گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: خبرنگاران و فیلمبرداران خبری زیادی در حال فعالیت هستند، اما آمار کسانی که دوره خبرنگاری جنگ را گذراندهاند، انگشتشمار است. در دانشگاهها هم واحد درسی برای این موضوع وجود ندارد. بسیاری از کسانی که امروز خبرنگاری جنگ را در دورههای چند روزه آموزش میدهند، خودشان نیز بر حسب تجربه این اطلاعات را بدست آوردهاند. یکی از این افراد جانباز شیمیایی و روشندل «حمید بهمنی» است. او علاوه بر جنگ تحمیلی، تصویربردار سه جنگ (بوسنی، افغانستان و عراق) بوده است. او در اینباره گفت «صحنههای دلخراش زیادی را با چشم دیدهام که هر وقت آن خاطرات را در ذهنم مرور میکنم، اشک از چشمانم سرازیر میشود.» جانباز بهمنی چشم و ریهاش را در راه ثبت جنایت ابرقدرتها در دیگر کشورها از دست داد، اما دست از فعالیت برنداشت و همچنان فعالیتش را در حوزه فرهنگی ادامه میدهد. وی عضو انجمن خبرنگاران ایران و عضو اتحادیه خبرنگاران بینالمللی است. او چشمهایش را بست تا چشمان مردم دنیا با دیدن تصاویری که او به ثبت رسانده است، باز شود و حق و باطل را از همدیگر تشخیص دهند.
جانباز حمید بهمنی خاطرات و تجربیات زیادی را همچون گنج در سینه خود دارد. خبرنگار ما پای سخنانش نشست تا او از تجربیاتش بگوید. در ادامه بخش اول این گفتوگو را میخوانید:
دفاعپرس: چطور شد که وارد صدا و سیما شدید؟
من به ورزش علاقمند بودم. در سال ۶۰ نیز در رشته دومیدانی فعالیت داشتم، اما از آنجایی که حضور در جبهه را تکلیفی برای خودم میدانستم، از سال ۶۱ تا ۶۳ در لباس مقدس سربازی وارد مناطق عملیاتی شدم و در عملیاتهای والفجر مقدماتی، والفجر یک، والفجر دو و خیبر شرکت کردم.
در سال ۶۳ از ناحیه پای چپ ترکش خوردم. پایم حدود شش ماه در گچ بود. در آن دوران درباره مسائل فرهنگی و رسانهای بیشتر اطلاعات جمع آوری کردیم.
مدتی گذشت تا اینکه انجمن سینمای جوان شروع به کار کرد. از آمل به ساری آمدم و ثبت نام و آموزش فیلمبرداری را از آنجا آغاز کردم. یک دوربین N۱۰۰۰ خریدم و شروع به تصویربرداری کردم. سال ۶۸ وارد بخش خبر مرکز مازندران شدم. به مرور زمان تجهیزاتم بیشتر شد و با فرمانداری، ادارات و نهادها شروع به همکار کردم.
پس از اتمام جنگ، با بنیاد شهید همکاری کردم. از آنجایی که علاقه زیادی به نقاشی داشتم، با گروهی در خیابانها و بر سر مزار شهدا و... تصاویر شهدا را نقاشی میکردیم.
سال ۷۰ وارد سازمان صدا و سیما در تهران (جام جم) شدم. شبکه جهانی جام جم همان زمان تازه افتتاح شده بود. یک افتخاری بود که من وارد این شبکه شدم و شروع به کار کردم. در جام جم با اساتید بزرگی همچون بهرام شفیع، محمدعلی اینانلو، حسن جوهرچی و ... همکار شدم.
دفاعپرس: تا چه مدت در حوزه ورزش فعالیت کردید؟
چند سال بعد وارد شبکه سه شدم و مسابقات ورزشی را که به صورت زنده از صدا و سیما پخش میشد، فیلمبرداری کردم. در کشورهای خارجی برای فیلمبرداری زنده از مسابقات فوتبال، دوربین فیلمبرداری را بر روی یک بازوی مکانیکی میگذارند و فیلمبرداری میکنند، اما من به مدت ۹۰ دقیقه دوربین به دست دور زمین را میدویدم. در طول مسابقه چهار دستیار تعویض میشد، اما همچنان با دوربینی که ۲۵۰ متری کابل داشت، کار میکردم. در این حوزه نخستین تصویربردار چتربازی در ایران و پوزشش زنده برنامه مسابقات رالی و والیبال بودم. همچنین در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه، جام جهانی وزنه برداری در کانادا و ... حضور داشتم. برنامه تاریخ ورزش کشتی جهان و تاریخ ورزش وزنهبرداری ایران را با یک تیم ساختیم.
دفاعپرس: چطور شد که از فیلمبرداری در حوزه ورزش به حوزه جنگ وارد شدید؟
از آنجایی که در جنگ ایران و عراق حضور داشتم، اطلاعاتی از جنگ داشتم، وقتی به من پیشنهاد دادند که همراه با یک گروه به بوسنی بروم، پذیرفتم. در آنجا تجربیات زیادی به دست آوردم. پس از بوسنی به افغانستان رفتم. در آنجا صحنههای زیادی از حضور طالبان در افغانستان ثبت کردم. حضور آخرم در حوزه جنگی، به جنگ آمریکا علیه عراق برمیگردد. من در این ماموریت، ذلت صدام را دیدم.
دفاعپرس: حضور یک خبرنگار و فیلمبردار آشنا به حوزه جنگی چقدر در ثبت این وقایع تاثیر دارد؟
کسانی برای ثبت وقایع جنگی ماموریت پیدا میکنند که در کارشان خبره هستند، اما با تجربه بودن، با دانش جنگی داشتن متفاوت است. کسی که برای ساخت مستند وارد کشوری میشود که در حال جنگ است، باید با فرهنگ آن کشور، زبان انگلیسی، وضعیت جغرافیایی منطقه، مسائل امنیتی و... آشنایی داشته باشد. یک فیلمبردار باید بداند اگر دوربینش از کار افتاد باید چه کاری انجام دهد. چطور سوژه بیابد. چطور از نظر امنیتی مراقب خودش باشد. یک خبرنگار و فیلمبردار نباید از روی علاقه و یا احساسات تصمیم بگیرد که وارد کشوری شود که در حال جنگ است.
ادامه دارد...