گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: «قاسم صادقی» از رزمندگان دوران دفاع مقدس و مسوول یادمان شهدای دشت ذوالفقاری از اهالی منطقه شوش تهران بود که به همراه گروهی از رزمندگان داوطلب، در روزهای اول جنگ تحمیلی خود را به جبهه رساند و تا پایان دفاع مقدس در منطقه ماند. او از نیروهای فداییان اسلام به فرماندهی سید مجتبی هاشمی بود که نقش بسزایی در دفاع از خرمشهر داشتند.
قاسم صادقی در گفتوگو با خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس ماجرای جانبازیاش را روایت کرد که در ادامه آن را میخوانید.
چهارم عید سال 67 بود که لشکر محمد رسولالله (ص) بعد از واقعه حلبچه به منظور آزادسازی مناطق کردنشین عراق نیروهای خود را به پشت سد دربندیخان عراق برد.
ظهر شده بود و اذان را گفتم، بچهها مشغول گرفتن وضو در نهرها شدند و همزمان هرکس به چادرهای خود میرفت و مشغول بستن صف نماز جماعت میشد. چند گردان هم از جمله گردان مقداد و کمیل در شیارها مستقر شده بودند.
آن روز تعدادی از عوامل ستادی لشکر از جمله سردار بهمن کارگر برای نظارت به منطقه آمده بود. اذان که گفته شد آمدیم به چادرها و سردار کارگر امام جماعت شد و ماهم نماز را به او اقتدا کردیم. رکعت دوم بود که صدای هواپیماهای دشمن را شنیدیم. در حال خواندن بقیه نماز با عجله بودیم که وقتی به سجده رفتم، دیگر بلند نشدم. دشمن به خاطر تجمعی که داشتیم بمبهای خوشهای ریخته بود که چند بمب هم به شیار ما اصابت کرد اما اثر نکرد.
اطراف من چند مسوول گردان و دسته با اصابت ترکش به سر و صورت به شهادت رسیدند و من هم که در سجده بودم ترکش به پای راستم خورد و دو انگشتم به پوست آویزان شد. شهید غلامرضایی که کنار من بود چفیه را از دور گردنم باز کرد و به پاهایم بست. از چادر که بیرون آمدیم، دیدیم منطقه آتش گرفته است. شخصی به نام شهید نفیس درجا سوخت و شهید شد. شهید پورزرگر و مسرور از گردان حبیب ابن مظاهر شهید شدند، حدود 10_12 نفر شهید و 30 نفر مجروح دادیم. شهدا را ابتدا با تویوتا به عقب بردند. در همین فاصله بچهها با ریختن آب سعی میکردند آتش چادرها را خاموش کنند. من را هم کنار یک سری از شهدا داخل تویوتا گذاشتند و به سمت بهداری بردند.
شهدا را به معراج بردند و مجروحین را بعد از طی مسیری سوار قایق کردند و به منطقه شیخ صله آوردند و بعد سوار ماشین تا بیمارستان باختران رفتیم که به نوبت وارد اتاق عمل شدیم و من هم یکی از این مجروحین بودم.
انتهای پیام/ 141