گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: برادران و پدرش در جبهه حضور مستمر داشتند. روزی که دو برادرش شهید شدند، نه تنها پدرش از پا ننشست، بلکه مسممتر از قبل فعالیتهایش را ادامه داد. حالا این خانواده سه شهید و یک جانباز تقدیم نظام جمهوری اسلامی ایران کرده است. در ادامه روایت علیرضا رحیمی برادر دو شهید و فرزند شهید را در خصوص شهادت و مجروحیت عزیزانش میخوانید:
پدرم اسوه صبر و مقاومت بود
علیرضا رحیمی روایت کرد: پدرم فردی مذهبی بود. حتی در زمان طاغوت ما رساله حضرت امام (ره) را در خانه داشتیم. پدرم در فعالیتهای انقلابی نیز شرکت میکرد. من سال ۵۸ به عضویت سپاه درآمدم و تا اواسط سال ۵۹ در کردستان و بعد هم جبهههای جنوب حضور داشتم. از آنجایی که دیرتر به خانه میرفتم، کمتر پدرم را میدیدم.
برادر شهید رضا و رسول رحیمی خاطرنشان کرد: یکی از برادرانم را در عملیات بیت المقدس از دست دادم، ایستادگی و مقاومت را از پدرم آموختم لذا حضور بیشتری در جبههها پیدا کردم. آن چیزی که ما را متحیر میکرد، صبر و استقامت پدر بود. استقامت وی درسی بود برای ما که امروز بدون وجود ایشان بتوانیم فقدان او و برادرانم را تحمل کنیم.
شهید رضا رحیمی
پدرم میگفت من به جای یک جوان شهید شوم
فرزند شهید رحیمی در رابطه با خصوصیات اخلاقی پدرش گفت: هرگز غرور، معنویت پدرم را تحتالشعاع قرار نداد. همیشه با کارگرها ارتباط داشت. نسبت به مردم رئوف و خوشبرخورد بود. در خصوص جبهه و جهاد هم در این فکر نبود که رده مسئولیتی داشته باشد، میگفت: وجود ما در جبهه خودش حرکتی سازنده است.
وی در تکمیل سخنانش ادامه داد: پدرم همیشه میگفت: یک نفر شهید بشود بهتر است تا آنکه یک ذره از اهداف اسلامی از بین برود. بگذارید به جای یک جوان من بروم شهید شوم.
وی در خصوص شهادت پدرش، گفت: پدرم چند مرتبه با برادرم رضا به جبهه اعزام شده بود، اما بعد از شهادت رضا و رسول، دیگر تهران نبود و به مناطق عملیاتی میرفت. او بارها دعا میکرد که خدا شهادت را نصیبش کند تا اینکه در جزیره مینو زخمی و به مشهد و سپس تهران منتقل شد و سرانجام بر اثر عوارض مجروحیت به شهادت رسید.
علیرضا رحیمی در خصوص حضور چهار برادرش در عملیات بیت المقدس عنوان کرد: رضا در عملیات فتح المبین شرکت کرده بود. بعد از اینکه به مرخصی آمد و به جبهه برگشت؛ برادر دیگرم رسول عازم جبهه شد. بعد از رسول من هم به جبهه رفتم. داود هم یک روز به عملیات بیت المقدس مانده به منطقه آمد. رضا در جهاد فارس در آبادان مستقر بود. من در سپاه و رسول هم در بسیج بود. میدانستیم که عملیاتی در پیش است، به همین خاطر من، رضا و رسول با یکدیگر دیدار و خداحافظی کردیم. در آخرین دیدارمان دوست شهیدم «مرتضی سلمانطرقی» فرمانده محور تیپ عملیات سیدالشهدا به من گفت: چقدر برادرانت نورانی شدهاند.
در عملیات بیت المقدس دو برادر شهید و یک برادر جانباز شدند
وی در خصوص نحوه مجروح شدن و شهادت برادرانش تصریح کرد: در لحظات اولیه عملیات بیت المقدس من مجروح شدم. رضا و داود در عملیات برای از کار انداختن لوازم سنگین عراقیها یکسری لودر و... آوردند. در حین کار بودند که هدف گلوله خمپاره دشمن قرار گرفتند. رضا شهید و داود زخمی شد. رضا در آغوش داود شهید شد. من در بیمارستان بودم که رضا را به آنجا منتقل کردند، سراغ رضا را گرفتم، اما جوابی نداد. متوجه شدم که او شهید شده است. آن شب تا صبح نخوابیدم. آن شب در فکر رسول بودم، زیرا در گردان خطشکن بود. نزدیک صبح مادرم به بیمارستان رسید، سراغ رضا را گرفت. گفتم حالش خوب است، اما مادرم متوجه شد که او شهید شده است. چند روز بعد از شهادت رضا، رسول زخمی شد. رسول را به بیمارستان آبادان منتقل کردند. میخواستند او را به تهران منتقل کنند که از بیمارستان فرار کرد و به جبهه رفت. این بار در شلمچه از ناحیه پا و گردن مجروح شد و سپس به شهادت رسید. پیکر مطهر رسول از ۲۰ اردیبهشت تا ۲۰ تیر در منطقه ماند که پس از آزادی منطقه، پیکرش را به عقب آوردند.
وی در خصوص فعالیتهای شهید رضا رحیمی در جبهه، عنوان کرد: رضا نخستین کسی بود که توانست برای اولین بار به وسیله لودر دکل دیدهبانی در نزدیکی دشمن به ارتفاع ۶۰ متر را بلند کند.
انتهای پیام/ 131