گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس: «محمدحسین نیرومند» را میتوان بهخاطر سبقه طولانی، دامنه گسترده در فعالیتهای فرهنگی هنری و حضور در سطح کلان مدیریت فرهنگی، یک کارشناس آگاه بر مسائل و معضلات فرهنگی کشور دانست.
سردبیری و مدیر مسئولی کیهان کاریکاتور، دبیری دوسالانه بینالمللی کاریکاتور تهران، مدیریت گروه جوان و طرح و برنامه شبکه دو، سرپرستی دفتر طنز، مرکز هنرهای تجسمی و معاونت سینمایی حوزه هنری، عضویت در هیات مدیره سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران، دبیر شورای ارزشیابی هنرمندان، نویسندگان و شاعران کشور، مشاور هنری وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، داوری چند دوره دوسالانه بینالمللی کاریکاتور تهران، داوری جشنواره تجسمی فجر، داوری بخش اقلام تبلیغاتی یازدهمین جشنواره فیلم دفاع مقدس، عضویت در هیات انتخاب سه دوره جشنواره فیلم فجر، عضویت در هیات داوری چهارمین جشنواره ملی فیلم دانشجویی، عضویت در هیات داوری جشنواره بینالمللی پویانمایی تهران و مدیرعاملی انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس تنها بخشی از کارنامه این هنرمند متعهد کشورمان است که میتواند نشان دهنده اشراف او بر مسائل کلان فرهنگی باشد. اوضاع فرهنگی امروز جامعه بهانهای شد تا گفتوگویی را با این کارشناس عرصه فرهنگ و هنر انجام دهیم که در ادامه بخش اول این گفتوگو را میخوانید:
دفاعپرس: بهمن 1357 سرآغاز تحولات عظیمی در جهان بوده است لذا همواره رویدادهای مختلف در ایران قبل و بعد از این تاریخ مقایسه میشوند، به طور صریح و شفاف «هنر» قبل و بعد از انقلاب چه تفاوتهای دارند؟
البته من دوران پیش از انقلاب در مشهد اول و دوم دبیرستان مشغول تحصیل بودم. در آن ایام فعالیت چندانی در جریانات فرهنگی وجود ندارد بخاطر همین قالباً سینما را که نمود بیشتری داشت را میتوانستیم ارزیابی کنیم اما بعداً بخاطر تحصیل در دانشکده هنرهای زیبا که دو سال در رشته نقاشی تحصیل داشتم، بیشتر به واقعیتهای آنچه که قبل از انقلاب اتفاق افتاد و بعد از انقلاب شاهد آن بودیم، پی بردم.
انقلاب اسلامی هنر را عمومی و به میان تودههای مردم آورد
یک جمله خیلی کلیدی وجود دارد که به نظر من این جمله پاسخ کامل به پرسش شما است؛ و آن اینکه انقلاب اسلامی در واقع باعث شد که حرمت هنر برداشته شود و هنر ماهیت عمومی پیدا کند و این خیلی مهم است. یعنی قبل از انقلاب به هر حال بخش مهمی از جامعه به هنر نزدیک نمیشد؛ به دلیل اینکه به نوعی تحریم از جهت تودههای مذهبی وجود داشت.
برای همین است که قبل از انقلاب وقتی در هر رشتهای بررسی میکنید هنرمندان به لحاظ عددی به تعداد انگشتان یک دست نمیشدند اما انقلاب هنر را مردمی کرد که سرآغاز آن از تظاهرات سال ۵۷ شروع میشود. آنجا بود که هر کسی دست به قلم داشت وارد میدان شد؛ اگر کسی خوشخط بود خوشنویسی میکرد و کسی نقاش بود تصویر حضرت امام (ره) را نقاشی میکرد و بدین شکل هنر ماهیت مردمی پیدا کرد.
یک جملهای که در عرصه فرهنگ وجود دارد این است که گفته میشود کیفیت از کمیت پدید میآید. یعنی کمیت باید پدید بیاید تا از درون آن کیفیت بهوجود آید. شما وقتی هنر را مردمی میکنید و تودههای زیادی درگیر آن میشوند به طور طبیعی از میان آنها افراد نخبه و آدمهای صاحب اندیشه، فکر، قلم و هنر بیرون میآیند. برای همین است که در بین هنرهای مختلف تعداد هنرمندان پس از انقلاب با قبل از انقلاب قابل مقایسه نیست. در حوزه سینما قبل از انقلاب کمتر از ۱۰ نفر فعالیت داشتند در حالی که امروز بیش از ۳۰۰ کارگردان در خانه سینما ثبت است و کارت کارگردانی دارند.
