به گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاعپرس، مجموعه خاطرات خواندنی که چهار مجلد آن تحت عنوان «مسافر»، «ضیافت اخلاص»، «عهدی که وفا شد» و «آقا سید» و به کوشش «سیدحسن شکری» تالیف شده است، نگاهی دارد به وقایع و سلوک رزمندگان در دوران دفاع مقدس.
این آثار به طور مختصر و با زبانی بیپیرایه بخشهایی از تاریخ دفاع مقدس را برای مخاطبان خود بیان میکند. این آثار با حجم کم خود و با استفاده از تصاویر و عکسهایی از جنگ تحمیلی محمل مناسبی است برای آشنایی مخاطبانی که به دلایل مختلف فرصت مطالعه کتاب ندارند. همچنین این چهار جلد به دو زبان فارسی و عربی منتشر شده که از محاسن دیگر این آثار محسوب میشود.
کتاب «مسافر» که در 24 صفحه مصور منتشر شده است به شرح مختصر عملیات آبی ـ خاکی والفجر 8 اشاره دارد.
در قسمتی از متن این کتاب آمده است:
«مردی حدودا شصت ساله، با صورتی سوخته، به اتاق آمد و با زبان شکسته بستهی فارسی شروع به صحبت کرد و از من خواست با او جایی بروم. من، به علت کار فراوان، از او عذرخواهی کردم. اما با اصرار زیاد مرد عرب قانع شدم که با او بروم.
سوار ماشین شدیم و پس از طی مسافتی به قبرستان قدیمی حومهی شهر کربلا رسیدیم. راستش را بخواهید کمی ترسیده بودم. آن مرد را نمیشناختم و نمیدانستم برای چه من را به آن گورستان متروکه برده است و چه بر سرم خواهد آمد اما به روی خودم نیاوردم.
مرد عرب مرا به سوی قبر برد. از مشخصات سنگ قبر معلوم بود متعلق به یک سرباز عراقی است که در جنگ با ایران کشته شده است. او به من فهماند آن قبر متعلق به پسرش است و بدن او به علت جراحتهای فراوان، قابل شناسایی نبوده است و آنها از روی پلاک هویتش را شناسایی کردهاند.
مرد را کمی دلداری دادم و گفتم که جنگ بوده و افراد زیادی از هر دو کشور کشته شدند؛ خدا صدام را، که باعث و بانی آن جنگ بود، لعنت کند.»
کتاب «ضیافت اخلاص» در 26 صفحه مصور به نگارش درآمده است و به زندگی «شهید محمود مرادی» پرداخته است.
در قسمتی از متن این کتاب آمده است:
«محمود جلوی صف گروهان ایستاده بود و در حالی که به وضعیت ظاهری بچهها نگاه میکرد، با همان متانت و وقار همیشگی، آنها را به نشستن دعوت کرد. سپس گفت: من بارها به شما تذکر دادهام که نیروهای مخلص بسیجی، که برای جهاد به این معرکه وارد شدهاند، باید نظم را در میدان جنگ رعایت کنند. شما باید از همهی وسایلتان، از اسلحه و پوتینهایتان، مواظبت کنید. یک بسیجی عاشق شهادت باید تمیز و منظم هم باشد.
بعد به پوتین نیروها اشارهای کرد و ادامه داد:
ببینید چه بلایی سر این پوتینها آوردهاید! مگر اینها اموال بیتالمال نیست؟»
«عهدی که وفا شد» سومین کتاب از این مجلد است که در 24 صفحه مصور تنظیم شده است. این کتاب به زندگی «شهید محمد شکری» از ایرانیان مقیم کربلا پرداخته است. محمد شکری در سال 1350 و در سن هشت سالگی به همراه خانواده و سایر ایرانیان مقیم کربلا به ایران مهاجرت کرد.
وی از انقلابیونی بود که در صف مبارزه علیه رژیم پهلوی خدمت کرد و بعد از پیروزی انقلاب به جبهه رفت و در سال 1365 در شلمچه به شهادت رسید.
قسمتی از متن کتاب:
«مادر با چشمانی گریان گوشهی حسینیه ایستاده و نظارهگر مراسم تعزیهی خامس آل عبا (ع) است.
پیرمرد تعزیه خوان پسر را سخت در آغوش میگیرد. تشنگی امان پسر را بریده و از پدر آب میخواهد، پدر زبانش را در دهان پسر میگذارد. پسر از داغی زبان پدر شرمنده میشود و دیگر هیچ نمیگوید. پدر پسر را دعا میکند:
برو پسرم. به زودی از دست جدم، رسول خدا (ص) سیراب میشوی.
مادر به یاد کربلا و ظهر عاشورا میگرید و به قد و بالای سید محمد نگاه میکند. لباس علی اکبر بر قامتش او را دیدنیتر کرده است. اما با دلی نزدیک به امام حسین (ع) و میگوید:
محمدم فدای علیاکبرت یا حسین (ع).»
«آقا سید» آخرین مجلد از مجموعه «خاطرات خواندنی» است و در 32 صفحه مصور به زندگی «شهید سید محمدجواد امامیان» پرداخته است.
قسمتی از متن کتاب:
«سید به کسی کار نداشت. اکثر اوقات فراغتش به تلاوت قرآن میگذشت. او بیشتر روح بود تا جسم. نافله شبهایش خیلیها را بانماز شب مانوس کرده. شبها چشمانش ابر بهاری بود و شانههایش، مثل شاخههایی از نسیم ملکوت میلرزید، سید پیش از عملیات کربلای 5، مسئول دستهی ایمان بود. باغبان باغی پر از گل؛ حسینیپور، زارعی، رحیمی، سادات، میثم، سید نظام، تابانمهر، کریمی، خاموشی، قاسمی و... که روزی از روزهای خدا بر خاک شلمچه شکفتند و آن که بارها و بارها سوخت، سید بود.
هر لحظه یکیشان بر خاک میافتاد و او افتادن آن همه سرو را نظاره میکرد. کسانی که با آنها خندیده بود، گفته بود، گریسته بود و حالا بیآنها مانده بود.»
این مجموعه چهار جلدی در دو هزار نسخه و در مجموع هشت هزار نسخه توسط نشر «صاعقه» و «بیست و هفت» منتشر شده است.
انتهای پیام/ 161