به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس به نقل از «روزنامه جوان»، ۲ مفهوم عدالت و آزادی قسمت اعظم اندیشه سیاسی فلاسفه و اندیشمندان را تشکیل میدهند؛ به طوری که تقریباً نمیتوان اندیشمند مشهوری را یافت که درخصوص این دو واژه به ابراز رأی نپرداخته باشد. این دو مفهوم از قضا از مهمترین واژگان ادبیات امام خمینی (ره) به عنوان فیلسوف و دانشمند اسلامی معاصر اسلامی نیز هستند، به طوری که به هیچ وجه نمیتوان این دو مفهوم را جدا از اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) تلقی نمود. در نوشتار پیش رو به طور خاص به بررسی مفهوم آزادی و جایگاه آن در ۲ جهانبینی غربی و اسلامی پرداخته شده و گستره معنوی این مفهوم با ادبیات امام خمینی (ره) انطباق داده شده است.
آزادی در ادبیات غرب
به اذعان متفکران علوم سیاسی و فلسفه، تاکنون بیش از ۲۰۰ تعریف متمایز از واژه آزادی در غرب ارائه شده است که اگر بخواهیم در یک بررسی اجمالی، برداشت نظریات مختلف از این واژه را برحسب انواع آزادیهای اساسی به صورت مختصر مورد دستهبندی قرار دهیم میتوانیم دستکم به پنج محور زیر اشاره کنیم:
الف) آزادیهای عمومی ب) آزادی بیان پ) آزادی عقیده ت) آزادی شخصی ث) آزادی در مالکیت
آزادی عمومی بیشتر به حق رأی دادن آزاد و انتخاب شدن برای مقامهای مختلف اشاره دارد. موضوع آزادی بیان به موضوعاتی، چون حق ابراز نظر و قلم بدون محدودیت اشاره دارد. آزادی عقیده عمدتاً حوزه اعتقادات شخصی و مذهبی را دربرمیگیرد. مراد از آزادیهای شخصی، موضوعاتی است که طبق قانون حریم اشخاص محسوب شده و دیگران نمیتوانند در آن ورود کنند و درنهایت آزادی در مالکیت، به حوزه اقتصادی آزادی اشاره دارد که حق مالکیت آزاد بر اموال را به شخص واگذار میکند.
پیشزمینه فلسفیدن در حوزه آزادی را میتوان به قدمت تاریخ تمدن بشر دانست. در یونان باستان موضوع آزادی و لیبرالیته از اهمیت ویژهای برخوردار بود و میتوان گفت: در دولت شهر آتن یونان قبل از مسیح، آزادیهای گسترده عمومی بر جامعه حاکم بود و ازجمله تمدنهای پیشرو در اعطای آزادیهای عمومی به شمار میرفت. عصر سقراط را که عصر فلاسفه بزرگ نیز خوانده میشود، میتوان دوران طلایی آزادی و شکلگیری مفهوم دموکراسی دانست. گرچه در دوران قرون وسطی به ادعای غرب، یک عقبافتادگی اساسی در مفهوم آزادی و کلیه تعاریف فوق از آن (آزادی سیاسی، آزادی بیان و عقیده و...) رخ داد و این عصر را به اذعان غربیها میتوان یک افول ۱۰ قرنی برای تمدن اروپا محسوب کرد؛ اما رفتهرفته از قرن ۱۴ میلادی و خصوصاً پس از ظهور اندیشه دکارت مجدداً پایه مفهوم آزادی سنگبنایش گذاشته میشود.
با ظهور مدرنیته، جامعه سیاسی بهتدریج خود را از کلیه قیود ماوراءالطبیعه رها میبیند و دولت به مثابه نهادی مدرن، مسئول و ضامن حفظ آزادی تولید و تداوم قراردادهای اجتماعی میگردد. قرارداد اجتماعی که بین افراد برابر به عنوان شهروندان دارای حقوق اجتماعی مساوی بسته میشود با این هدف که اولاً ضامن آزادی آنها باشد و ثانیاً مانع از شکلگیری قدرتی مطلقه در حوزه حکومت شود؛ چراکه سنگبنا و اصل کلیدی آزادی در نظریات مدرن مبتنی بر گزاره «نفی هرگونه سلطه مطلق فرد بر دیگری» است.
«لیبرالیسم» را میتوان یکی از شایعترین و قدیمیترین آموزههای فلسفی- سیاسی عصر حاضر دانست که فلسفهای برپایه اعتقاد به اصل آزادی بوده و ریشه در نهضت رنسانس و نیز در دوره اصلاح دینی دارد.
آزادی در اندیشه اسلامی
ریشه مفهوم آزادی در اندیشه اسلامی با واژه «حُریت» پیوند خورده است. این واژه در معنای آزادی مصدری جعلی است مشتق از کلمه یا صفت حُر یعنی آزاد. در قدیم (دوران قبل اسلام) کلمه حر هم به عنوان یک اصطلاح حقوقی به معنای غیربرده (یعنی عَبد) و هم به عنوان مفهومی اخلاقی (معادل آزادمرد در فارسی) که نشاندهنده اصالت شخصیت و رفتار بود، شناخته میشد.
