گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس - رسول حسنی؛ این درست است که باید نگاه اسطورهای و تقدس مآب صرف به شهدا از بین برود و با نگاه واقع بین مخاطب را با حقیقت شهدا آشنا کرد. اما این نگاه، هنرمند و مخاطب را با هم از طرف دیگر بام به زمین میاندازد. متاسفانه این نگاه در حال باب شدن است و با آثاری مواجه میشویم که کاریکاتوری از رزمندگان ارائه میدهند. نه نگاه یک بعدی و آسمانی و نه نگاه یک سویه زمینی، نمیتواند تفسیر آیههای دفاع مقدس باشند.
به قول «پیام دهکردی» که پیش از این در نمایش «تکههای سنگین سرب» در نقش «شهید چمران» بازی کرده بود؛ «شهدا پایشان روی زمین و سرشان در آسمان است.» همین نگاه است که باعث شد، «تکههای سنگین سرب» یکی از ماندگارترین آثار دفاع مقدس باشد، چراکه عشق و حماسه چمران را با هم برای مخاطب روایت میکرد.
در یکی از همین آثار دفاع مقدسی که سعی کرده نگاه تازهای به رزمندگان داشته باشد، شاهد نگاه کاملا زمینی به شهدا بودیم که متاسفانه قلب فلسفه دفاع مقدس بود، نه بیان نکات پنهان دفاع مقدس. نمایش «تردست» نوشته و کارگردانی «سیروس همتی» که در تماشاخانه سرو در حال اجراست، روایت یک شعبدهباز نه چندان نام آشناست که به جبهه آمده تا با شعبده خود رزمندگان را به پیروزی برساند و جالب اینکه موفق هم میشود. یعنی اگر چشمبندی و تردستی این سامری بینام و نشان نبود دفاع مقدس ما مغلوبه میشد، پس ما مدیون چنین شعبدهبازان گمنام هستیم.
در این شرایط باید پرسید شهیدان «وزوایی»، «همت»، «چمران»، «باقری»، «بابایی»، «کشوری»، «دوران»، «شیرودی»، «وصالی» و هزاران شهید نامآشنا و گمنام دیگر بدون کلاه شعبده و خرگوش و کبوتر چگونه فتحالفتوح کردند و به تعبیر امام راحل شدند «امامزادگان عشق»، چگونه شهید بهشتی بازیدراز را خانقاه عرفان میداند؟ استفاده از یک تردست در بحرانیترین لحظه عملیات و یک عده لوده که نامهای تمسخر آمیزی چون، بیزن و بیداندان و کمباین دارند به نهر خین میزنند و عملیات را به پیروزی میرسانند شده آینهای جعلی برای انعکاس رزمندگان جنگ تحمیلی.
استفاده از دیالوگهایی سخیف و اشارههای جنسی و کلیشهای فقط و فقط به منظور خندان مخاطب نگاشته شده است نه آنکه به کار نمایش بیاید. گذشته از این، نمایشنامه «تردست» ابدا داستانی ندارد تا بخواهد دیالوگهای درستی داشته باشد. اگر فیلم «اخراجیها» سعی داشت تا کاراکترهایی تازه وارد سینمای دفاع مقدس کند، با همه انتقادهای فرمی و تکنیکی که داشت، اهانتی به شهدا و دفاع مقدس نمیکرد. «تردست»، اما راه دیگری میرود، سیروس همتی نه روایتی درست دارد نه در تکریم دفاع مقدس قدم برداشته است.
در کنار مجید سوزوکی یک پیر روشن دلی به نام حاج بابا و روحانی مسجد بودند که در او تحول ایجاد کنند، تردست چگونه به جایی رسید که شهادت روزیاش شد. در تردست حتی یک شخصیت نداریم که وجه روحانی جمع رزمندگان آس و پاسی که معلوم نیست ریشهشان در کجاست باشد.
اینکه شهدای نمایش «تردست» وقتی در آسمان هستند به وسیله امواج رادیویی با بازماندگان و همرزمان خود ارتباط برقرار کنند و بگویند که شهید شدهاند، چنان سخیف و بیپرده مساله برزخ شهدا را نشان دادهاند که جای توجیهی باقی نمیماند. اگر همه قافله سالاران دفاع مقدس ما مثل تردست نمایش «تردست» بودند، پس چطور شاهد این همه معجزات موسی گونه بودیم که عصای الهیشان اژدهایی، چون رژیم بعث را به شکست کشاند. اژدهایی که با جادو و سحر همه ابرقدرتها رشد کرد و تقویت میشد.
کاش کسانی که به این آثار مجوز اجرا میدهند با دقت نظر بیشتری متون نمایشی را مطالعه میکردند. مسولیت هر گونه برداشت از آثار این چنینی که موجب تحریف و تخریب دفاع مقدس بشود نه فقط متوجه هنرمند که مدیران فرهنگی دخیل در اجرای آن نیز مسئولند.
انتهای پیام/ 161