شهید بزرگوار «حسن آبشناسان»، شهید کاوه را چنین توصیف میکرد: «اگر در دنیا یک چریک پاکباخته و دلباخته به اسلام و حضرت امام خمینی وجود داشته باشد، محمود کاوه است و هر رزمندهای که بخواهد خوب پخته و آبدیده شود باید با تیپ ویژه شهدا پیش برود. او دارای فضایل روحی و اخلاقی ویژهای بود و انجام کار خالصانه و بیریا را سرلوحه زندگی خود قرار داده بود. عموماً کم سخن میگفت و بیشتر عمل میکرد و همواره سعی میکرد وحدت ارتش و سپاه حفظ شود و ارتشیان نیز او را از خود میدانستند».
شهیدان آبشناسان، بروجردی و کاوه
سردار «مجید ایافت» که از سال ۱۳۵۹ تا هنگام شهادت شهید کاوه در شهریور ۱۳۶۵ در کنار ایشان حضور داشت گفتنیهای بسیاری از فرماندهاش و تیپ ویژه شهدا دارد. «ایافت» به مناسبت ۱۱ شهریور سالروز شهادت شهید کاوه در گفتوگو با «جوان»، بخشی از خاطرات و گفتنیهایش را در رابطه با فرمانده تیپ ویژه شهدا با ما در میان گذاشت که در ادامه میخوانید.
اولین آشنایی شما با شهید کاوه چه زمانی و در چه مقطعی از دفاع مقدس اتفاق افتاد؟
در آغاز جنگ تحمیلی که مصادف با آبان ۱۳۵۹ بود در اولین دوره آموزش اعزام به جبهه بسیج از شهر مشهد به عنوان بسیجی در خدمت شهید کاوه بودم. ایشان بهعنوان مربی بحث جنگهای نامنظم، عملیات ویژه را تدریس میکرد و من شاگردشان بودم. همانجا شروع آشناییام با این شهید بزرگوار بود.
ایشان را به لحاظ روحیات اخلاقی و شخصیتی چطور انسانی دیدید؟
شهید کاوه یکی از مربیهای معروف و بنام بود که درسهای حساسی را آموزش میداد. ایشان از همان نخستین لحظات و روزهای اول آشنایی جاذبه خاصی داشت و همه جذبشان میشدند. شخصیت ایشان نه تنها برای بسیجیهایی که میخواستند عازم جبهه شوند بلکه برای همکارانشان در آموزشگاه امام رضا (ع) سپاه مشهد نیز جذابیتهای زیادی داشت. ایشان در سالهای بعد تا زمان شهادتشان در شهریور سال ۱۳۶۵ یک شخصیت همیشه جذاب برای همه رزمندگان بودند. خودم بارها و بارها مشاهده کردم بسیاری از نیروهایی که به لشکر ویژه شهدا و یگانی که ایشان فرماندهیاش را برعهده داشت میآمدند، میخواستند شهید کاوه را از نزدیک ببینند. بیشتر نیروهای تیپ ویژه شهدا از استانهای خراسان، مازندران، سمنان، تهران، همدان و کرمانشاه بودند و بسیاری از این نیروها برای دیدن شهید کاوه به تیپ میآمدند. ایشان نه تنها جاذبه شخصی بسیار زیادی داشت بلکه یکی از فرماندهان مشهوری بود که رزمندگان فقط برای دیدنش به تیپ و یگان میآمدند. رزمندگان میگفتند آمدهایم ببینیم کاوه چه کسی است که اینقدر از او تعریف میکنند. این بهخاطر همان خصایل اخلاقی ایشان بود. شخصی بسیار خاکی بود. از نیرویی که چند روز در ویژه شهدا حضور داشت تا کسی که چندین سال در یگان خدمت میکرد همه دلداده کاوه بودند. به خاطر خاکی و افتاده بودنش روابط دوستانهای با رزمندگان داشت و همین باعث میشد همیشه ستاره جمع باشد و همه دوست داشتند در کنار کاوه باشند. گاهی نیروها ساعت ۱۲ شب به دفتر فرماندهی میرفتند و میگفتند میخواهیم با محمود کاوه عکس بگیریم و اگر کسی مانع میشد شهید کاوه با آنها برخورد میکرد. گاهی زمان استراحت با لباس راحتی میایستاد و عکس میگرفت. این روابط دوستانه به همراه مدیریت بسیار مقتدرشان و جذبهای که در امر فرماندهی و هدایت یگان در عملیاتها داشت باعث شده بود شخصیتی کاریزما در نزد نیروها باشد طوری که شهادت و ثلمه از دست دادن ایشان در جمع لشکر ویژه شهدا هیچ وقت پر نشد.
