به گزارش خبرنگار دفاعپرس از کرمان، شهید «احمد ابراهیمی سیریزی» دهم اسفند 1347، در روستای سیریز از توابع شهرستان زرند به دنیا آمد.
وی تا پایان مقطع راهنمایی درس خواند و به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. احمد در بيست و دوم فروردین 1362، در موسیان بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید.
پيكر وي مدتها در منطقه ماند و پس از تفحص سال 1374، در گلزار شهدای زادگاهش به خاك سپرده شد.
فرازی از وصیت نامه شهید «احمد ابراهیمی سیریزی» را مرور می کنیم:
بسم الله الرحمن الرحیم
اینجانب احمد ابراهیمی برخودم واجب دانستم که به امر پروردگار و به دستور امام امت، رهبر و مرجع تقلید به ندای هل من ناصر ینصرنی حسین لبیک گفته و خدا را یاری کنم و آگاهانه به این راه قدم نهادم و عازم جبهه شدم. در این راه کمرهمت بستهام و سوگند به خون شهدا اگر در راه اسلام بدنم قطعه قطعه شود، مرا باکی نیست و یا اگر بدنم را بسوزانند و خاکسترکنند و خاکستر مرا به باد بسپارند، مرا باکی نیست چون آگاهانه به این راه قدم نهادم.
مگر خون من از خون دیگر برادران مسلمان سُرختر است و من فکر میکنم که شایستگی یک وصیتنامه را هم ندارم. امروز اگر اسلام با خون من و عباسها زنده است؟! پس ای توپ وخمپارهها مثل باران بر من بیارید.
و اما ای پدر و مادر و خواهرها و برادرانم! اگر این لیاقت نصیب من شد از شما استدعا دارم که خود را از صبرکنندگان قرار دهید و خدا را شکر کنیدکه ثمره زندگیتان در راه حق شهید شد نه در راه ذلت و سعی کنید کسانی که به اندازه یک ذره خشخاش با انقلاب مخالفند در تشییع جنازهام شرکت نکنند و اگر جنازه من به دست شما نرسید، ناراحت نباشید، چون در راه خدا جان دادید چه فرق می کندکه در وطن باشد یا درکربلا که امروز همه جبهههای ما کربلاست.
اما ای پدر خوب و مهربانم که چه سختیها برای فرزندانت کشیدی و چه دردهایی تحمل کردی که فرزندانت در رنج نباشند و من در این دنیا نتوانستم از زحمات شما تشکرکنم.
برادران عزیزم! شما برگردن من بسیارحق دارید. از اینکه برادرتان این توفیق را پیدا کرده است،خرسند باشید زیرا شب شهادت برایم از شب دامادی گرانقدر و عزیزتر بود و من کوچکتر ازآن هستم که شما را پندی بدهم، شما فرزندانی تربیت کنید که سرباز شجاع اسلام باشند و شما ای برادران! نگذارید اسلحه به خون غلتیده من بر زمین بماند.
و ای خواهرانم شما با حجاب اسلامی خودتان اسلحه مرا برگیرید و با سیاهی چادر خود، حفظ حجابتان، راه شهیدان را ادامه بدهید و هرگز برای من گریه نکنید. اگر خواستید گریه کنید برای علی اکبر (ع) و قاسم (ع) گریه کنید.
آخرین وصیت من به پدر و مادر، خواهر و برادرانم این است که به فکر آذوقه آخرت خود باشید که بارها به آن نزدیک شدم ولی نصیبم نشد، شایدلایق شهید بودن نیستم زیرا شهید مقامی والا دارد و من فردی گناهکار و خوارم.
اینک که به یاری خدا به جبهه میروم نه برای انتقام بلکه به منظور احیای دینم و تداوم انقلابم و امنیت میهنم پای در پوتین میکنم و از خدا میخواهم که یاریم کند.
من امروز راهم را شناختم و دنبالش رفتم و امروز احساس میکنم که جریان کربلا دوباره تکرار میشود و امروز روز امتحان است آیا کسی است که به ندای حسین جواب دهد؟
وصیت من به جوانان منحرف شده این است اگر اسلام و انقلاب را یاری نمیکنند، ضد انقلاب هم نباشند و به دامان اسلام بیایند اگر میخواهند خوشبخت شوند.
انتهای پیام/