گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: «هرکدام از جوانهایی که در هر جای سوریه و در هر جای عراق به شهادت رسیدند، در مقام دفاع از حرم اهلبیت (ع) به شهادت رسیدند؛ فرق نمیکند کجای عراق و کجای سوریه باشد، آنها در مقابل کسانی ایستادند که اگر مسلّط میشدند، میخواستند اثری از آثار اهلبیت (ع) را باقی نگذارند. هر جا بچّههای شما شهید شدند، کأنّه پای ضریح امام حسین (ع) یا پای ضریح امیرالمؤمنین (ع) یا پای ضریح حضرت زینب (س) شهید شدند. فرق نمیکند که در بیابانهای فلان استان سوریه یا فلان استان عراق باشد یا هر جای دیگر باشد، تفاوتی نمیکند. مثل اینکه دم در حرم امام حسین (ع) در مقام دفاع شهید شده باشند.» جملاتی که مطالعه کردید، گزیدهای از سخنان مقام معظم رهبری در دیدار با خانواده شهدای مدافع حرم است. شهدایی که با از ایثار فراوان، از خانواده و فرزند چندماهه خود گذشتند تا از حریم اهلبیت (ع) دفاع کنند.
شهید مدافع حرم «علیرضا مشجری» اولین شهید مدافع حرم عراق است. جوانی که در بیست و چهارمین روز از تابستان ۱۳۶۷ در تهران متولد شد. وی در سال ۱۳۹۱ ازدواج کرد و ثمره این ازدواج فرزندی است که هنگام شهادت پدر ۱۴ ماه بیشتر نداشت. علیرضا از همان ابتدا به همسر خود گفت، «عاقبت راهی که برگزیده، شهادت است.» او که پرورش یافته مکتب حسینی بود، دانش آموخته دانشگاه امام حسین (ع) نیز شد. وی اگر چه در سوریه به دنبال شهادت میگشت؛ اما روزی او انگار جای دیگری قرار داشت. او باید در بیست و سومین روز از خرداد ۱۳۹۳ که همزمان با نیمه شعبان بود، نزدیک به بینالحرمین به فیض شهادت نائل میآمد و دو روز بعد پیکر مطهرش در قطعه ۲۶ گلزار شهدای بهشت زهرا (س) برای همیشه آرام میگرفت.
در ادامه بخش دوم گفتوگو خبرنگار دفاعپرس با «مبینا نامنی» همسر شهید مدافع حرم «علیرضا مشجری» را میخوانید.
دفاعپرس: حال و هوای آخرین خداحافظی را تشریح کنید؟
برای یک سفر تفریحی آماده شدیم. حتی اقلام مورد نیاز را فراهم کردیم. پیش از حرکت علیرضا گفت، «فراموش کردم مرخصیام را قطعی کنم.» به همین دلیل به محلکار خود رفت تا پس از امضای نامه مرخصی، حرکت کنیم.
تلفن در حالی به صدا درآمد که منتظر او بودم تا برگردد و راه بیفتیم. علیرضا بود. گفت، «در بین راه موتور اتومبیلمان از کار افتاد و نیاز به تعمیر دارد؛ بنابراین برنامه سفرمان کنسل میشود. تعدادی از همکارانم امروز به ماموریت اعزام میشوند. من نیز همراهشان میروم.» البته ابتدا با اعزام علیرضا مخالفت میشود؛ اما او آنها را راضی میکند و همراهشان میرود.
علیرضا در تماس تلفنی از مقصد ماموریتش مطلبی نگفت. گمان میکردم عازم یک ماموریت داخلی است. اما او رهسپار عراق بود و من نمیدانستم؛ و اینگونه حسرت آخرین خداحافظی برای همیشه در دل من باقی ماند.
دفاعپرس: چه کسی خبر شهادت شهید مشجری را به شما گفت؟
علیرضا روز نیمه شعبان سال ۱۳۹۳ در عراق به شهادت رسید. او اولین شهید مدافع حرم ایرانی در عراق است. پدرم صبح روز بعد، از شهادت او آگاه شد؛ اما من تا شب از واقعیت اطلاعی نداشتم. تماسهای پی در پی و حال نامساعد پدر، من را متوجه شهادت علیرضا کرد. آن شب فقط به «ذکر یونسیه» پناه آوردم. جز تکرار این ذکر درمان دیگری نداشتم...
