به گزارش خبرنگار دفاعپرس از قم، طلبه شهید «سید محمدمهدی حسینی کاشانی» فرزند آیت الله سیدمحمد حسینی کاشانی در تاریخ دوم شهریور سال ۱۳۵۱ در کاشان و در خانوادهای از تبار علم و دانش و روحانیت به دنیا آمد.
پس از مدتی خانواده به قم منتقل شدند تا در جوار بارگاه دخت کرامت، از دریای بیکران حوزه علمیه بهرهمند گردند. سیدمحمّد مهدی، دوران کودکی و تحصیلات ابتدایی و راهنمایی را در قم گذراند و سپس به دنبال علاقهای که به کسوت پدر بزرگوار خویش داشت، به دریای معارف ناب اهل بیت (ع) پیوست و در مدرسه علمیه رسالت قم مشغول تحصیل و تهذیب شد.
در دوّمین سال حضور در مدرسه رسالت بر اساس تکلیف حضور در جبهههای نبرد حق علیه باطل، به اذن پیر خمین عزم دیار حسینی کرد. مسئولان اعزام بدلیل سن کم محمدمهدی، ابتدا به وی اجازه اعزام نمیدادند، ولی وقتی اصرار بیش از حد او را دیدند، موافقت کردنذ. سرانجام به عنوان نیروی بسیجی از سوی لشکر ۱۷ امام علی بن ابی طالب (ع)، دوره سه ماهه آموزشی را طی کرد و سپس عازم جبهه و در گردان قائم دسته ادوات مشغول فعالیت شد.
در مدت کوتاهی که در جبهه بود، یک بار به مرخصی آمد، ولی شوق حضور در جبهه، باعث شد دوباره به آن دیار عاشورایی برگردد. دوستانش گفته بودند که در این مدت ترکش خورده، اما محل آن را نشان نمیداد و میگفت: بعد از شهادتم خواهید دید.
آنگونه که همرزمان و خانواده معظم این شهید عزیز نقل کردهاند، در منطقه فاو به هر سنگری که میرسید، اسم خود را با عنوان «شهید» مینوشت و به همرزمانش میگفت: به زودی متوجه خواهید شد. انس زیادی با نماز شب داشت، شوخ طبعی، مسئولیت پذیری، مهر و محبت و کمک به دیگران از جمله خصوصیات بارز آن شهید بزرگوار بود.
کوچکتر که بود دوست داشت خود را در صف انقلابیون نشان دهد و گاهی به همراه دیگر دوستان هم سن و سالش، سرکوچه در مقابل کماندوها لاستیک آتش میزدند و خشم آنان را بر میانگیختند.
سرانجام در اول اسفند سال ۶۶ در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به آرزوی دیرینه اش که شهادت در راه خدا بود، رسید.
وصیتنامهای از شهید سیدمحمدمهدی حسینی کاشانی به جای مانده که ساعاتی قبل از شهادت نوشته است. وصیتنامهای که با خون مطهرش، رنگین و تزیین گشته است:
چه شیرین است جان دادن در راه معبود
و چه جان افزاست به میهمانی دوست شتافتن
چه جانانه است جان دادن به جان آفرین
چه خوش است به بزم عاشقان رفتن به جمع دوستان عاشق
شهیدان شاهد منادیان آزادی
شهیدان ره آزادی مظلومان صدیق گمنامان جان بر کف
معبودا خودت مرا ببخش
العفو گناهانم بسیار است
کسی جز تو ندارم
کوتاهی در فرایض و…
تو ارحم الراحمینی
و، اما تو مادر بدان که در امانت خیانت نکردی و چه خوش است رد کردن امانت به صاحبش که همانا معبود است و تو پدر که مشوق من بودی
و مربی من مرا که به دیدار دوست و در فراق من صبر کن
انتهای پیام/