مثلاً در عرصه کاریکاتور هنرمندان قبل از انقلاب به اندازه انگشتان یک دست وجود نداشت ولی هم اکنون بیش از ۶۰۰ تا ۷۰۰ هنرمند وجود دارند که در این عرصه کار باکیفیت هنری تولید میکنند و در سایر رشتهها نیز همین طور است. باید به این پرسش اینگونه پاسخ داد که اصلاً اتفاقاتی که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در حوزه هنر اتفاق افتاده با سالهای قبل از آن قابل مقایسه نیست.
دفاعپرس: مهمترین اتفاق مرتبط با فرهنگ و هنر پس از پیروزی انقلاب اسلامی، دستور حضرت امام خمینی (ره) برای انجام انقلاب فرهنگی در دانشگاهها بود. همزمان با این فرمان، فعالیت جمعی از هنرمندان جوان در حوزه هنری به عنوان هسته مرکزی هنر انقلاب ایجاد شد. ابتدا تحلیل شما از چگونگی وضعیت انقلاب فرهنگی چیست؟
زمانی ما از هنر صحبت میکنیم و وقت دیگری از جریانات هنری؛ لذا وقتی که از جریانات هنری صحبت به میان میآید هنرمند، مدیریت هنری و مباحث سیاسی مرتبط با آن همگی در این بحث جای میگیرند. در بحث انقلاب فرهنگی موضوع دانشگاهها وجود داشت که همه مباحث آن پیش از انقلاب شکل گرفته بود و طبیعی بود که نمیتوانست خواستههای جریان انقلاب را تامین کند. از طرفی فعالیتهای گروههای چپ در دانشگاهها شکل میگرفت که باعث شده بود دانشگاهها به سمت و سوی دیگری بروند که از آنچه که نیاز به انقلاب بود خیلی دور میشد.
انقلاب فرهنگی به این دلیل اتفاق افتاد اما اگر از من پرسیده شود که انقلاب فرهنگی چه نتیجهای داشت، پاسخ خواهم داد که آن اتفاقی که آن روز شکل گرفت ممکن است که مقداری مسیر را تغییر داده باشد اما این که بنیاد آن طرح درسها را تغییر بدهند به خصوص در حوزه علوم انسانی که این مفاهیم به شدت معنا دارد، شکل نگرفت.
مبانی فکری از اندیشهها نشات میگیرد در واقع صورت از سیرت شکل میگیرد. وقتی سیرت تغییر کند صورت نیز تغییر خواهد کرد لذا ما در موضوع طرح درسهای دانشگاه و خوب عمل نکردیم در حالی که ضرورت داشت عدهای مینشستند و طرح درسهایی را در حوزه هنر اعمال میکردند و تغییرات را شکل میدادند تا ما امروز شاهد این وضعیت بحرانی در حوزه هنر نباشیم.
تاریخی که در دانشگاه تدریس میشود، متعلق به غرب است
مثلاً در دانشکده هنرهای زیبا که ما مشغول تحصیل بودیم وقتی تاریخ هنر تدریس داده میشد این تاریخی که به ما آموخته داده میشد، متعلق به غرب بود درحالی که ما خودمان فرهنگ بسیار غنی داریم. از این جهت است که وقتی دانشجوی ما فارغ التحصیل میشود متوجه میشود که هیچ نسبتی با فرهنگ خودش ندارد. لذا این سوال شما را اینگونه پاسخ خواهم داد که نه متاسفانه در بحث انقلاب فرهنگی موفق نشدیم چون با انقلاب فرهنگی فقط ترمز دستی را کشیدیم درحالی که باید حتماً طرح درسها را کاملاً تغییر میدادیم و نتیجه این عدم توجه را امروز میتوانیم مشاهده کنیم.
روزی یکی از اساتید دانشگاه دانشکده هنر از من سوال کرد که چگونه میشود دانشجویان وقتی وارد دانشگاه میشوند به لحاظ شکلی تغییر پیدا میکنند؟ و من به ایشان گفتم شما در دانشگاه شکل را تدریس میکنید. دانشجو نیز شکل را اصل قرار میدهد و تلاش میکند شکل خودش را طوری ترسیم کند که بیشتر دیده شود در حالی که مبانی ما داستان دیگری دارد لذا من خیلی امیدوار نیستم در مباحث فرهنگی تغییر شکل گیرد مگر اینکه انقلاب فرهنگی دیگری در حوزه تغییر طرح درسهای دانشگاهها صورت گیرد و آن مهم است که باید اتفاق بیفتد و این، حداقل اتفاق است.