دفاعپرس: محدثه چطور با این واقعیت کنار آمد؟
او هنگام شهادت پدر ۱۴ ماه بیشتر نداشت. آن روزها متوجه نمیشد؛ اما اکنون بی قراری میکند. یادگار علیرضا امسال به کلاس اول میرود. نمیدانم چگونه دربرابر بهانهگیریهای محدثه وقتی میتواند بنویسد بابا، شکیبایی کنم...
دفاعپرس: حضور شهید را در زندگی احساس میکنید؟
بله کاملا. حتی محدثه هم معتقد است که پدر را میبیند.
عکس علیرضا روی دیوار اتاق است. هرگاه که میخواهم موهای محدثه را شانه بزنم، میگوید، «مامان جلوی عکس بابا بایست که من را تا وقتی آماده شدم، نبیند. میخواهم بابا را سورپرایز کنم.» دختر کوچولوی ما حتی با یک تصویر از پدر، چنین ارتباط صمیمانهای برقرار کرده که میخواهد بابا را شگفت زده کند. او هرچه را که میخواهد میل کند، میپرسد، «مامان، الآن بابا علی هم کنارمان نشسته؟ او ما را میبیند؟!»
دفاعپرس: پیش آمده که در مشکلی به شهیدتان متوسل شوید و آن گرفتاری حل شود؟
ما خانواده شهدا یقین داریم که شهیدمان زنده است؛ بنابراین هنگام مشکلات عزیزانمان را واسطه قرار میدهیم و درنهایت به خواسته خود میرسیم.
یکی از بستگان نقل میکرد، «برای حل گرفتاری خود به علیرضا متوسل شدم و او را واسطه قرار دادم تا مشکلم حل بشود. همان شب خواب علیرضا را دیدم که گفت، نگران نباش! درست میشود. مدتی بعد همان اتفاقی روی داد که او گفت، همه چیز درست شد.»
دفاعپرس: شما فکر میکنید کدام خصوصیت اخلاقی و رفتاری زمینهساز شهادت میشود؟
احترام به پدر و مادر. علیرضا هیچگاه کوچکترین ناراحتی برای والدینمان به وجود نیاورد و همواره به آنها خدمت میکرد.
دفاعپرس: شهید به مطلب خاصی تاکید میکردند؟
علیرضا همواره به اطاعت از ولی فقیه و خواندن نماز اول وقت تاکید میکرد.
دفاعپرس: دیدار مقام معظم رهبری را برایمان تشریح کنید؟
حسرت آن روز نیز همیشه همراه من است. چراکه محدثه شرایط مناسبی نداشت. گریه و بی تابی او سبب شد تصمیم بگیرم تنها به دیدار حضرت آقا بروم.
زمانیکه ایشان احوال محدثه را پرسیدند و گفتند، «چرا او را نبردهام؟!» عذرخواهی و شرایط محدثه را تشریح کردم. حضرت آقا فرمودند، «اشکالی نداشت. او در هر شرایطی باید میآمد.» اشک از چشمانم سرازیر شد... پدر معنوی اما بینهایت مهربان بچهها، چقدر جویای احوال و مشتاق دیدار فرزندان خود است...
دفاعپرس: شما از زندگی چه انتظاری داشتید و به چه چیزی رسیدید؟
همیشه آرزو داشتم با کسی زندگی کنم که روز به روز ایمان من را بیشتر کند. زندگی با علیرضا من را به خواسته خود رساند. او سبب شد از یک زندگی مبهم به سمت مسیر روشن هدایت شوم.
دفاعپرس: اگر به سال ۱۳۹۱ بازگردید، باز هم پیشنهاد ازدواج شهید را قبول میکنید؟
بله با یقین کامل، و با آگاهی نسبت به همین سرنوشت بازهم علیرضا را انتخاب میکنم.
دفاعپرس: چه درسی از شهید گرفتید؟
در هر شرایطی احترام گذاشتن به پدر و مادر ضروری است و هیچگاه نباید آنها را تنها گذاشت. حقیقتا انسان به هر موفقیتی که میرسد، از دعای پدر و مادر است و با دعای آنها میشود به خدا رسید.
انتهای پیام/ ۷۱۱