. این سبک زندگی آن چیزی نیست که به عنوان سبک زندگی اسلامی ـ ایرانی میشناسیم. رفاهزدگی، گسست خانواده، روابط آزاد و خارج عرف زن و مرد، خانههای مجلل و لوکس در بینندهای که سعی میکند با حداقل دستمزد، خود را به آخر ماه برساند و از همه آنچه که در این سریالها میبیند محروم است، خواه ناخواه در او ایجاد ناامیدی و کمبود میکند. این سرخوردگی در طولانی مدت بر زندگی و کار او تاثیر مخربی خواهد گذاشت که قابل جبران نیست. روشنفکرانی که مدام با هیاهو سعی دارند اثبات کنند که حکومت مسبب افزایش ناامیدی در سطح جامعه است، هیچگاه به چنین سریالهایی اشاره نمیکنند که توسط همفکرانشان تولید شده است.
آثار به اصطلاح کمدی نیز که باید شادی را به مخاطب هدیه کند، مروج نوعی از بیاخلاقیهایی هستند که نمود آن را در برخی از رفتارها و گفتارهای مخاطبان آن شاهد هستیم. متاسفانه نبود نظارت دقیق روی سریالهای نمایشخانگی فرصتی برای سرمایهگذاریهای زودبازده ایجاد کرده است. این امر سبب شده تا هر سرمایهگذاری فارغ از اینکه مدیوم تصویر را میشناسد یا نه، به این فضا ورود پیدا کند.
نمایشخانگی فرصت بسیار مناسبی برای موضوعات استراتژیکی است که تا کنون مورد غفلت واقع شده است. در دل تاریخ دفاع مقدس داستانهای پرشماری وجود دارد که میتواند چندین سریال نمایشخانگی را تغذیه و مخاطبان بسیاری را جذب کند. هر چقدر عرصه نمایشخانگی از آثار ارزشی خالی باشد فرصت جولان بیشتری به آثاری داده خواهد شد که نسبتی با فضای فرهنگی ما ندارند. عواقب این عدم حضور هم با کسانی است که باید کار کنند و نمیکنند.
انتهای پیام/ 161