گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس: مدیریت فرهنگی کشور یکی از حساسترین حوزههای مدیریتی است که هر گونه اهمالکاری و نقص در آن تاثیرات جبران ناپذیری بر مدیریت کلان کشور خواهد گذاشت. برای اینکه کشور در مسیر درست توسعه قرار بگیرد باید پیش از هر چیز روی توسعه فرهنگی متمرکز شد. مسلماً سیاستگذاری درست و کارشناسی در این حوزه میتواند کشور را به رشد و تعالی بگذارد.
وظیفه همه نهادهای فرهنگی در همه سطوح ریلگذاری صحیح در مسیر پیشرفت است. شناخت معضلات، کاستیها و موانعی که در فضای فرهنگی موجود است میتواند ما را در رفع آنها کمک کند و در سیاستگذاریها و برنامهریزیها یاری رسان باشد.
«محمدحسین نیرومند» سبقه طولانی در مدیریت فرهنگی و هنری دارد سردبیری و مدیرمسئولی کیهان کاریکاتور، دبیری دوسالانه بینالمللی کاریکاتور تهران، مدیریت گروه جوان و طرح و برنامه شبکه دو، معاونت سینمایی حوزه هنری، عضویت در هیات مدیره سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران، مشاور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، داوری چند دوره دوسالانه بینالمللی کاریکاتور تهران، داوری جشنواره تجسمی فجر، داوری بخش اقلام تبلیغاتی یازدهمین جشنواره فیلم دفاع مقدس، عضویت در هیات انتخاب سه دوره جشنواره فیلم فجر و عضویت در هیات داوری جشنواره بینالمللی پویانمایی تهران از جمله فعالیتهای وی محسوب میشود و به همین دلیل بر مسائل کلان فرهنگی کشور اشراف دارد.
در بخش نخست مصاحبه با «محمدحسین نیرومند» به برخی از معضلات فرهنگی و وضعیت دانشگاهها و مراکز آموزشی فعال در حوزه فرهنگ و وقایع فرهنگی پس از انقلاب در کشور اشاره شد. در قسمت پایانی این مصاحبه به وجوه دیگر آسیبهای فرهنگی، معضلات موجود در رسانه ملی و آینده فرهنگی کشور پرداخته شده که در ادامه میخوانید:
دفاعپرس: در صحبتهای بسیاری از دوستان مدام بر نصبالعین بودن فرمایشات رهبری تاکید میشود اما غالبا برداشتهای سلیقهای از بیانات ایشان دارند و به اجتهاد خود عمل میکنند برای پرهیز از این مشکل چه باید کرد؟
مشکل در عدم شناخت است یعنی فردی که برداشت شخصی میکند اتفاقا این عرصه را نمیشناسد. رهبر معظم انقلاب اسلامی در یکی از سخنرانیهایشان از رسانه ملی ایجاد ذائقه را مطالبه کردند. ایشان همچنین فرمودند حوزه هنری باید پایگاه هنرمندان انقلابی باشد تا آثار نمونه انقلاب اسلامی را خلق شود. کسی که سلیقهای عمل میکند باید گفت که فرزند انقلاب نیست. انقلابی بودن مشخصههای خود را دارد و امری پیچیدهای نیست.
ذائقهسازی مد نظر رهبری یعنی همان چیزی که «سید مرتضی آوینی» به دنبالش بود یعنی ایجاد سینمایی هویتمند. ایجاد هویت، ذائقه خاصی را هم ایجاد خواهد کرد. وقتی در این فضا منفعلانه عمل میکنیم شاهد سریالی مثل «بوی باران» هستیم که کپی یک سریال نازل خارجی است. داستان این سریال مگر چیست؟ یک دختر جوان که برادرش به اتهام قتل بازداشت شده سعی دارد بهتنهایی بیگناهی برادرش را اثبات کند، برای همین بهطور غیر قانونی میرود وارد خانهای میشود که در آن قتل واقع شده است.
