به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، تعاریف نخبگی در این سالها محدود به فاکتورهای خاصی از درس خواندن و رسیدن به درجات علمی بالا شده است و کمتر کسی درباره نخبههای شهید که روزی با وجود داشتن همه شرایط تحصیل و زندگی مرفه و جایگاه خوب اجتماعی، برای هدفی والاتر زندگی آسوده خویش را رها کردند تا در مسیر دیگری قدم بگذارند صحبتی به میان آورده است. در سالهای پس از جنگ کمتر از شهدای نخبه و هزاران شهید دانشجو صحبت به میان آمده است. شهید «اصغر شعلهور» از جمله شهدای نخبهای است که در روزهای ابتدایی جنگ به قصد حضور در جبهه از آمریکا به ایران آمد.
برادر شهید شعلهور در میزگردی با حضور خانواده چند شهید نخبه که به مناسبت هفته دفاع مقدس در خبرگزاری دفاع مقدس برگزار شد به بیان نقطه نظرات خود پیرامون چرایی حضور برادرش در جبههها پرداخت که در ادامه میخوانید:
دفاعپرس: لطفا یک معرفی کلی درباره شهید شعلهور بفرمایید.
من هادی شعلهور پنجمین فرزند از پنج برادر هستم که اصغر دومین فرزند خانواده و متولد سال 1329 است. همه برادرها سابقه جبهه و جهاد داشتیم و دو تن از برادرها که دوقلو بودند به رحمت خدا رفتهاند. شهید شعلهور قبل از انقلاب در سال 1350 برای کسب تجربه حضور در دنیای جدید به آمریکا مهاجرت کرد و در رشته کامپیوتر ادامه تحصیل داد. حضور او مصادف با پیروزی انقلاب اسلامی شد از اینرو فعالیتهای انقلابی را با عضویت در کانون دانشجویان مسلمان کانادا و آمریکا و با حمایت از انقلاب اسلامی آغاز کرد. در ماجرای اعتراض به دستگیری امام موسیصدر همکاری داشت که تصاویر حضورش در راهپیماییهای اعتراضی مختلف موجود است. یک بار به خاطر این فعالیتها توسط پلیس آمریکا دستگیر و مورد ضرب و شتم قرار گرفت. پس از رصد اخبار ایران بعد از شروع جنگ تحمیلی قصد برگشت به ایران را داشت ولی چون احتمال دیپورت شدن را میداد بلافاصله با تعدادی از دوستان تصمیم گرفت کشور به کشور خودش را به ایران برساند و در جبهه دفاع مقدس علیه دشمنان انقلاب اسلامی بایستد.
در مسیر خود به کشور ترکیه میرسد. در آنجا از طرف سفارت ایران در ترکیه به او و دوستانش پیشنهاد کار میشود که چند نفر از دوستانش قبول میکنند و در ترکیه میمانند اما اصغر بر همان پیمانی که بسته بود ماند و به ایران برگشت.
دفاعپرس: زمانی که در ایران بود تا چه مقطعی تحصیلات خود را ادامه داد؟
شهید شعلهور بعد از دیپلم برای ادامه تحصیل به آمریکا رفت. البته قصدش برای رفتن به آمریکا یک سفر تفریحی با پسرخالهها بود اما بعدا مسیر زندگیاش تغییر کرد.
درس خواندن در آمریکا را برای شرکت در جنگ رها کرد
دفاعپرس: چه شد که به جنگ رفت؟
بازگشتش و سپس رفتنش به جبهه برای ما هم غیرمنتظره بود و هم شوکهکننده، که چرا به این سرعت به ایران برگشت. هرچه اصرار کردم تا الان من مراقب مادر بودم حالا نوبت توست گفت اجازه بدهید به جبهه بروم وقتی برگشتم مسوولیت خانواده با من. بلافاصله عضو بسیج شد و از طریق گروه فداییان اسلام به جبهه رفت. به جبهه آبادان رفت و به دلیل عملکرد خوبش پیشنهاد فرماندهی گردان را به او دادند. به هر حال در جریان همراهی با شهید مجتبی هاشمی در عملیاتی شرکت کرد که مانع تسخیر آبادان شدند.
دفاعپرس: شهید خیلی زود به جبهه رفت و از جمله اولین نیروهایی بود که وارد جنگ شد.
بله. حتی منتظر نشد تا کارهایش در تهران تمام شود، همه وسایلش را به دوستانش داد و گفت بفروشید و به جبهه رفت.
دفاعپرس: نظر خانواده در خصوص جبهه رفتن ایشان چه بود؟
خانواده ما سبقه مذهبی داشت، هیچکس در این خصوص مخالفتی نمیکرد، تنها همان احساسات مادرانه و پدرانه بود که شاید خیلی به این کار راضی نبودند اما ممانعتی هم نمیکردند. برای خانواده همیشه عاقبتبخیری فرزندان اولویت داشت. همه خانوادهها علاقه زیادی به فرزندان داشتند اما چون می دانستند مسیر یک مسیر والا و هدف، هدفی ارزشمند است اجازه حضور در جبهه را میدادند. حتی برای مادری که در اوج احساس و عاطفه قرار دارد اینکه فرزندش برای دفاع از اسلام به میدان جنگ برود امری قابل پذیرش است.
