به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، سال ۵۸ در منطقه کردنشین کشور برخی گروهها علیه انقلاب شورشهایی را آغاز کردند. این شورشها با هدف خودمختاری و جدا شدن از کشور و با حمایت کشورهای استکباری شکل گرفت. در این بین سپاه پاسداران که آن زمان به تازگی شکل سازمان یافته ای به خود گرفته بود برای پایان دادن به این شورشها عازم کردستان شد. در کنار آنان پیشمرگ کرد مسلمانان که برخواسته از نیروهای مبارز انقلابی کردستان بودند نیز در کنار پاسداران به مقابله با ضد انقلاب پرداختند.
محمد کریمیان از پیشمرگان کرد مسلمان در خاطرات خود از آن دوران گفته است: در پاییز سال ۶۳ تعداد زیادی از عناصر کومله و دموکرات وارد منطقه فیض الله بیگی سقز شده و در اکثر روستاها پراکنده بودند و یک گروه هم تحت عنوان آن گشت به صورت سیار در منطقه بود، اما تمرکز اصلی نیروهای ضد انقلاب در روستای «کانی سفید» بود.
قرار شد یک عملیات مشترک توسط نیروهای دیواندره، تکاب، شاهین دژ و سقز در منطقه انجام شود. ما از دیواندره به طرف دکل تلویزیون در منطقه و اوباتو که مرکز استقرار گردان ضربت تكاب بود، حرکت کردیم و به برادران پاسدار و پیشمرگ آنجا پیوستیم. شب هنگام به طرف روستای کانی سفید به حرکت درآمدیم. هوا بسیار سرد بود و برف هم به شدت میبارید. در حین حرکت با منطقه هدف هیچ آشنایی نداشتیم. در اطراف روستا موضع گرفتیم. صدای تیراندازیهای پراکنده و شلیک گلولههای خمپاره، گاه و بیگاه سکوت شب را میشکست و این وضعیت تا روشن شدن هوا ادامه داشت.
چون نیروی زیادی از شهرهای مختلف آمده بود، به راحتی امکان تشخیص نیروهای خودی از دشمن وجود نداشت. ما در منطقهای که مستقر بودیم، ماندیم. هوا که روشن شد متوجه شدیم تعدادی نیرو با تجهیزات کامل روبروی ما هستند و به راحتی با چشمان غیر مسلح میتوان آنان را شناسایی کرد. از ستاد عملیات سؤال کردیم، گفتند نیروی خودی هستند. اما بدون هیچ عکس العملی در آنجا ماندیم و آنها هم آزادانه در تحرک بودند. نزدیکیهای ظهر بود که ما به حرکات آنها مشکوک شدیم و وقتی نزدیکتر رفتیم، به طرف ما تیراندازی کردند. تازه متوجه شدیم عناصر کومله هستند. درگیری شدیدی در گرفت. عناصر ضدانقلاب به طرف کانی سفید عقب نشینی کردند و امکان ورود به روستا وجود نداشت.
دشمن در نقاط حساس اطراف روستا و در داخل روستا مستقر شده بود. افراد کومله مرتب در حال جنگ و گریز بودند و این وضعیت تا غروب ادامه داشته است.
شهید «شاه محمد سپهری» آمد و گفت: «با این وضعیت نمیتوانیم محاصره را ادامه دهیم؟ باید کار را یکسره کنیم و وارد روستا شویم.» با این که تعدادی از برادران مخالف این پیشنهاد بودند، اما شهید سپهری تنهایی به طرف روستا به راه افتاد.
من و چند تن دیگر از پیشمرگان هم به دنبال ایشان رفتیم و در کنار مسجد روستا به شدت با ضدانقلاب درگیر شدیم. شاه محمد زخمی شد و یکی از نیروهای بیجار در همان جا به شهادت رسید.
برادران رزمنده وقتی متوجه درگیری ما با ضدانقلاب شدند، آنها هم به صحنه آمدند و ما توانستیم با تقدیم ۵ شهید کار دشمن را یکسره کنیم و روستا را برای همیشه از لوث وجود آنها پاک کنیم.
انتهای پیام/ 141