چه سریالی دیگری میتوانست تا این اندازه حاکمیت را زیر سوال ببرد. این سریال جامعهای را ترسیم کرده که در آن نیروی انتظامی و قوه قضائیه نمیتواند حق مردم را بگیرد و آنها خودشان باید وارد میدان شوند. توجیه کردن این اشکالات توسط عوامل سریال هم معنایی ندارد.
سوال اینجاست که چرا مدیر فرهنگی با این سریال که ایده آن کاملاً غلط است مشکلی ندارد و مجوزهای لازم را صادر کرده است. اگر مدیری که چنین اثری را تصویب کرده متوجه هدف سریال بودند هرگز اجازه چنین کاری را نمیدادند. همه اینها ناشی از سیستم غلط حاکم بر جامعه فرهنگی است.
هنوز آمریکاییهایی که در واقعه لانه جاسوسی گروگان گرفته شده بودند از ایران بهخاطر مدت اسارتشان شکایت میکنند، قاضی هم به تصرف اموال ایران در آمریکا حکم میدهد. در مقابل مجلس شورای اسلامی بهجای آنکه زمینه را برای پاسخگویی در عرصه فرهنگ مهیا کنند، از هالیوود بهخاطر ساخت «آرگو» شکایت میکند.
یکی از مشکلات ما با مسئولین فرهنگی این است که نهتنها صلاحیت ندارند بلکه فرصت سوزی هم میکنند. شما وقتی «بوی باران» را میسازی فرصت را برای ساخت سریالی مانند «گاندو» میگیری. اگر نمیتوانید در مسیری که آوینیها حرکت کنند قدم بردارید لااقل فرصت را از هنرمندان انقلابی و متعهد نگیرید.
هنرمندان و مدیران زیادی هستند که میتوانند کار کنند اما همان قشری که با فرصت سوزی مانع ایجاد میکنند اجازه چنین کاری را نمیدهند.
دفاعپرس: متاسفانه افراد ارزشی بهجای تولید محتوا و ارتقای خود نهتنها جزیرهای عمل میکنند که یکدیگر را مدام نقد میکنند و وحدت رویهای وجود ندارد برای رفع چنین معضلی چه باید کرد؟
من مشکل را اینگونه نمیبینم، از طرفی نمیخواهم به این فضا هم ورود کنم. حامیان جریان روشنفکر سکولار شعور فرهنگی بالایی دارند. به لحاظ تکنیکی هم پیشرو هستند. بامطالعه و اطلاعات بالا و تعداد زیادی نیرو جوان خلاق کار میکنند. من بارها گفتهام چرا نتوانستیم «ابراهیم حاتمیکیا» را تکثیر کنیم. واقعیت این است که کسی نمیتواند هنرمند انقلابی را بایکوت کند. اما ما نیز کمکاری کردهایم. شما ببیند زایش هنرمندان در نیروهای انقلابی بیشتر است یا در حوزه روشنفکری؟ دلیلش کاملا روشن است، هر مدیری که روی کار میآید میرود سراغ نیروهای امتحان پس داده مثل حاتمیکیا پس چه کسی باید نیروی جوان انقلابی را وارد عرصه تولید آثار هنری کند.
در صورتی که نیروهای روشنفکری همه همت خود را صرف تربیت نیروی جوان کردهاند. انصافا آثار خوبی هم به لحاظ تکنیکی خلق کردهاند. مدیران تلویزیون متوجه این نکته نیستند که باید بخشی از توان خود را صرف نیروی انقلابی و تازهنفس کنند.
در دوران فتنه معاون سیما عملا بیان کرد ما نتوانستیم نیروهای خود را متقاعد کنیم درباره فتنه فیلم بسازد، این خیلی تاسفآور است که یک مرکز فرهنگی نتواند نیروهایی را تربیت کند که سر بزنگاه وارد میدان بشوند و فیلم بسازند. 10 سال از فتنه میگذرد اگر آن مدیر در همان ایام متوجه این مشکل شده بود و برای تربیت نیروهای انقلابی همت میکرد، امروز با هنرمندان انقلابی بسیاری مواجه بودیم نه آنکه بگویند هنرمندان انقلابی تا ۱۵ سال آینده نمیتوانند فیلم بسازند. این برای سیستم فرهنگی کشور فاجعه است.