دفاعپرس: سه دهه از زعامت آیتالله خامنهای میگذرد و در این سه دهه ایشان همواره نسبت به مسائل فرهنگی و هجوم فرهنگی هشدار دادهاند اما شاهدیم که متولیان فرهنگی توجه خاصی به این مسائل ندارند. چگونه باید عمل میشد که امروز در عرصه فرهنگ و هنر اوضاع بهتری داشته باشیم؟
انقلاب اسلامی انقلاب فرهنگی است، با فرهنگ آدمها تغییر میکنند. حتی آنهایی که کار سیاسی میکنند و دنبال فعالیتهای جدی سیاسی هستند، میدانند که با فرهنگ است که میتوانند آدمها را مدیریت کنند، نه با سیاست. برای همین است که شما در هر انتخاباتی متوجه میشوید که حجم فعالیتهای فرهنگی افزایش پیدا میکند و این نشان میدهد که فرهنگ بسیار بسیار مهمی است.
مدیریت فرهنگی برای فرهنگ شانیت قائل نشد
متاسفانه علیرغم اینکه انقلاب ما یک انقلاب فرهنگی بود که حضرت امام خمینی رحمت الله به صراحت به این نکته اشاره فرمودند و رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز همواره به آن اشاره دارند اما مدیریت کشور به سمت و سوی رفت که برای فرهنگ شانیت لازم قائل نشد و کمکم فرهنگ به عنوان یک موضوع اصلی از مدار مدیریت کلان کشور خارج شد. من اگه بخواهم به طور مشخص در این زمینه صحبت کنم باید یک مثال تاریخی برای شما ذکر کنم تا متوجه موضوع شوید که بحث نفوذ در مسائل فرهنگی چقدر مسئله با اهمیتی بوده است ولی ما نسبت به آن کم توجهی داشتهایم.
رهبر یهودیهای قبل از انقلاب که در ایران ساکن بوده است و سالهای انقلاب از ایران خارج میشود و به اسرائیل میرود خاطرات خودش را در قالب کتابی منتشر میکند. بخش عمدهای از این خاطرات متعلق به مقطعی است که مربوط به انقلاب و سالهای ۵۶ و ۵۷ میباشد که مفصل به آن پرداخته است. در آن کتاب خاطرههای ذکر میشود که به نظرم برای کسانی که رصد فرهنگی انجام میدهند بسیار بسیار مهم است.
او در خاطراتشان میگوید در زمانی که طباطبایی دایی حسن خمینی که ایشان از فعالان و روشنفکران قبل از انقلاب بود کاندیدای ریاست جمهوری شد گروهی از طرف ایشان برای جمع آوری آرا یهودیان به دفتر ما آمده بودند تا جامعه یهودیان ایرانی مثلاً در انتخابات به آقای طباطبایی رای بدهند. او نقل میکند که وقتی من داشتم صحبت میکردم جوانی با آقای طباطبایی بود که که خیلی به من ارادت میورزید و من متعجب شدم که چرا اینقدر به من علاقهمند است و دوست دارد با من صحبتی داشته باشد و من به همین خاطر مقداری مشکوک شدم. وقتی که جلسه تمام شد او آرام در گوش من گفت اجازه میخواهم در فرصت مناسبی خدمتتان برسم و من قبول کردم و یک قرار دیدار گذاشتیم. او در زمان مقرر به دفتر من آمد، من گفتم شما خیلی به من ارادت میورزید، داستان چیست؟ او گفت حقیقت ماجرا این است که من یهودی هستم و به خاطر شرایط اظهار مسلمانی میکنم. آخر دیدار وقتی پرسیدم شما کجا مشغول هستید، او گفت در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کار میکنم.
نسبت به نفوذیهای عرصه فرهنگ و هنر بی توجهی شد
ما چنین جریان نفوذی را در حوزه فرهنگ و هنر داشتیم و الان هم این اتفاق به شکلهای مختلف در حال رخ دادن است. من نمیگویم بیشترین ضربه را این گروه به ما زده است، نه. بلکه معتقدم بیشترین ضربهای که ما در عرصه فرهنگ داشتهایم بخاطر آدمهای خودمان است؛ آنهایی که شأن فرهنگی نداشتهاند و در این حوزه فعالیت میکنند. فرهنگ به ظاهر یک مفهوم عام است و همه اهل فرهنگ هستند و همه فکر میکنند فرهنگ را می شناسند. اگر بخواهیم یک مسئول را برای مدیریت یک ساختمان در نظر بگیریم حتماً کسی را انتخاب میکنیم که تحصیلات مرتبط با مهندسی داشته باشد اما در مسئله فرهنگ هر کسی را مدیر قرار میدهند که باعث یک بلبشوی فرهنگی شده است. آدمهایی در این سالها در مدیریت فرهنگی قرار داده شدهاند که متاسفانه با اینکه مذهبی و قابل احترام بودهاند اما آدم فرهنگی نبودهاند.
