گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: تنها چند روز از شکست بزرگ ارتش و رژیم بعث عراق در رویارویی با رزمندگان ایرانی نگذشته بود که رژیم صهیونیستی به یاری صدام آمد و با گشودن جبههی جدیدی در لبنان و سوریه، نگاهها را از جبههی ایران به آنجا معطوف کرد تا ارتش صدام نفسی تازه کند. رزمندگان ایرانی که عاشق مبارزه با صهیونیسم بودند، با فرمان شورای عالی دفاع و با فرماندهی احمد متوسلیان راهی سوریه شدند.
صبح جمعه ۲۰ خرداد ۶۱ نیروهای تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص) و تیپ ۵۸ تکاور ذوالفقار ارتش تحت عنوان قوای محمد رسول الله(ص) در پادگان امام حسین (ع) گرد هم آمدند. علاوه بر حاج احمد، حاج همت، تیمسار ظهیرنژاد و تعدادی از فرماندهان ارتش نیز حضور داشتند. متوسلیان پشت میکروفن رفت و با لحنی حماسی گفت: «برادران این راه، راهی بیبازگشت است. برادرانی با ما بیایند که تا آخر پای کار خواهند بود.»
فردای آن روز اولین هواپیمای حامل تعدادی از نیروها که حاج احمد نیز با آنها بود، به سوریه رفت. وقتی هواپیمای باربری جمبوجت در فرودگاه دمشق به زمین نشست، ابتدا حجت الاسلام محتشمیپور سفیر ایران در سوریه برای رزمندهها سخنرانی کرد و سپس احمد متوسلیان خطاب به نیروها گفت: «ما به اینجا آمدهایم تا پاسخ صهیونیستهای بچهکش را بدهیم.»
احمد متوسلیان و فرماندهان قوای محمد رسول الله (ص) با مسولان کشوری و لشکری سوریه چند جلسه هماهنگی برگزار کردند تا در خصوص نحوه به کارگیری نیروهای ایرانی طی نبردهای آینده علیه رژیم صهیونیستی تصمیمگیری شود، اما از این جلسات نتایج مطلوبی حاصل نشد. منصور کوچکمحسنی معاون طرح و عملیات قوای محمد رسول الله در این خصوص روایت کرده است: «یکی، دو بار با حاج احمد رفتیم و جلساتی را با مسئولان ردههای ارشد نظامی و امنیتی کشور سوریه به خصوص رفعت اسد، برادر حافظ اسد رئیس جمهور آن کشور که آن روزها همه کارهی وزارت دفاع و ارتش سوریه به حساب میآمد، برگزار کردیم. بعد از جلسهی دوم بود که حاج احمد گفت: ما رودست خوردهایم و آوردن این نیروها به سوریه، اشتباه بود. پس از جلسه، من از حاج احمد پرسیدم «برادر احمد! چه شد که شما میگویی در این ماجرا رو دست خوردهایم.» در جواب، حاج احمد با همان لحن شمردهی همیشگیاش گفت: «برادر منصور، این آدمهایی که به عنوان مسئولان نظامی سوریه آمدند و با ما جلسه گذاشتند، فکر نمیکنم کوچکترین دغدغهای برای جنگ با رژیم صهیونیستی داشته باشند. به هیچ وجه اهل این حرفها نیستند، ما هم که در اینجا عقبهای نداریم تا بتوانیم حرکتی انجام دهیم. پس باید قبول کنیم که آمدن ما به سوریه، اشتباه بوده است. نظر حاج احمد این بود که بهتر است به جای زمینگیر شدن در سوریه، به درهی بقاع در کشور لبنان برویم و با سران گروههای مبارز شیعه مذاکره کنیم، تا بلکه برای خروج از این بن بست راهکاری پیدا شود.»
قبل از اسارت متوسلیان، چند جلسه در بعلبک برگزار شد. در آخرین جلسه متوسلیان خطاب به سران گروههای مبارز شیعه گفت: «شما باید وحدت داشته باشید. اگر اختلاف نداشته باشید، مردم هم با شما خواهند بود. همگی با هم به اسم حزب الله جمع شوید.»
نحوه اسارت متوسلیان و همراهانش
۱۳ تیر ۶۱؛ حاج احمد همراه با چند رزمنده روانه مرقد مطهر پیام آور خون شهیدان کربلا، حضرت زینب کبری (س) شد و از سر شب تا حوالی طلوع آفتاب، به راز و نیاز پرداخت. پس از ادای نماز صبح در حرم مطهر، به پادگان زبدانی بازگشت.
به محض ورودش به پادگان با خبر شد که سیدمحسن موسوی، کاردار اول سفارت جمهوری اسلامی در بیروت، خواستار ملاقات با فرمانده نیروی اعزامی ایران شده است. صبح روز بعد، حاج احمد بدون اسکورت به سمت بیروت رفت. به پیشنهاد حاج احمد و موافقت موسوی، قرار شد تقی رستگار مقدم، مسئول واحد آموزش تیپ ۲۷ و کاظم اخوان عکاس و خبرنگار نیز آنها را همراهی کنند. ظهر روز ۱۴ تیر، اتومبیل سفارت جمهوری اسلامی ایران در لبنان، حین عزیمت به بیروت در یک پست ایست و بازرسی متعلق به شبه نظامیان مارونی حزب کتائب، متوقف و چهار سرنشین خودرو، به رغم مصونیت دیپلماتیک به مراه گارد لبنانی سفارت ایران دستگیر و توسط تروریستهای تحت امر رژیم تل آویو به گروگان گرفته میشوند.
