گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: چهار سال پیش بود که نتوانست بی تفاوت بنشیند و ببیند که اعتقاداتش در خطر است. دوستانش میگویند انسان خاصی بود و در همه امور، فرماندهان بهعنوان یک وزنه روی وی حساب باز میکردند. بعد از اینکه یکبار برای دفاع از حرم و اعتقادات خود به عراق رفت، دیگر دلش طاقت نداشت؛ تا اینکه مجددا به سوریه رفت و وقتی که برگشت نیز بیشتر از قبل دلش گرفتار دفاع از حرم شد؛ قبل از اینکه دوباره و برای آخرینبار به سوریه برود، در خواب، دوست شهیدش یعنی «محمد مولایی» را دید که در بهشت به وی گفت «تو هم بزودی به ما خواهی بیوست»؛ لذا آنقدر دلش گرفتار وصال الهی شد که وقتی خداوند بعد از چند سال «فاطمه سلما» را به وی داد، بهخاطر خدا و اعتقاداتش از خانواده بهویژه فرزند هفت ماهه خود گذشت و وقتی بار دوم به سوریه رفت، دیگر برنگشت؛ تا اینکه امروز در حالی که «فاطمه سلما» چهار سال دارد، استخوانهایش برگشته است.
«عبدالحمید مرادی» از همکاران شهید مدافع حرم «مهدی ثامنیراد»، سالها وی را از نزدیک میشناخته است که در ادامه ماحصل گفتوگوی خبرنگار دفاعپرس با وی را میخوانید.
«مهدی ثامنیراد» بسیار مهماننواز بود و در سادگی زندگی میکرد
«مهدی ثامنیراد» بسیار مهماننواز بود و در سادگی زندگی میکرد؛ یکبار یادم میآید که در راستای برنامه سرکشی از خانوادههای پاسدارها، بههمراه فرماندهان به ورامین رفته بودیم؛ «مهدی ثامنیراد» بسیار اصرار کرد که باید یک وعده ناهار در خدمت شما باشیم. وقتی که به منزل وی رفتیم، با یک سفره بسیار ساده از ما پذیرایی کرد و این موضوع بسیار برای ما لذتبخش بود و دورهمی بسیار صمیمی در منزل وی شکل گرفت.
خلوص نیت در تمام رفتار و اعمال «ثامنیراد» مشخص بود
«مهدی ثامنیراد» یک ویژگی های روحی و اخلاقی خاصی داشت و خلوص نیت در تمام رفتار و اعمال وی مشخص بود؛ در هرکاری یک شناختی داشت و در برنامه های عملیاتی، کوهپیمایی، فعالیت های فرهنگی و... به عنوان یک وزنه مهم به حساب می آمد. علاوه بر این خصوصیات، وی یک انسان اخلاق مدار و با معنویت بود و همیشه در جلسات مذهبی مثل جلسه قرآن و نماز جماعت حضور داشت.
تمام دوستانی که با شهید ثامنی راد در ارتباط بودند، خاطرات بسیار خوبی با وی داشتند و من ندیدم که کسی خاطره بدی از او داشته باشد.
مکررا با مسئولان اعزام به سوریه ارتباط میگرفت
ارادت بسیار که شهید «ثامنیراد» به اهل بیت (ع) داشت، موجب شد تا وقتی موضوع سوریه اتفاق بیافتد، مکررا با افرادی که در اعزام رزمندگان به سوریه مسئول بودند، ارتباط بگیرد.
یکماه قبل از این که «مهدی ثامنیراد» به شهادت برسد به اردوی راهیاننور رفته بودیم؛ در آنجا حس و حال معنوی را ما در وی دیدیم، یادم میآید در منطقه «ذوالفقاریه» داشتند یک یادمان میساختند و قرار بود بچهها بلوکهای سیمانی را جابهجا کنند، شهید «ثامنیراد» از همه جلوتر بود، در آنجا هم من میدیدم که مکررا با مسئولان اعزام رزمندگان به سوریه ارتباط میگرفت تا بتواند دوباره اعزام شود.
روزی که خبر شهادتش در بین همکاران اعلام شد، همه بسیار تحت تأثیر قرار گرفتیم و مسئله مهمتری که بسیار همه ما را اذیت کرد، این بود که پیکرش برنگشت. با این وجود سعی کردیم که به خانواده وی سر بزنیم و با توجه به اینکه شهید ثامنیراد در وصیتنامه خود تأکید کرده بود که برای من ختم نگیرید، یادواره شهدا بگیرید، با همکاری دوستانش در کارخانه قند ورامین، یادوارهای را برای این شهید والامقام برگزار کردیم.
با شهادت «مهدی ثامنیراد» یک جو بسیار خاصی در تیپ آل محمد (ص)، سپاه محمد رسول الله (ص) و منطقه ورامین به وجود آمد و فضای شهادت احیا شد.
انتهای پیام/ 113