در بررسی مفهوم حریت در اندیشه سیاسی اسلام، متوجه بعد مفهومی دیگری نیز میشویم که به رابطه بین انسان و خداوند ارتباط دارد. در ادبیات اسلامی آزادی و حریت در دو حوزه مفهومی مورد تأکید و الزام قرار گرفته است که عبارتند از:
۱- آزادی از اطاعتِ ظلم و دولت ظالم
۲- آزادی از سلطه نفس اماره.
در بررسی مفهوم آزادی در جهان اسلام همواره باید این نکته را مد نظر قرار دهیم که تفاسیر خاص، برداشت و مفهوم واژه آزادی در تاریخ جهان اسلام با آنچه در غرب متداول است، متفاوت، گاهی غیرمرتبط و حتی در مواردی کاملاً ضد برداشت غربی از این واژه بوده است. علت این موضوع آن است که آزادی انسان در طول بندگی و عبودیت او (نسبت به ذات خداوند) تعریف میشود که در جهانبینی غربی این موضوع چندان ملموس نیست.
آزادی و رهایی از سلطه اجانب و استعمار شاید در طول تاریخ اسلام به عنوان مهمترین بعد و نگرش به مفهوم آزادی سیاسی و مقدم بر سایر شقوق آزادی تلقی شده است. چنانچه اقبال لاهوری، متفکر مسلمان هندی، همواره به این مسئله تأکید مینمود که جوامع مسلمان برای تحقق آزادیهای اولیه خود ابتدا باید با خوشامدگویی به نهضتهای آزادیخواهانه، خود را از قید و بندهای استعماری رهانیده و سپس به وحدتی که شایسته ملت مسلمان است، دست یابند. عبدالرحمن کواکبی از متقدمان معاصر اندیشه سیاسی اسلام، در برشمردن مخاطرات آزادی جوامع اسلامی به خطر استبداد فردی به عنوان زایلکننده آزادی جامعه اسلامی اشاره میکند و سپس تأکید مینماید خطر استبداد جمعی (استبداد اکثریت) کمتر از استبداد فردی نیست.
یکی دیگر از تفاوتهای مبنایی آزادی در اسلام و آزادی در اندیشه سیاسی غرب نیز در همین نکته نهفته است که آزادی در اندیشه سیاسی غرب یک اصل و هدف اساسی است که تمامی تلاشهای دیگر در راستای تأمین آن است، در حالی که «حُریت» در اسلام وسیلهای است در جهت رسیدن به سعادت و کامیابی واقعی انسان. درواقع آزادی در اندیشه سیاسی اسلام تنها در چارچوب و موازین شرع اسلام ارزش و اعتبار واقعی خود را کسب میکند.
آزادی در اندیشه امام خمینی (ره)
بررسی مفهوم آزادی در منظر امام خمینی (ره) در واقع برشی از خوانش تاریخ تحول مفاهیم سیاسی در اندیشه تشیع محسوب میشود.
با تفکر در نظرات اندیشمندان اسلامی میتوانیم متوجه شویم که در مکتب اسلام مفاهیم در حوزه اندیشه قرابت زیادی با عمل دارند و ادبیات گفتاری از تشیع هیچگاه در خلأ شکل نگرفته و تئوریپردازی پیرامون مفاهیم اسلامی همواره در بوته عمل و آزمایش قرار داده شدهاند.
اندیشه سیاسی نیز از این قاعده مستثنا نیست و با عمل سیاسی قرابت نزدیکی دارد. اندیشه سیاسی امام خمینی (ره) یکی از بارزترین مصادیق صحه گذاشتن بر این موضوع است. ایشان هیچگاه نظریات سیاسی اسلام را بدون امکانسنجی اجرایی و در فضای ایدهآلگرایانه مطرح نکرد و نیز خود ایشان پیشروترین افراد نسبت به اجرا و عملیاتیسازی ایدههایی بود که از گفتمان سیاسی اسلام استخراج نمودند.
مفهوم حریت و آزادی در اسلام نیز یکی از همین گفتمانهای پراهمیت سیاسی اسلام است که ایشان در کنار نظریهپردازی درخصوص ماهیت آزادی از نگاه اسلام در طول حیات سیاسی خود را ملتزم به آن میدانستند. از همراهی و حمایت با جریان آزادیخواهانه و ضداستعماری آیتالله کاشانی در رهایی از استعمار انگلیس، تا مخالفت با لایحه استعماری کاپیتولاسیون که موضوع آزادی و حریت ایرانیان را به سخره گرفته بود، حضرت امام خمینی (ره) در حمایت و پیشروی این جریانات پیشگام بودند.
