عباس سرخیلی از رزمندگان حاضر در کربلای4 از این عملیات می‌گوید

کربلای4 استحکامات دشمن در شلمچه را رو کرد

عملیات کربلای چهار در سوم دی‌ماه 1365 به دلیل عدم‌الفتحی که با آن رو‌به‌رو شد، کمتر مورد توجه قرار گرفته است.
کد خبر: ۳۶۸۴۰
تاریخ انتشار: ۰۶ دی ۱۳۹۳ - ۰۸:۵۶ - 27December 2014

کربلای4 استحکامات دشمن در شلمچه را رو کرد

به گزارش دفاع پرس، اما کربلای4 با وجود همه سختیها و مشکلاتی که داشت، پلی به سوی پیروزی بزرگ در عملیات کربلای5 بود. در سالروز شروع این عملیات تاریخی گفتوگویی را با سردار عباس سرخیلی فرمانده زرهی تیپ 72 محرم انجام دادیم که تقدیم حضورتان میشود.

چه دلایلی باعث شد تا در دی ماه سال 65 دست به انجام عملیاتهای بزرگ کربلای 4و5 بزنیم؟

به هرحال انجام چنین عملیاتی در آن سال موضوعیت داشت. ما باید در نقاط حساس دشمن عملیات انجام میدادیم. نقاط حساس دشمن یا در جنوب بود که باید بصره یا العماره را میگرفتیم. یا از غرب و سمت قصرشیرین بود که به بغداد میرسید. طبیعتاً دسترسی به بغداد مشکل بود و ما باید به نقطهای در جنوب که منتهی به شهر بصره میشد، فشار میآوردیم. بنابراین موضوعیت داشت که ما در شرق بصره عملیات انجام بدهیم. از قبل هم این موضوع وجود داشت. بعد از بیتالمقدس ما عملیات رمضان را به همین منظور انجام دادیم که شرق بصره را بگیریم. میخواستیم نقطه مهمی از عراق را بگیریم تا دنیا متوجه قدرتمان شود. این استراتژی بود که مسئولان مشخص کرده بودند. هرچند فرمان امام جنگ، جنگ تا رفع فتنه بود اما برخی از مسئولان، جنگ تا یک عملیات بزرگ را تعقیب میکردند. حالا این عملیات بزرگ میتوانست شرق بصره یا بغداد باشد. پس انجام چنین عملیات بزرگی در سیاستهای جنگی ما وجود داشت.

میتوان گفت قرار بود این عملیاتهای بزرگ به نقطه عطفی در جنگ تبدیل شود؟

ما اگر موفق میشدیم بصره را هم بگیریم با توجه به شرایط آن زمان محال بود امریکا و صدام تسلیم شوند. اگر بصره را هم از دست میدادند چیزی اتفاق نمیافتاد و قسمت اعظم عراق در اختیارشان بود. آن زمان مسئولان جنگ تصور میکردند که اگر بصره را بگیریم عراق تسلیم میشود. اگر بنا به تسلیم شدن بود صدام باید در فاو تسلیم میشد. به هرحال راهبردی بود که قرارگاه خاتم برای سپاه و ارتش مشخص کرده بود.

اهداف عملیات کربلای4 چه بود و روندش چگونه پیش رفت؟

عملیات که موفقیتآمیز نبود. یک محور عملیات دژ عراق بود که میتوانست با آتش آن را ببندد. لشکر57 ابوالفضل از این دژ جلو رفت. در محور دیگر لشکر فجر حرکت میکرد. قرارگاه نجف به فرماندهی سردار ایزدی با هدف شکستن پنج ضلعیها که بعداً در کربلای5 تصرفش کردیم، وارد عمل شدند. اما در تداوم عملیات کربلای4، لشکرهایی که عمل کردند به شکل آنتنی تا پایین رفتند و اگر یک حمله گازانبری میشد بسیاری از نیروها محاصره میشدند که به همین دلیل دستور عقبنشینی صادر شد. به عقب برگشتیم و آنجا بحثهایی بود که باید چه کارهایی انجام شود. در اروند سایر تیپ و لشکرهای سپاه عمل کردند که آنجا هم به دلیل لو رفتن شناساییها موفق نبودند و نوع ستونکشی ما کاملاً مشخص بود. در جنگ، اصلی به نام غافلگیری داریم. اگر اصل غافلگیری از بین میرفت دیگر نمیتوانستیم کاری کنیم چون نمیتوانستیم با قدرت آتش با دشمن بجنگیم. باید از طریق اصل غافلگیری دشمن را دور میزدیم. این اصل در این عملیات از بین رفت و آنها در منطقه اروند و آبادان کاملاً آماده مقابله بودند. به محض اینکه نیروهای ما از اروند عبور کردند با نیروهای زرهی دشمن مواجه شدند. دشمن از قبل همه چیز را میدانست. با این حال ما توانستیم خط دشمن را بشکنیم و این قدرت رزمندگان ما را نشان میداد. قدرتشان قادر به شکستن هر خطی بود. ولی بعد از آن با نیروهای اصلی عراق مواجه شدیم. نیرویی که از خط عبور میکرد، خسته بود و تلفات داده بود و حالا باید با نیروهای سازمانیافته زرهی میجنگید. آنها صف اول نخلستان را برای استتار نگه داشته بودند و از صف اول به بعد یک میدان باز را برای زرهی آماده کرده بودند. آنتنهای تانکهایشان از پشت نخلها مشخص بود و ما آنها را مشاهده میکردیم. عملیات از منطقه آبادان هم به این شکل شد و نیروها با دادن تلفات به عقب برگشتند. در منطقه شلمچه هم روال همینگونه بود. رزمندگان خط را شکستند و حفرهای که بین ما و دشمن ایجاد شده بود پر شد ولی برای یک عملیات، عبور از معبری به این کوچکی خودزنی بود. پس قرار شد عملیات تداوم پیدا نکند. در منطقه شلمچه تدبیر بهتر بود و نیروها سریع به عقب برگشتند. محور اصلی اروند و محور فرعی شلمچه بود که اگر هر کدام موفق میشدند میتوانستند به هم کمک کنند.