فتنه درس عبرت نشد برای مدیران فرهنگی که بسیاری از هنرمندان میدان را خالی کردند و نهتنها کار را زمین گذاشتند بلکه کاری کردند که کسی جرأت نکند درباره فتنه فیلم بسازد. برخوردی که با ما در پروژه «ماهگرفتگی» کردند شاهد مثال من است. از هر جهت تحت فشار بودیم و بهزحمت توانستیم این فیلم را تمام کنیم.
مطمئن باشید تاریخ تکرار میشود و در بزنگاههای پیش رو باز هم بسیاری از هنرمندان میدان را خالی خواهند گذاشت. مدیران مجموعههای انقلابی باید بدانند که بسیاری از کسانی که با آنها کار میکنند قبولشان ندارند. وقتی رهبری صریحا میفرمایند بهخاطر مشکلات فرهنگی خواب ندارم، سهم عمده آن به رسانه ملی برمیگردد. بدون تعارف ما خود را به خواب زدهایم.
ما نیازمند یک سیستم درست هستیم. چرا در آمریکا هر هنرمندی که اسراییل را قبول نداشته باشد اصلا نمیتواند در سیستم هالیوود کار کنند. هر کس هم مخالفت کند سریعا طرد میشود؛ اما در ایران اینطور نیست ما یک نفر را آنقدر بزرگ میکنیم که بعد نمیتوانیم در مقابلش بایستیم.
برای سلبریتی شدن برخی از چهرهها رسانه ملی متهم ردیف اول است. چرا باید در روز عید قربان یک بازیگر دعوت شود که نسبیتی با انقلاب ندارد. باید بدانیم که فرهنگ در همه جای دنیا اعمالی است و نه اعلانی. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، این درایت را ندارد که با خرید آثار انقلابی جریان سازی کند و حیات آن را تداوم ببخشد. نهتنها در سینما که در هنرهای تجسمی، ادبیات و ... مدیران ارشاد هیچ نقشی ندارد.
دفاعپرس: یکی از آسیبهایی که سینمای ما را تهدید میکند عدم حضور سینماگران ارزشی در گونههای مختلف سینما است چرا ارزشی بودن را در دفاع مقدس و انقلاب سلامی محدود کردهایم، سینمای کودک و نوجوان، سینمای اجتماعی، حادثهای و حتی کمدی نیز باید عرصه حضور هنرمندان ارزشی باشد تا با انبوه آثار مبتذل و ضد ارزشی مواجه نباشیم نظر شما در این خصوص چیست؟
یکی از دغدغههای من در دوران مدیریتم این بود که میتوانیم سینمای کمدی داشته باشیم که بیس آن تفکرات ارزشی باشد. «پرندهباز» ماحصل تلاش دوستان در این فضا بود. ممکن است کار ضعیفی باشد، اما باید گفت بههرحال یک تجربه بود و برای موفق شدن در عرصه فرهنگ باید مدام کار کرد تا به نتیجه دلخواه رسید. باتجربه و آزمون و خطا باید به هدف رسید. وقتی در معماری، شعر، هنرهای تجسمی توانستهایم آثاری هویتمندی خلق کنیم، در سینما هم میتوانیم چنین کنیم. همه نحلههای هنری در طول سالها قوام پیدا میکنند، سینمای انقلاب نیز برای رشد در همه ژانرها نیازمند این است که تجربه کند تا به چیزی که انتظار داریم برسد.
دفاعپرس: با همه مشکلات و معضلاتی که اشاره کردید آینده هنر انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را چگونه ارزیابی میکنید؟
اگر یک سیستم درست ایجاد نشود، نمیتوان انتظار داشت به هدف برسیم. معتقدم که مهمترین مشکل در مسیری که سینمای ارزشی باید طی کند مدیران فرهنگی است. باید مدیران دغددغهمند وارد عرصه فرهنگ شوند تا مسیر پیش رو را طی کنیم. اگر راه را باز کنیم و اجازه کار به دیگران بدهیم مطمئن باشید که دهها کارگردان وارد میدان خواهند شد که از ارزشهای انقلاب بگویند.
انتهای پیام/ 161