۲۴ ساعت بعد از دستگیری، فالانژها اعضای گارد لبنانی سفارت ایران را آزاد میکنند و چهار گروگان عضو هیات دیپلماتیک سیاسی – نظامی ایران را به نقطه نامعلومی منتقل میکنند.
پس از به اسارت درآمدن حاج احمد متوسلیان، بیشتر نیروها به جبهههای ایران بازگشتند و عدهای برای آموزش و تقویت گروههای مبارز شیعه در لبنان ماندند تا نهال حزب الله لبنان، اولین سازمان در صف مبارزه با رژیم اشغالگر قدس شکل بگیرد و مکر صهیونیستها به خودشان بازگردد.
طولانی ترین گروگان گیری سیاسی در تاریخ معاصر
از آن پس تا به امروز اخبار ضد و نقیض زیادی پیرامون زنده یا کشته شدن این چهار نفر منتشر شده است. این تعرض تروریستی نسبت به اعضای یک گروه دیپلماتیک خارجی، طولانیترین گروگانگیری سیاسی در تاریخ معاصر جهان به شمار میرود.
خبر این آدم ربایی در روزهای ۱۵، ۱۶ و ۱۷ تیر در جراید کشورمان به صورت مبهم منتشر و تلاشهای دیپلماتیک و رسمی آغاز شد. سفارت ایران در لبنان مسئولیت عواقب این حادثه را به عهدهی مقامات لبنان گذاشت چرا که نیروهای ویژه حفاظت از جان دیپلماتها همراه این گروه بودند و آنها از مصونیت دیپلماتیک برخوردار بودهاند.
در همان زمان «نبیه بری» و «هاشمی حسن» از رهبران جنبش امل برای فشار بر دولت لبنان به دیدار «شفیق وزان» نخست وزیر وقت لبنان رفتند و خواستار پیگیری ماجرا شدند. در ایران هم علی اکبر ولایتی وزیر امور خارجه نامهای به شفیق وزان نوشت و خواستگار پیگیری جدی دولت لبنان شد.
چند ماه بعد خانوادههای این چهار دیپلمات با رئیس جمهور وقت، آیت الله خامنهای دیدار کردند که ایشان با دستور مستقیم پیگیری این قضیه را به وزارت امور خارجه محول کردند. ظاهرا این پیگیریها تا آنجا پیش رفت که قراری برای مبادلهی گروگانها گذاشته شد، اما همان ساعت در محل قرار مبادلهی گروگانها درگیری رخ داد و این مباله به انجام نرسید.
تا سال ۶۶ که ظاهرا اسرا به زندان اسرائیل منتقل شدند، پیگیریها ادامه داشت، اما بعد از این واقعه، راه اطلاع و کسب خبر بسته شد. در این سال حجت الاسلام محتشمی پور سفیر سابق ایران در سوریه طی مصاحبه برای نخستین بار نام متوسلیان را به عنوان یک گروگان فاش کرد.
اخبار ضد و نقیض در خصوص گروگانها
در شانزدهمین سالگرد اسارت متوسلیان، احمد حبیب الله که خود را رئیس انجمن دفاع از زندانیان خارجی در فلسطین اشغالی معرفی میکرد، در مصاحبهای گفت: «من از جانب اسرائیلیها تاکید میکنم که دیپلماتهای ربوده شده در سال ۶۱، زنده هستند.» وی همچنین اعلام کرد این افراد احتمالا در زندان عتلیت هستند.
ایلی حبیقه مسئول امنیت مزدوران فالانژ در زمان ربوده شدن چهار گروگان ایرانی که حالا یکی از وزرای کابینه لبنان شده بود، در گفتوگو با هفته نامهی «الاوسط» ضمن تکذیب خبرهای مربوط به کشته شدن گروگانهای ایرانی اعلام کرد «این خبرها شایعاتی است که سمیر جعجع آنها را در آن زمان رواج داد. این چهار نفر هیچ گاه به افراد تحت امر من تحویل داده نشدهاند».
یکی از زندانیان فلسطینی آزاد شده از زندان عتلیت در تماس با دفتر سازمان عفو بین المللی در لندن تاکید کرد که زمان اسارتش در زندان عتلیت، یک بار در سال ۱۹۹۵ گروگانها را با چشم خود دیده است.
اخبار ضد و نقیض در این باره منتشر میشد تا اینکه حجت الاسلام اختری، سفیر ایران در سوریه (سال ۱۳۷۵) در گفتوگویی خبر شهادت گروگانها ایرانی را اعلام کرد. این اولین بار بود که یک مقام مسئول و رسمی از به شهادت رسیدن قطعی گروگانها خبر میداد، مدتی بعد از انتشار این خبر حجت الاسلام اختری در مصاحبهای دیگر خبر از مدارکی داد که مدال بر زنده بودن این چهار گروگان بود. با انتشار این خبر بر ابهامات این پرونده افزوده شد.