بنام بودن شهید کاوه در اوایل جنگ از کجا میآمد؟
شهید کاوه متولد ۱۳۴۰ بود و پس از پیروزی انقلاب خیلی زود به سپاه میپیوندد. مدتی مسئولیت حساس و مهم سپاه راهآهن مشهد را برعهده داشت. بعد برای یک دوره آموزش ویژه که شامل عملیات نامنظم و تکاوری میشد به تهران رفت و کار مربیگری و آموزش پاسدارها را برعهده گرفت و استاد پاسداران دورههای اول سپاه مشهد بود. این برای زمانی است که ایشان ۱۸ سال بیشتر نداشت. بعد از این شهید کاوه مدتی مسئولیت نیروهای خراسان در بیت امام در جماران را برعهده میگیرد. این فعالیتها در خراسان از ایشان فرد معروفی میسازد. ایشان سال ۵۹ یکی از مربیان کارآزموده و بنام سپاه بود. در مهر ۵۹ با کسب اجازه از حضرت امام و اینکه حضور ما در جبهه ضرورت دارد به جبهه میرود و در جبهه جنوب و مقابل عراقیها مجروح میشود. یک ماه تا بهبودی صبر میکند و در آبان اعزام به کردستان پیش میآید. ایشان به شهر سقز که جولانگاهی برای ضدانقلاب بود وارد میشود. آن زمان تا ۱۵ کیلومتری سقز در دست ضدانقلاب بود. شهر در محاصره ضدانقلاب قرار داشت. شهید کاوه با اینکه از فرماندهی یک دسته شروع میکند در عرض کمتر از شش ماه به فرماندهی عملیات شهر سقز میرسد. در این شش ماه سقز و اطراف شهر را پاکسازی میکند و ضدانقلاب را از فکر وارد شدن به شهر سقز بیرون میآورد. همین باعث میشود در شش ماه اولی که در کردستان حضور دارد شخصیت بنامی شود. همه نیروهای نظامی از یک جوان ۱۹ ساله میگویند که توانسته شهر سقز را از حضور ضدانقلاب پاک کند. بعد از اینکه تیپ ویژه شهدا با تدبیر شهید بروجردی و فرماندهی شهید ناصر کاظمی ایجاد میشود ایشان را به عنوان فرمانده عملیات اولین تیپ رزمی آفندی سپاه پاسداران در کردستان منصوب میکنند. این انتخاب هم بهخاطر شهرت، تخصص، تدبیر و طراحی عملیاتهای سقز بود. پس از آن آوازه شهید کاوه از مرزهای کردستان و آذربایجانغربی فراتر میرود و رزمندگانی که برای گذراندن دورههای آموزشی به تیپ ویژه شهدا میآیند میگویند فرمانده اینجا جوان ۲۱ سالهای است که تقوا، مدیریت و شجاعت دارد. در این دوره سیل رزمندگان از سراسر کشور به تیپ شهدا میآیند. ما آن زمان میگفتیم لشکر ویژه شهدا ۷۲ ملت است که نیروهایی از همه استانها در آن حضور دارند.
فلسفه تأسیس و هدفگذاری تیپ ویژه شهدا چه بود؟
دوره فرماندهی شهید کاوه در تیپ ویژه شهدا اقدامات و فعالیتهای خوبی انجام شد.
