گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس- علی عبدالصمدی؛ این شبها و به مناسبت دههی آخر صفر از شبکهی اول سیما سریالی روی آنتن میرود به نام «پناه آخر». بیژن امکانیان، افسر اسدی، حدیث میرامینی، کاظم هژیرآزاد، مهدی فقیه، عباس غزالی، کاوه خداشناس و امین زندگانی از جمله بازیگران اصلی این سریال هستند. قصه اصلی این سریال، موضوعی است که از دیرباز ادیانالهی بهویژه دین مبین اسلام بر آن تاکید موکد داشته است.
موضوعی که دربارهی آن در قرآن کریم آیات و از زبان پیامبر و ائمهی اطهار و بزرگاندین روایات بسیار زیادی منقول است و آن هم چیزی نیست جز حق الناس. «پناه آخر» اولین سریالی نیست که به مناسبت شبهای عزیز و فیض بخش دههی آخر صفر روی آنتن میرود. در ضمن نخستین سریالی هم نیست که به موضوع پولهای کثیف و رعایت حقالناس اشاره دارد. از زمانهای بسیار دور چه در متون و ادبیات و چه در تئاتر و سینما و تلویزیون موضوع حقالناس دستمایهی بسیاری از سریالها و تله فیلمها و فیلمهای سینمایی بوده است. پس سوژه تکراری است، اما آیا پردازش هم تکراری است؟
در پاسخ به پرسش بالا باید گفت بله! در پردازش قصه کاملا تکرار مکررات مشهود است. دامادی که میخواهد یک شبه ره صد ساله را برود. نقش این داماد که «بهروز» نام دارد را امین زندگانی بازی کرده است که کمتر از وی نقشهای سیاه یا خاکستری دیدهایم و بیشتر وی را در قامت سلیمان سینمای ایران میشناسیم.
حال چرا داریوش یاری تشخیص داده که بازیگری که همواره نقش مثبت بوده میتواند تا این حد منفی باشد که در کاراکتری فرو رود که رشوه میدهد و رشوه میستاند و برای نیل به اهدافش هر وسیلهای را توجیه میکند، مناسب است خود جای تامل دارد. دیگر از شخصیتهای داستان سیدمرتضی است با بازی بیژن امکانیان که نقشی کاملا سفید دارد و طبق معمول همهی فیلمها و سریالهای اینچنینی آنتاگونیست وی برادرزادهای است که به تازگی از سفر دور و دراز خارجه بازگشته و طلب ارث پدر مرحومش را دارد و نهایتا تمام قصههای فرعی حول محور همین دو شخصیت یعنی بهروز و امیرعلی میچرخند. در ضمن کاوه خداشناس نیز انتخاب مناسبی برای پذیرفتن این نقش نداشته است. بازیگری که کمتر از یک ماه پیش در همین شبکهی تلویزیونی سریالی در نقش روحانی داشته حالا در ماشین نامحرمش را باز میکند و شاخهی گل سرخی تقدیم وی میکند. آیا این بازیگر در انتخابهای خود دقت نظر دارد؟ آیا شبکه و ممیزیهایش به این نکات ظریف توجه میکنند؟
اگرچه بحث حقالناس و کسب درآمدهای مشروع همواره بحث روز بوده و هست و خواهد بود و باید در قالبهای داستانی و دراماتیک به عامهی مردم بهویژه اصحاب مشاغل پر درآمد گوشزد کرد، اما به شرطی که آن اثر دراماتیک اگر موضوعی کلیشهای دارد حداقل داستان پردازی متفاوتتری نسبت به باقیهی قصهها و فیلمها و سریالها داشته باشد. با تماشای یکی دو سه اپیزود از این مینی سریال بیننده به راحتی میتواند تا انتهای آن را حدس بزند. وانگهی آیا به راستی سریال سازی یا به زبانی شیواتر مینی سریالسازی صرفا برای مدتی معلوم و محدود تا چه حد میتواند فرهنگساز باشد؟
امروزه با رشد شبکههای متعدد تلویزیونی و در دسترس بودن سریالهای خارجی از طرق مختلف از جمله سایتهای اینترنتی، آیا صرفا ساختن سریالهایی با اپیزودهای محدود ۱۰ قسمتی یا کمتر میتوانند در عامهی مردم فرهنگسازی کنند؟ پاسخ اگر منفی نباشد مثبت هم نیست. سریال یعنی تزریق فرهنگ به جمهور جامعه از طریق ملودرام و هنرهای نمایش. وقتی در دورانی زندگی میکنیم که از سویی تحریمهای ناجوانمرانه یقهی اقتصاد را گرفته و از سویی دیگر اختلاسهای چند ده میلیاردی از پشت سر به پیکرهی اقتصاد ما خنجر زده، این رسانههای نمایشی هستند که اتفاقا با تولید و پخش چنین آثاری و فرهنگسازی درست ومنطقی میتوانند دوباره با ابزار فرهنگ و هنر روحی تازه به اقتصاد بدمند و روحیه و امید به کارآفرینان داخلی بدهند؛ به شرطی که سریال اگر چه سوژهای تکراری دارد، ولی پردازشی نو داشته باشد و صرفا ادای دین نکند و والسلام. بلکه باید رسالتی عمیق دارا باشد. رسالتی که گاه نیازمند جسارت و عبور از خطوط قرمزی ساختگی است.
حقالناس موضوعی است که هیچ نوع خط قرمزی را به رسمیت نمیشناسد. خداوند سبحان در قرآن مجید فرموده است که اگر حقالله بخشیده شود هرگز از حقالناس نخواهد گذشت. آری چنین است؛ تلویزیون در تولیدات خودش باید هرچه بیشتر دقت و ظرافت خرج کند و به جای کلیشه سازی، از چاشنی جسارت استفاده کند، تعارفات معمول را کنار بگذارد و به فریضهی الهی ادای حقالناس بیپردهتر بپردازد و آثاری را تولید کند که نه تنها مورد پسند مخاطب باشد بلکه باعث شود چرخ دندههای مبارزه با فساد مالی و اختلاس و امثالهم سریعتر بچرخند.
انتهای پیام/102