اواخر سال ۸۲، در مذاکرات حزب الله و اسرائیل قرار شد اسرای لبنانی در بند رژیم اسرائیل در قبال اسجاد سه نفر از سربازان و یک اسیر این رژِم که در اسارت جنبش حزب الله بودند، مبادله شوند. بار دیگر گمانه زنیهایی زده شد. جرقه امیدی با انتشار این خبر در دل خانواده اسرا زده شد، اما باز هم نتیجهای حاصل نشد.
سال ۸۳ با دستور رئیس جمهور وقت کمیتهای به ریاست «علی ربیعی» برای پیگیری سرنوشت گروگانها تشکیل شد. سال ۸۴ کمیته حقیقت یاب بدون اینکه گزارش قانع کنندهای از روند پیگیری اعلام کند، به پایان عمر خود رسید.
تیر سال ۸۷، مجتبی فردوسی پور، کاردار سفارت ایران در بیروت دیداری با «نسیم نسر» زندانی آزاد شده لبنانی از زندانهای صهیونیستی داشت که در این دیدار «نسیم نسر» اعلام کرد که گروگانهای ایرانی در زندانهای رژیم صهیونیستی هستند.
هر ساله به مناسبت سالروز گروگان گیری این چهار دیپلمات ایرانی، رسانهها اخباری نسبت به زنده یا شهادت این افراد منتشر میکنند. در بین سالهای ۸۷ تا ۹۵ هیچ خبر قطعی از سوی مقامات دولتی و نظامی داده نمیشد تا اینکه سردار حسین دهقان طی گفتوگو با خبرگزاری دفاع مقدس، اعلام کرد «با توجه به مباحث گفته شده موضع ما در اینباره در جمهوری اسلامی چیست؟ ما میگوییم زنده و در اختیار رژیم صهیونیستی هستند و باید آنها را تحویل ما بدهند. این موضعی است که ما داریم و یک موضع سیاسی است. یک موضع عملیاتی و اقدامی نیست یعنی ما به عبارتی رژیم صهیونیستی را مسئول سرنوشت این افراد میدانیم. یا بیاید اسنادش را تحویل دهد و یا خودشان را تحویل دهد. ما میگوییم آنها زنده هستند. حالا اگر یکی بگوید زنده نیستند به این خاطر است که نمیخواهد مسئولیت موضوع را بر عهده بگیرد.» این خبر واکنشهای زیادی ایجاد کرد. در فضای مجازی بار دیگر مطالبات نسبت به بازگشت این گروگانها افزایش یافت.
تقی سلطانی از دوستان و همرزمان جاویدالاثر متوسلیان همان سال در گفتوگو با خبرگزاری دفاعمقدس گفت: «آن مقطع زمانی اختلافات درون سپاه ایجاد شد و اعضا به ۲ گروه تقسیم شدند. شاید یکی از علل عدم پیگیری برخی مسئولین در جهت آزادی اسرا، اختلافات ایجاد شده بود. برخی همرزمان حاج احمد خواستار رسیدگی هر چه سریعتر به پرونده اسارت بودند و برخی دیگر موضوع آزادی را پیگیری نمیکردند. این گونه برخوردها به اختلافات دامن میزد. برخی در آن دوران میخواستند وی را فردی خشن معرفی کنند، در حالی که برخورد برادر احمد با ماموریتهای محوله، قاطعیت در کار را نشان میداد. تناقضگوییهایی از دوران اسارت حاج احمد تا به امروز به گوش میرسد. در جلسات دوستانهای که با حضور فرماندهان و رزمندگان دوران دفاع مقدس برگزار میشود، چهار سال پیش اعلام شد که پیکر حاج احمد و همراهانش به ایران منتقل و به خاک سپرده شده است. برای این ادعا، هیچ مدرکی نشان داده نشد، ولی موضوع در جمع مطرح شد. من با شنیدن این ادعا عصبانی شدم و جلسه را ترک کردم. طی تماس تلفنی با مادر حاج احمد متوسلیان به خاطر این ادعا که حقیقت یا دروغ بودن آن قطعی نیست، عذرخواهی کردم. این در حالی است که همان افراد چند سال پیش این ادعا را کردند، سال گذشته اخباری مبنی بر وجود مدارکی دال بر زنده بودن حاج احمد اعلام کردند. هر بار که در جلسات، سخنانی از رفتار حاج احمد و اسارت وی میشنوم که حقیقت ندارد، عصبانی میشوم و واکنش نشان میدهم. یک روز در جهت معرفی حاج احمد به عنوان یک فرد خشن، روز دیگر در انتشار خبر زنده بودن و حالا در خصوص شهادت وی برخی دست به کار شدهاند.»
امیدواریم در سی و هفتمین سالگرد ربایش حاج احمد متوسلیان و دیپلماتهای ربوده شده اخبار قطعی نسبت به وضعیت این پرونده از سوی مقامات اعلام شود.
انتهای پیام/ 131