اصغر در مدت چند ماه حضور در جبهه یک بار به مرخصی آمد، 23 اسفند هم قرار بود مرخصی بیاید، مادرم خیلی بیتابی میکرد تا اینکه 28 اسفند خبر دادند مجروج شده و به تهران آمده، هر دو پایش را گچ گرفته بودند. یکی از دوستانش تعریف کرد در هتل کاروانسرا در حال سوار شدن به ماشین و در حرکت به سمت دشت ذوالفقاری بودند که خمپاره خورد و 10 نفری به شهادت رسیدند از جمله اصغر منتها در مسیر بردن پیکرها به معراج، متوجه نفس کشیدن اصغر میشوند، او را به بیمارستان طالقانی آبادان بردند عملی انجام شد و اصغر زنده ماند. او را به تهران منتقل کردند، وقتی به بیمارستان امام خمینی (ره) رسیدند ظاهرا تمام کرده بود ولی خون تزریق کردند و دوباره زنده شد تا اینکه ما بالا سرش رسیدیم.
انگار مشیت الهی بود به خاطر سالها دوری چند ساعتی مهمان خانواده باشد و او را ببینیم. پیش از شهادت هم خوابی دیده بود که برای دوستانش تعریف کرد و دوستانش به ما گفتند. بعد از جا به جا کردن کیسههای شن برای ساخت حسینیه بود که خوابش برد در خواب به او گفته بودند کار حسینیه را تمام کن و بعد به تهران برو. اصغر هم مدتی در جبهه ماند و در همین ایام شهید شد.
دفاعپرس: واکنش مادر و پدر به شهادت برادر چه بود؟
پدر و مادر بیتابی زیادی کردند چون اصغر سالها از خانه دور بود اما من چیزی به ذهنم رسید که به مادرم عرض کردم در سرنوشت اصغر شهادت مقدر شده بود اما طوری رقم خورد که با او خداحافظی کنیم. پدرم بعد از شهادت در 12 فروردین سکته قلبی کرد مدتی در بیمارستان بود وقتی هم که به خانه بازگشت دوباره ایست قلبی کرد تا اینکه نهایتا بعد از پنج سال به رحمت خدا رفت اما مادر در قید حیات است.
خونش را برای فردای جوانان اهدا کرد
دفاعپرس: منطق و دلیلش برای رها کردن درس و پیوستن به جبهه چه بود؟
ایشان در وصیتنامه خود آورده است که من خونم را برای جوانان و نوجوانان اهدا میکنم و باورش این بود که برای فردای جوانان ما مسیری روشنتر بسازد. این هدف را داشت که در مقابل ظلم جهاد میکنم و میایستم تا جوانان ما در سایه آرامش و اطمینان بتوانند به دستاوردهای بزرگتری دست پیدا کنند امروز میبینیم جوانان ما در مسیر پیشرفتهای علمی و فناوری به این دستاوردها رسیدهاند، میبینیم این خونها به بار نشسته و جای تردیدی در آن نیست.
من فکر میکنم سفارشی که حضرت امام فرمودند برای ما اصل این است که اولین آن وحدت کلمه و پیروی از خط رهبری است. دوم تبعیت از سلوک و رویه ائمه و شهدا است که متاسفانه امروز جامعه از آن محروم شده. جامعه امروز درک فضائلی که شهدا داشتند، درک زمانی که داشتند و میدانستند در لحظه و زمان باید چه کنند را ندارند، بالاترین رتبه علمی را رها کردند و حفط نوامیس را در اولویت قرار دادند، همه شهدا در این زمینه متفق بودند که اولویت خانواده، تحصیلات و شغل را کنار گذاشتند و به اولویت دین و ارزشهای اجتماعی و اخلاقی رسیدند، این وجهه بارز همه شهدا در همه زمانها بود. اباعبدالله در قیامی که کرد همه هست و نیست خود را برای احیای دین فدا کرد و برای همین در تاریخ ماندگار شد و امروز سرمشق همه شهدا و پیروان شهدا است.
شهدا در شرایط سخت به داد جامعه میرسند
جامعه ما در هر مرحله از شهدا غفلت کرد اما شهدا در شرایط سخت و دشوار به داد ما رسیدند. زمانی که رفاه زدگی مطرح شد و جامعه از هم گسیخته شد بازگشت شهدای مفقودالاثر خون تازهای در رگهای جامعه جاری کرد و باعث تغییر رویه برخی شد.
دفاعپرس: فکر میکنید اگر امروز شهید اصغر شعلهور زنده بود در چه حوزهای فعالیت میکرد؟
اگر شهید ما بود مطالبهگر ارزشهای دینی و مطرح شدن آنها میشد. متاسفانه امروز کمتر رنگ و بویی از این مسائل میبینیم. اخیرا کوچههایی که به نام شهدا مزین شده اسم شهید را از تابلوها پاک میکنند، اتفاقی که در چند شهر رخ داده و نمیدانیم چه دستهایی در پشت پرده میخواهد این اثربخشی را از جامعه حذف کند.
انتهای پیام/ 141