برجستهترین اقدام تیپ ویژه شهدا در بحث عملیات پاکسازی جاده پیرانشهر- سردشت در جنگلهای آلواتان و کوههای مرز ایران و عراق بود که در یک عملیات به صورت سه ماه پیدرپی انجام شد. تیپ ویژه شهدا با سه گردان رزمی، یک گردان ادوات و آتش سه ماه از ششم شهریور ۶۱ تا اول آذر عملیات مداوم انجام داد و جاده را آزاد کرد. این زمانی بود که شهید بروجردی، شهید ناصر کاظمی، شهید محمدعلی گنجیزاده، شهید قمی، شهید کاوه و برادر جانباز چنگیز عبدیفر در تیپ حضور داشتند. عملیات جاده پیرانشهر - سردشت ضربه محکمی به ضدانقلاب زد و شهید بروجردی بعد از آن گفت که کمر ضدانقلاب در کردستان شکست. پس از سال ۶۲ و ۶۳ کردستان در بعد نظامی از وجود ضدانقلاب پاکسازی شد. پس از آن تیپ ویژه شهدا برای مبارزه با بعثیها در عملیات بدر گسیل شد. این حضور پیرو بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی بود که پیش از عملیات بدر فرمودند تیپ ویژه شهدا تیپ کردستان نیست و تیپ ویژه شهدا تیپ ضرورت و دعوت برای نبرد و پاسداری از انقلاب است. پس از آن تیپ ویژه شهدا وارد عملیات با عراق شد و تا سال ۶۷ و انجام آخرین عملیات ایران در دفاع مقدس حضور داشت. اوج عملیاتهای تیپ ویژه شهدا در عملیات «والفجر ۹» در زمستان ۶۴ بود. لشکر ویژه شهدا با ۱۳ گردان در خط و ۵ گردان احتیاط این عملیات را انجام داد و منطقه بسیار حساس و وسیعی را آزاد کرد. با پیروزی در این عملیات بسیاری از فشارهایی که از عملیات «والفجر ۸» در منطقه فاو روی نیروهای عملیاتی بود برداشته شد و نیروها توانستند در «فاو» مستقر شوند و مواضعشان را تحکیم کنند. عملیات «والفجر ۹» نقطه نورانی در کارنامه لشکر ویژه شهدا در مبارزه با دشمن متجاوز است. تیپ عملیاتهای زیادی انجام داده ولی این عملیات در کارنامهاش پررنگ میدرخشد. با اینکه بعد از پایان جنگ در سال ۶۷ همه یگانها به شهرهایشان برگشتند تیپ ویژه شهدا تا سال ۷۰ در کردستان باقی ماند تا اجازه ندهد بقایای ضدانقلاب بعد از پذیرش قطعنامه در کردستان کاری انجام دهد. من از روزی که شهید کاوه به کردستان رفت تا زمان شهادت ایشان و بعد تا سال ۷۰ توفیق حضور در یگان تیپ شهدا را داشتم. همین یگان سهم بسزایی در برنامههای ایجاد امنیت پایدار شهید شوشتری در سیستان و بلوچستان داشت. پنج سال به عنوان لشکر عملیاتی ویژه شهدا در «سراوان» مسئولیت داشت و نقش بهسزایی در پاکسازی این مناطق از وجود اشرار ایفا کرد.
بعد از شهادت شهید کاوه وضعیت تیپ ویژه شهدا چگونه شد و آیا رزمندگان دچار خلأ روحی شدند؟
از سبک زندگی شهید کاوه مثل سادهزیستی و عدم سوءاستفاده از موقعیت و رعایت بیتالمال بگویید.
شهید کاوه تمام هستی خودش را برای دفاع و پاسداری از انقلاب اسلامی ایثار کرده بود. ایشان در سال ۶۳ ازدواج کرد و خدا دختر خانمی به نام «زهرا» به ایشان داد. خودم شاهد بودم وقتی چند بار با هم به خانه شهید رفتیم دخترشان پدرش را نشناخت. شهید کاوه بهخاطر فشار جبهه و جنگ، حضور دائمی در جبهه داشت و آنقدر در خانه حضور نداشت که دخترش او را نمیشناخت. یک روز که به همراهشان به خانهشان رفتم دیدم بچه یک ساله و نیمهشان که برای پدر شیرین است از آغوش پدر فرار کرد و گفت این آقا کیست. این نشان میدهد ایشان برای اینکه راه همرزمان شهیدش را ادامه دهد خانواده و زندگیاش را وقف کرده بود. شاید این موضوع الان برای خیلیها قابل درک نباشد ولی ضرورت جبهه و جنگ چنین چیزی را میطلبید. شهید کاوه همسرش، فرزندش، زندگیاش، پدر و مادرش و جوانیاش را دوست داشت ولی همه اینها را زیر پا گذاشت. جالب اینجاست که شهید کاوه حواسش به تمام این موارد برای رزمندگان تحت فرمانش بود. مثلاً اگر میفهمید یکی از بچهها به سن ازدواج رسیده و ازدواج نکرده یک نفر را مأمور میکرد تا مورد خوبی برایش پیدا کند و ازدواج کند و بعد به جبهه بیاید. تا این حد برای دیگران اهتمام داشت ولی برای خودش ایثار میکرد. خاطرم است مسئولی یک خودروی آهو استیشن به ایشان داد تا شخصاً از آن استفاده کند. شهید کاوه ماشین را از همان جا که تحویل گرفت در جنب فرماندهی مستقر کرد و گفت ماشین برای تیپ است. میگفت من به خاطر یگان ویژه شهدا محمود کاوه شدهام و این هدیه برای شخص من نیست و به تیپ تعلق دارد.