نشانه یک مسئله مهم در عرصه فرهنگی است وقتی شما میبینید که در ۱۷ شهریور که مهمترین حادثه تاریخی انقلاب اسلامی در آن رخ داده است و به عنوان موتور متحرک انقلاب عمل کرده تا به یکباره انقلاب به جلو پرتاب شود و ۳۰۰ تا سه هزار شهید در این میدان ثبت شده است و حضرت امام خمینی (ره) از آن به عنوان «یوم الله» یاد میکنند اما هیچ نماد، مجسمه و یادبودی امروز از این واقعه مهم وجود ندارد که مهمترین مکان انقلاب اسلامی میباشد که سه هزار شهید انقلاب در آن وجود داشته است. سالها پیش تنها یک تابلوی نقش برجسته در این محل وجود داشت که این برای یک سیستم فرهنگی که اینقدر متوجه نباشد، یک فاجعه است.
بخشی از زنده نشان دادن انقلاب با نمادهاست/ نسبت به نمادها بی توجهی شده است
برخی متوجه نیستند که انقلاب باید زنده باشد و بخشی از زنده نمود داشتن انقلاب با نشانهها است درحالی که شاهدیم همه این نشانهها مورد بیتوجهی قرار گرفتهاند. من نمیگویم تمام مشکلات حوزه فرهنگ و هنر متوجه جریان نفوذی است بلکه بسیاری از مشکلات متوجه آدمهایی است که فرهنگ را نمیشناسند. مثلاً خیابانی به اسم شهید «استاد حسن بنان» نامگذاری شده است. خوب است که وقتی نام یک خیابان را به اسم یک شهید نامگذاری میکنیم، پیشینهای از او نیز ذکر شود و گفته شود او کسی است که وقتی ارتش در خیابانها به مردم حمله میکند راننده یک اتوبوس دو طبقه بوده است و ماشین خود را حائل بین مردم و نیروهای مسلح قرار میدهد و ایشان به شهادت میرسد. لذا او قهرمان است اما از او فقط یک اسم خیابان وجود دارد و هیچ یادی از قهرمانی او نمیشود؛ این است که باید فرهنگ در جامعه حیات داشته باشد که در جامعه ما چنین نیست.
شما در جایی «لانهجاسوسی» را دارید که حضرت امام (ره) فتح آن را انقلاب دوم دانست. یعنی امام (ره) تسخیر لانه جاسوسی را همسطح انقلاب میدانست و امام و عده کمی متوجه این معنا شدند. من خیلی درباره این بحث مطالعه کردم که چرا لانه جاسوسی شان انقلاب دوم پیدا کرده است و به چنین نتیجهای رسیدم که امام (ره) میداند هر جا که سفارت آمریکا وجود داشته باشد، کودتا وجود دارد. جالب است که در ادبیات سیاسی دنیا میگویند میدانید چرا در آمریکا کودتا نمیشود؟ چون در آمریکا سفارت آمریکا وجود ندارد. امام (ره) متوجه این ماجرا بود که اگر سفارت آمریکا وجود داشته باشد، کودتا نیز هست.
چرا آمریکا در آخرین ساعات انقلاب بهدنبال این بود که بین نظامیان شاه و آیتالله بهشتی و حضرت امام خمینی (ره) ارتباط برقرار کند؟ برای اینکه آنها میخواستند آنها را نجات دهد و سپس برای یک موقعیت مناسب کودتا انجام شود که به شکل خیلی نازل آن در عملیات نقاب شکل گرفت لذا متوجه میشویم که حضرت امام (ره) چقدر درست از تسخیر لانه جاسوسی به عنوان انقلاب دوم یاد میکند.
نمره مدیریت فرهنگی «مردودی» است/ خواستههای شهید آوینی عملیاتی نشد
اگر از من به عنوان کسی که سالها کار هنری کرده و درگیر مسائل فرهنگی بوده، سوال شود که نمره مدیریت فرهنگ کشور چند است، من نمره مردودی خواهم داد. اگر پرسیده شود چرا؟ پاسخ خواهم داد چون خواستهای که شهید آوینی داشت را نتوانستند عملیاتی کنند. آن جاهایی که باید در این زمینهها حساسیت به خرج داده میشد، وجود نداشت.
واقعا خدا را گواه میدانم که این حرف بخاطر این نیست که آقای خامنهای رهبر است؛ من به عنوان کسی که کار فرهنگی انجام دادهام و ذرهای اطلاعات فرهنگی داشته و رشته تحصیلم هنر بوده است، میگویم که من آدمی جامعهتر از ایشان در حوزه هنر و فرهنگ سراغ ندارم. من از این نظر ایشان را حکیم میدانم؛ ایشان فقط تنها کسی است که احساس میکنم متوجه این ماجرا بودهاند. اگر ایشان میفرمایند مسائل فرهنگی خواب را از سر من میپراند، نشان میدهد که ایشان متوجه این ماجراها است. مدیران فرهنگی متاسفانه فرسنگها با ایشان فاصله دارند و اگر دیدگاه آنها نیز نزدیک ایشان بود مشکلات فرهنگی امروز رخ نمیداد.
ادامه دارد...