گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس ـ رسول حسنی؛ وقتی به سینما به عنوان پدیدهای صرفا هنری هم نگاه کنیم این سوال پیش میآید که چرا در کشورهای صاحب سینما که در این زمینه حرفی برای گفتن دارند، تا این اندازه سرمایه گذاری و حمایت ورت میگیرد؟ پاسخ این سوال چنان روشن است که نیازی به پاسخ ندارد. سینما پیش از آنکه پدیدهای هنری باشد، ابزاری است برای بیان سیاستها و مواضع کشور متبوع خود. به تعبیری سینما مهمترین اسلحه در جنگ نرم است. فرقی نمیکند که کدام کشور با چه سیاستی در جهان نقش آفرینی میکند و آیا محق هست یا نیست. آنچه اهمیت دارد این است که سینما بوجود آمده تا در خدمت این سیاستورزیها باشد.
بخشی مهم از سینما که مورد حمایت قرار میگیرد، آن بخشی است که در مسیر استراتژی کشورها حرکت کند. در آمریکا که بخشی مهم از قدرت خود را از رسانهها میگیرد، سینما تریبون سیاستمدران آمریکایی است. برای آمریکاییها اهمیتی ندارد که سیاسیون سایر کشورها آنها را چگونه قضاوت میکنند. مهم این است که مردم جهان آنها را باور کنند. باید بپذیریم که علیرغم همه تبلیغات علیه مواضع آمریکا، شهروندان جهان آمریکا را بواسطه سینمایش باور کردهاند. همه دستاوردهای آمریکا در سطح جهانی مرهون سینمای استراتژیک آن است. سینمایی که خود را نه ملعبه دست سیاستمداران که موثر در سیاستگذاری میداند. فیلمسازان آمریکایی نیز سیاستمدارنی هستند که سعی دارند با گوی جادویی خود، مردم جهان را مفتون آمریکا کنند، کشوری که معتقدند مرکز دهکده جهانی است.
با این توضیح باید به این نکته قابل تامل فکر کنیم که چرا در ایران اغلب فیلمسازان صاحب نام به سینمای استراتژیک وقعی نمینهند و برخی از منتقدان سینمایی این نوع از سینما را با واژههایی چون فیلمهای حاکمیتی و سفارشی و مانند این به سخره میگیرند. سینمای ما بدون فیلمهای استراتژیک چه سینمایی میتواند باشد؟ قطعا سینمایی بیهویت، سترون و بیریشهای است که حضور و عدم حضورش برابر است.
از طرفی کسانی هم که قائل به این نوع از سینما هستند گمان میکنند هر فیلم سیاستزدهای، فیلم استراتژیک است. متاسفانه این آثار با سرمایههای کلان و بدون دقت نظر در فیلمنامه و فرم ساخته میشوند که نه تنها در سطح جهان که در داخل کشور هم مخاطبی ندارند. فیلم استراتژیک باید چنان در بحث ساختار قوی باشد که در بازارهای جهانی حرفی برای گفتن داشته باشد. در واقع سینمای استراتژیک آمده تا خود را تحمیل کند و مخاطب را شیفته کند و بابت این شیفتگی پول پرداخت کند.
بخش مهم از گردش مالی سینمای آمریکا را سینمای استراتژیک آن رقم میزند، سینمای استراتژیک آمریکا همان سینمای سلطه است که سعی کرده دیگران را مرعوب خود کند و ناباورانه سینماگر ایرانی با شیفتگی این سینما را دنبال میکند بدون آنکه در پاسخ به سلطهگری فرهنگی آمریکا قدمی بردارد. اگر هم کسی در این جبهه قدم بردارد او را متهم به فیلمسازی حاکمیتی میکنند.
مساله انقلاب اسلامی، دفاع مقدس، حضور موثر ایران در جبهه مقاومت، فلسطین، مقابله با اسلام آمریکایی، دشمنی با اسرائیل و تروریسم و دهها مساله دیگر موضوعات مغفول مانده سینمای ایران هستند که ابدا برای عده کثیری از فیلمسازان اهمیت ندارد. به همین دلیل است که سینمای ما مملو از آثاری است که با تم خیانت، چند همسری، ازدواج سفید و درشتنمایی از سیاهیها و کمدیهای سخیف و مبتذل پر شده است. حتی آنقدر جسارت در فیلمسازانی که دم از ایرانی بودن میزنند وجود ندارد که علیه ایران هراسی آمریکا و فیلمهایی که با این مضمون ساخته میشود قدمی بردارند.
ضعف در سینمای استراتژیک ما ریشه در عوامل گوناگون دارد. هنرمند و مخاطب و مدیر فرهنگی به سهم خود قصور کردهاند و باید جبران مافات کنند. همچنان که عدهای در طول جنگ تحمیلی سعی کردند در جریان دفاع مقدس خلل وارد کنند در سینمای استراتژیک نیز همان عده با همان منش سنگ اندازی میکنند.
در چنین فضایی باید جوانهایی وارد شوند که اندیشهشان همان اندیشه رزمندگان دفاع مقدس است با این تفاوت که حضور در این سنگر و مصون ماندن از تیر و دشنه دشمنان داخلی و خارجی بسیار سختتر است. ایران اسلامی بدون سینمای استراژیک دشوارتر میتواند در دنیا خود را اثبات کند. اگر ایران اسلامی برای فیلمسازان ما اهمیت دارد باید با همه توان خود وارد این حوزه شوند و به ساخت آثار ارزشمندی در این زمینه همت گمارند.
انتهای پیام/ 161