شهید کاوه آدم خیلی دورنگر و باتدبیری بود. خاطرم است در لشکر ویژه شهدا ورود سیگار ممنوع بود و اگر کسی در ساکش سیگار بود، دژبان او را میگرفت و اجازه ورود نمیداد. با این سختگیری؛ اما شهید کاوه برای نیروهای بالای سن ۵۰ سال به بالا سهمیه سیگار قرار داده بود. کسانی که سنشان بالا بود و دیگر توان ترک کردن سیگار را نداشتند، برایشان سهمیه سیگار قرار داده بود. آدم چندبعدیای بود. در ابعاد مختلف برای خودسازی نیروهایی که تحت فرمانش بودند اهمیت میداد و روی آموزش آنها حساس بود. از روزی که کاوه را به عنوان بسیجی شناختم تا روزی که شهید شد ایشان را در نقش یک مربی آموزش دیدم. در عملیاتها که کسی جرئت نمیکرد سرش را از پشت خاکریز بیرون بیاورد ایشان وقتی میدید یک بسیجی درست تیراندازی نمیکند وسط معرکه میآمد و زمانی که آتش از زمین و آسمان میبارید محکم میایستاد و به بسیجی نحوه درست تیراندازی کردن را آموزش میداد. ما معترض میشدیم که اینجا جای این کارها نیست و ایشان میگفت نیروها باید درست تیراندازی کنند. کاوه در شجاعت و سلحشوری نقل صحبت عام و خاص بود. هیچگاه در مقابل دشمن خم نشد و همیشه ایستاده بود. ما که اعتراض میکردیم جانپناه و موضع بگیرید میگفت من فرماندهام و اگر در کانال و خاکریز و درخت بروم نیروهای دیگر هم خودشان را پنهان میکنند و میگفت من اینجا میایستم تا نیروها نهایتاً دو زانو با دشمن بجنگند. چنین روحیهای داشت.
شهید محمود کاوه باید به عنوان الگوی ایدهآل جوان امروزی بهدرستی به جامعه معرفی شود. یکی دیگر از ابعاد ایشان ورزشکار بودنشان است. در تیپ ویژه شهدا ورزش اصلیمان فوتبال و کشتی بود. شهید کاوه یکی از فوتبالیستهای خوب مشهد بود. تکتک واحدها تیم فوتبال داشتند و اگر فرصت فراغتی پیش میآمد هر سال مسابقات ورزشی راه میافتاد. این کار را از شهید کاظمی اولین فرمانده تیپ ویژه شهدا به ارث برده بودیم. شهید کاظمی فوتبالیست تیم راهآهن تهران و یک بازیکن حرفهای بود. ایشان از همان روز اول نیروهای ویژه شهدا را فوتبالی بار آورده بود. این بازی فوتبال به هیچ عنوان برای وقتگذرانی نبود. شهید کاظمی میگفت میدان فوتبال و تیم فوتبال مثل یگان رزم و صحنه جنگ است. برایمان توضیح میداد خودش به عنوان کاپیتان و مربی است و اگر درست دستور بدهد و نیروها درست اجرا کنند و هماهنگ باشند در مسابقه برنده میشویم. همین اتفاق در جنگ رخ میداد. اگر نیروها تاکتیکها را درک میکردند، حتماً موفق میشدیم. معتقد بود فوتبال تمرین جنگ و نبرد است. این سنت تا روزهای آخر و بعد از شهادت محمود کاوه هم ادامه داشت. شهید محراب نیز از کشتیگیران بنام استان خراسان بود و مسابقات کشتی برگزار میکرد. شهید کاوه خصوصیاتی داشت که شاید در تعداد کمی از فرماندهان محوری جمع شده باشد. رهبر معظم انقلاب میفرماید من با تمام دل و جانم میگویم همه شهدا عزیز هستند و آدم حسرت میخورد که از جمع ما رفتند ولی برخی از آنها مثل شهید کاوه را از نزدیک میشناختم. من از دوره جوانی با او آشنا بودم و ایشان را فرمانده جوانی یافتم که دنبال خودسازی عقیدتی، معنوی و عملیاتی بود.
انتهای پیام/ 113