به گزارش خبرنگار دفاعپرس از اصفهان، «مهناز امینی» یادداشتی درباره یکی از عکسهای شهید «مصطفی چمران»، نوشته است که در ادامه آن را میخوانید.
از میان دریای خون گذشتی موسیوار و اکنون در ساحل امن الهی فانوس به دست، راه نشان مان میدهی! چه شکوهی داری ای شهید عزیز وطن! روحت سر بر عرش گذاشته و بر بلندای تاریخ که ایستادهای چشمها را خیره به شجاعت خود کردهای. هنوز از رزق معنوی که برایمان فراهم کردهای، بهرهمندیم؛ چه خوش رزقی است. راهت روشن و پر رهرو باد.
چمران عزیز و مهربان معبرهایی که تو در جبهه ی قلبمان گشودی از فضای روحانی وجودمان به هم راه پیدا می کند. آنچنان که در فضای فیزیکی شهرهایمان یادت را گرامی داشتیم با بلندترین اتوبانها که غنی ترین مردم را به فقیرترین آنها وصل می کند. یادمان هست که شما از آسایشی که می توانستی داشته باشی و دلبریهای دنیا، به خاطر شیعیان عزیز و تنهای لبنان گذشتید.
خیلی مهم است که بوی توطئه را زود متوجه شویم و شما چه زود خطر اسرائیل را متوجه شده بودی، هرچند آنجا وطن ما نبود و آنها هم، هم وطن ما نبودند. اما مگر اسلام و انسانیت در گرو جغرافیا است؟ نگاه تیزبین و هوش سرشارت هنوز هم ما را هدایت می کند. مقاومت تو با شهادتت درهم نشکسته و هنوز تو چون بنیان مرصوص پشت سر ما هستی و ما با اقتدا به شجاعت شما آرایشی جدید می گیریم.
شهید عزیز وطن! پاره تن وطنم! جامه شهادت خوش پیراهنی است برای همه شایستگی هایت. برای همه پارسایی هایت. آنها که خود را به ثمن بخس دنیا فروخته اند، نمی دانند نخورده سیر بودن به واسطه رزق الهی چقدر لذتبخشتر از شکمبارگی است و شما چه زاهدی بود که اقتدا به مولایمان داشتی و هنوز قصه نان خشک خوردن هایت یادمان هست. رزق الهی در باغ رضوان گوارایت.
شهید عزیز وطن سلام، سالروزعروج ملکوتی تو مبارک. صدایت هنوز از دهلاویه می آید صداییکه در گلوی تو شکسته در ابدیت زمان پیچیده و هرگز خاموش نمیشود هنوز از یادمان تو و همرزمانت بوی خون می آید. «فاخلع نعلیک» و «ادخلوها بسلام آمنین» مگر خون شهید از جوشش می ایستد؟
انتهای پیام /