یکی از مهمترین وجوه مبارزات امام خمینی (ره) با رژیم پهلوی نیز از همین منظر آزادی بود. ایشان رژیم طاغوت را حکومتی فاقد آزادی و پایمالکننده آن میدانستند:
«رژیم پهلوی تمام آزادیها و حقوق ملت مصرح در قانون اساسی را از میان بردهاند. استقلال کشور را بهکلی از میان بردهاند. تمام بنیادهای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی که این ملت طی قرون برای زندگانی مستقل خویش فراهم آورده بود، به وسیله این رژیم از میان برده شده است.»
براساس اندیشه امام خمینی (ره) آزادی عطیهای الهی است و اسلام آن را امری فطری میداند و در اوج شکلگیری نهضت اسلامی ایران بزرگترین جرم شاه را سلب آزادیهای اجتماعی دانسته و در تعریض به ادعای رژیم طاغوت مبنی بر آزادی دادن به مردم، مفهوم آزادی را حق مردم برمیشمارند؛ چیزی که به آنها به عنوان هدیه داده شود: «این چه وضعی است که در ایران هست؟ این چه آزادی است که اعطا فرمودهاند آزادی را؟! مگر آزادی اعطا شدنی است؟! خود این کلمه جرم است. کلمه اینکه «اعطا کردیم آزادی را» این جرم است. آزادی مال مردم هست، قانون آزادی داده، خدا آزادی داده به مردم، اسلام آزادی داده، قانون اساسی آزادی داده به مردم. «اعطا کردیم» چه غلطی است؟ به تو چه که اعطا بکنی؟ تو چه کاره هستی اصلش؟ «اعطا کردیم آزادی را بر مردم»! آزادی اعطایی این است که میبینید. آزادی اعطایی که آزادی –حقیقتاً- نیست، این است که میبینید. برای این است که مردم را اغفال کنند.»
مبارزات آزادیخواهانه امام خمینی (ره) ذیل فرهنگ تعاریف اسلامی نهایتاً به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید که یکی از شعارهای کلیدی آن موضوع آزادی بود.
حضرت امام پس از انقلاب نیز مفهوم آزادی را به عنوان یک دغدغه داشتند و همواره میکوشیدند تا تعریفی صحیح و اسلامی از این واژه ارائه دهند و آن را از برداشت غربی رایج متمایز سازند.
در نگاه ایشان: «اسلام انسان را آزاد خلق کرده است و انسان را مسلط بر خودش و جانش و مالش به نوامیس خلق کرده و فرموده است انسان آزاد است.»
چنانچه اشاره شد یکی از تعاریف آزادی در غرب مربوط به آزادی عقیده است؛ به این معنی که هیچکس حق ندارد فرد دیگری را به دلیل داشتن یک عقیده مورد تفتیش و مؤاخذه قرار دهد. در این برداشت از آزادی امام خمینی (ره) نیز نظریه اسلام را همراستا میدانند. ایشان میفرمایند: «مردم عقیدهشان آزاد است. کسی الزامشان نمیکند که شما باید حتماً این عقیده را داشته باشید. کسی الزام به شما نمیکند که حتماً باید این راه را بروید. کسی الزام به شما نمیکند که باید این را انتخاب کنی. کسی الزامتان نمیکند که در کجا مسکن داشته باشی، یا در آنجا چه شغلی را انتخاب کنی، آزادی یک چیز واضحی است.»
ایشان لفظ آزادی را بالذات موضوعی مهم و مقدس برمیشمردند و حتی وجود واژه آزادی در اعلامیه حقوق بشر را پذیرفته بودند: «سرلوحه اعلامیه حقوق بشر آزادی افراد است. هر فردی از افراد بشر آزاد است و باید آزاد باشد.».
اما همانگونه که بیان شد از آنجا که برداشت غرب از آزادی متفاوت از تلقی اسلامی از این واژه ارزشمند است، امام خمینی معتقد بودند آزادی منهای اسلام ارزشی ندارد و درواقع اسلام و گفتمان اسلامی است که به این مفهوم ارزش بخشیده است: «ما آزادی که اسلام در آن نباشد را نمیخواهیم، آزادی که در پناه اسلام است ما آن را میخواهیم.»
از نگاه ایشان آزادی همانگونه که ذیل اسلام تعریف میشود، در چارچوب قوانین برخاسته از اسلام نیز باید اعمال شود و نمیتوان به بهانه آزادی، با قوانین اسلامی به مخالفت پرداخت: «آزادی در حدود قوانین مملکت است. مملکت ایران مملکت اسلامی است و قوانین ایران قوانین اسلام است. قوانین اسلام را باید ملاحظه کرد در چارچوب قوانین اسلام، در چارچوب قانون اساسی بیان آزاد و بحث آزاد است... شما آزادید، این آزادی را صرف کنید در صلاح ملت و کشور.»
چنانچه قابل مشاهده است در ادبیات فکری امام مفهوم آزادی ذیل اسلام تعریف میشود و شاید بتوان -به جز تفاوت در مصادیق آزادی- این را مهمترین نقطه افتراق مفهوم آزادی یا حریت در اندیشه اسلام و امام با مفهوم آزادی در اندیشه غرب دانست.
انتهای پیام/ 113