به گزارش خبرنگار دفاعپرس از بیرجند، کتاب «همیشه معلم مایی» با همکاری مرکز آیههای استقامت، اداره کل حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس خراسان جنوبی و کنگره ملی 2 هزار شهید خراسان جنوبی در سال 97 به چاپ رسیده است.
این کتاب در سه فصل شامل مروری بر زندگینامه و سوابق مبارزاتی، شخصیت اخلاقی و مدیریتی و خاطرات خانواده، همکاران و همرزمان و همچنین فرازی از وصیتنامه و نکات تربیتی-اخلاقی شهید منتشر شده است.
مادر شهید در بخشی از این کتاب میگوید: دیدگاه غلامرضا نسبت به شهادت عارفانه بود. معتقد بود که خداوند هر کسی را دوست داشته باشد عاشق او میشود وقتی عاشقش شد او را به شهادت میرساند و خونبهایش را خودش تعیین میکند. غلامرضا این مطلب را برگرفته از این حدیث قدسی «من احبنی عشقتنی...» میگفت.
شهید شریفیپناه در بخشی از وصیتنامه خود خطاب به دانشآموزانش میگوید: دانشآموزان عزیز! شما آیندهسازان میهن اسلامی هستید که همواره قسمت اعظمی از بار انقلاب را از همان اول به دوش کشیدهاید و در مواردی مشوق بزرگتران نیز بودهاید. از شما عزیزان قهرمان و شجاع تقاضا دارم که سنگر مدرسه را همانند سنگرهای جبهه تقویت نمایید و در زمینههای تزکیه نفس و آموزشهای علمی تلاش نمایید که امید مملکت اسلامی شما هستید. شمایید که در آینده نزدیک بعد از پیروزی نهایی رزمندگان میبایست با سلاح علم و ایمان میهن اسلامی را بازسازی کنید و خود میدانید که بار مسئولیت سنگین است و باید از هم اکنون خودتان را آماده نمایید که فردا دیر است.
احمد علیآبادی یکی از همرزمان شهید در خاطرات خود میگوید: در شب عملیات پس از پیمودن مسافتی طولانی در خاکریزی مستقر شدیم. در حالی که از زمین و آسمان آتش میبارید از دیدن صحنهای بسیار منقلب شدم. غلامرضا در حالی که پایین خاکریز مستقر شده بود و جانماز کوچکی که همیشه همراه انگشتر عقیق بود را پهن کرده بود و مشغول خواندن نماز بود، همچنان که اشک میریخت با خدا صحبت میکرد. حرفهایش را نمیشنیدم ولی حالات عرفانی خاصی که داشت مرا متعجب کرده بود. گویا شهادت را طلب کرده بود. با شور و شعف زیادی خود را به بالای خاکریز رساند و در هنگام عبور از پلی که در مسیر کارخانه پتروشیمی عراق بود به علت اینکه قد بلندی داشت در معرض دیدبان عراقی قرار گرفت و با اصابت گلوله دستش قطع شد و به آرزوی دیرینه خود که شهادت به رسم قمربنی هاشم بود به درجه رفیع شهادت نایل شد.
انتهای پیام/