عملیات چگونه لو رفته بود و دشمن از چه طرقی از انجام آن آگاه شده بود؟

لو رفتن عملیات به عوامل مختلفی بستگی دارد که شنود و جاسوسی شاملش میشود. دشمن هم وسیلههای مختلفی برای استراقسمع داشت. ما هم وقتی اصل غافلگیری را رعایت نکنیم دشمن متوجه میشود. ما در عملیات فتحالمبین آمدیم عراق را دور زدیم و در جایی که اصلاً نمیدانست و نیرویی نداشت به او ضربه زدیم. یا در طریقالقدس بچهها از رملها آمدند که باعث سقوط توپخانهاش شد و خط اولش جا ماند. به این غافلگیری میگویند. ما در جنگ باید کارهای بکری میکردیم که جواب سلاحهای انبوه دشمن را میداد. امریکاییها وقتی به عراق حمله کردند چون امکانات داشتند آمدند در القرنه هلیبرد کردند و پشت عراق را بستند. ما در خیبر میخواستیم القرنه را بگیریم ولی چون امکانات لازم را نداشتیم، نتوانستیم. ما به دلیل نداشتن امکانات باید از طریق کارهای بکر دشمن را غافلگیر میکردیم. وقتی ما در وسط اروند شناسایی کنیم و آنها ما را ببینند چنین اتفاقی هم پیش میآید.

چرا در عملیات مهمی چون کربلای4 اصل غافلگیری را رعایت نکردیم؟

چند عامل برای رعایت نکردن اصل غافلگیری وجود دارد. یکی دشمن دستمان را خواند و راهکارهایمان را فهمید. راهکارهای قبلی تا یک جا جواب میدهد و بعد از آن باید به فکر راهحلهای تازه بود. ما در بیتالمقدس نیامدیم از خرمشهر حمله کنیم چون برایمان امکان نداشت. آمدیم 20، 30 کیلومتر پایینتر جایی که عراق نیرو نداشت عمل کردیم. عراق هم آنقدر نیرو نداشت که در فاصله 120 کیلومتری نیرو بگذارد. باید از جاهای بکری حرکت میکردیم. گاهی هم دشمن را دست کم میگرفتیم. بعد از سقوط صدام من تا نوک دجله رفتم. حدود 28،27 کیلومتر از پاسگاه زید تا دجله فاصله هست. عراق حدود 10 کیلومتر نیرو داشت و دیگر بیابان میشد. اگر ما امکانات داشتیم و میتوانستیم در آن فضای باز نیرو هلیبرد کنیم و از پشت به دشمن میزدیم موفق میشدیم. این امکانات و آموزش نیاز جنگ بود.

بعدها که منطقه را از نزدیک دیدید آیا با توجه به وضعیت منطقه با عبور از نیروهای زرهی دشمن میتوانستیم خودمان را به بصره برسانیم؟

باز هم خیلی سخت بود. ما در فاو که عبور کردیم همه تجربه گذشته را به کار گرفتیم. ضمناً جناحینمان خودمان بودیم. سمت چپمان در دریا دست خودمان بود. بعد به جایی رفتیم که امکانات عراق کم بود. اما در کربلای4 منطقه نزدیک بصره بود و امکانات تسلیحاتی عراق زیاد بود. اگر هم عبور میکردیم دو سمت ما عراق بود و پشتمان دشمن. عراق میتوانست ما را محاصره کند و زیر آتش بگیرد.

اواخر جنگ ما باید دست به انجام شیوههای جدید میزدیم. یا تونل میزدیم یا هلیبرد میکردیم. اگر تونل آن زمان به فکرمان میرسید جواب میداد. البته نباید هیچ ایرادی گرفت چون ما هر چه که بلد بودیم را انجام دادیم. اگر کسی هم بهتر از سپاه میدانست باید میآمد. این هدیهای الهی بود که جوانان 23، 24 ساله آمده بودند و چیزی که در ذهنشان بود را به بهترین شکل انجام میدادند. با تمام این تفاسیر عملیات کربلای4، دریچهای برای انجام عملیات بزرگ کربلا5 با فاصله کوتاهی بود.

وقتی ما کربلای4 را از شلمچه انجام دادیم استحکامات عراق در شلمچه شرق به غرب و رو به خرمشهر بود. فکر میکرد ما از جاده شلمچه مستقیم میآییم. اما ما در کربلای5 از شمال به جنوب عمل کردیم و تأسیسات و استحکامات دشمن پشتمان واقع شد. این یکی از راهکارهای بکری بود که از تجربه کربلای4 به دست آمده بود. عراق اینجا باید شمال به جنوب با ما میجنگید. بنابراین آن استحکامات جلوی ما نبود و یکی از موانع از پیشرویمان برداشته شده بود و ما در کربلای5 موفقتر عمل کردیم.


منبع: روزنامه جوان

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار