گروه فرهنگ و هنر دفاعپرسـ رسول حسنی؛ با اکران فیلم «شبی که ماه کامل شد» میتوان مدعی شد که فصلی تازه در سینمای ایران آغاز شده است؛ فصلی که میتوان به حضور آثاری امیدوار بود که هم استراتژیک هستند و هم با حداکثر مخاطبان ارتباط برقرار میکنند.
سینمای ایران جسارت آن را دارد که به سمت موضوعات ملتهب و واجد اهمیت برای نظام و مردم برود و به خوبی از پس آن برآید. «شبی که ماه کامل شد» تجربه موفقی در این حوزه است و «نرگس آبیار» در این آزمون با کمترین خطا، سربلند بیرون آمده و راه را برای دیگر فیلمسازان هموار کرده است.
بدون نگاه جانبدارنه باید گفت «شبی که ماه کامل شد» چیزی فراتر از یک فیلم صرف است و به همین دلیل نمیتوان آن را به مثابه یک اثر سینمایی مورد نقد و بررسی قرار داد. در تاریخ سینمای ایران، معدود آثاری هستند که به این جایگاه رسیده باشند که از ساحت یک اثر هنری خارج و به محملی برای گفتمان در سطح جهانی تبدیل شوند. این دسته از آثار به دلیل لحن صادقانه خود و اینکه خود را وامدار حاکمیت نمیداند، حائز اهمیت است.
«شبی که ماه کامل شد» بدون آنکه درگیر سیاستزدگیهای معمول و کلیشهای شود و بدون آنکه قصد دفاع از مواضع ایران را داشته باشد، سیاستهای نظام را در مقابله با تروریسم تشریح میکند. آبیار به خوبی توانسته با احترام به قومیت و اهل سنت میان اسلام محمدی و اسلامی که تکفیریها به نمایش گذاشتهاند، مرزبندی کند. برای فیلمساز ابدا تفاوت مذاهب اسلامی اهمیت ندارد، بلکه آنچه برای او اهمیت دارد، بحث وحدت اسلامی است. نکته هم دیگری که در «شبی که ماه کامل شد» با آن مواجه هستیم، این است که گروهک «جندالله» و «عبدالمالک ریگی» تنها بهانهای است برای پرداختن به اسلام التقاطی که مورد حمایت آمریکاست.
سکانسی که عبدالمالک ریگی میان یاران خود نشسته و از اسلامی صحبت میکند که قتل و غارت اصل اساسی آن است، برای بیننده روشن میکند که تکفیریها چه ماهیت ویرانگری دارند. پاسخ به این سوال که چرا جمهوری اسلامی ایران فرزندان خود را فدا میکند تا ریگیها را از میان بردارد در این فیلم به روشنی داده میشود. «شبی که ماه کامل شد» نهتنها «جندالله» که ماهیت داعشیان را نیز توضیح داده است و اساسا تفاوتی میان این دو وجود ندارد.
آبیار با طراحی داستانی عاشقانه میان فائزه و عبدالحمید (برادر عبدالمالک) به خوبی توانسته پرتره یکی از مخوفترین تروریستهای تکفیری را به تصویر بکشد؛ بدون آنکه به او نزدیک شود. چند سکانسی که بیننده عبدالمالک را میبیند، برای او کافی است تا سایه شوم او را روی زندگی فائزه به عنوان نمادی از شهروند ایرانی عمیقاً احساس کند. تنفر مخاطب از عبدالمالک ریگی، تنفر از همه چهرههای تکفیری است که تهدیدی است علیه همه مردم ایران.
آبیار با تجربهای که در حوزه ادبیات به دست آورده به خوبی با زبان مخاطب آشناست و اصول درام را به درستی میشناسد؛ همین تسلط و تجربه است که نقایص فیلمنامه «شبی که ماه کامل شد» را به حداقل ممکن رسانده است. آبیار بدون آنکه به دام نوشتن دیالوگهای شعارزده بیفتد مخاطب را وادار به تفکر میکند. شخصیت فائزه درقامت یک دختر جوان که واقعا دلبسته همسرش است چنان طراحی درستی دارد که همراهی بیننده با داستان فیلم به او وابسته است. اگر چنین شخصیتی از فیلم حذف شود «شبی که ماه کامل شد» حاصلی جز فیلمی ملالآوار نداشت. شاید هر فیلمساز دیگری برای ساخته شدن اثری درباره عبدالمالک ریگی مستقیما به این شخصیت نزدیک میشد، اما آبیار به فراست دریافته که به تصویر کشیده شدن عبدالمالک در بهترین شرایط، فیلمی خوشساخت اما سفارشی از آب درمیآمد که طیف خاصی از مخاطبان آن را میدیدند.
«شبی که ماه کامل شد» به عنوان فیلمی که در راستای استراتژی ایران حرکت میکند، گزینه مناسبی است تا روی پخش جهانی آن برنامهریزی کنند. نهتنها مدیران فرهنگی که همه دستگاههای کشور باید روی حضور این فیلم در بازارهای جهانی، اکران و معرفی آن سرمایهگذاری کنند. چه فیلمی برای وزارت امور خارجه مهمتر از «شبی که ماه کامل شد» وجود دارد تا آن را مورد حمایت خود قرار دهد.
اگر «شبی که ماه کامل شد» به عنوان نماینده ایران در اسکار معرفی نشود، چه اثر دیگری چنین ظرفیت مهمی را دارد که علاوه بر داشتن استانداردهای هنری حرفی برای گفتن نیز داشته باشد. برای حضور این فیلم در اسکار و هر رویداد فرهنگی جهانی دیگر باید این فیلم به درستی معرفی شود. حمایت از «نرگس آبیار» تنها حمایت از یک زن فیلمساز نیست، حمایت از او در واقع حمایت از استراتژی نظام است و هرگونه اهمال در این زمینه، عمل ناصوابی است که جای سوال دارد.
انتهای پیام/ 161