حاکمیت سیاسی پیامبر (ص) الگویی برای رهبری کشورهای اسلامی است

حاکمیت سیاسی پیامبر (ص) برای جامعه اسلامی مدلی از رهبری دینی است که امروزه جز ایران اسلامی مورد توجه قرار نگرفته است. توجه به این مساله مهم و حیاتی علاوه بر استقلال فرهنگی و سیاسی موجب وحدت جهان اسلام خواهد شد.
کد خبر: ۳۶۹۳۹۶
تاریخ انتشار: ۱۹ آبان ۱۳۹۸ - ۰۲:۳۵ - 10November 2019

حاکمیت سیاسی پیامبر (ص) الگویی برای رهبری کشورهای اسلامی استبه گزارش خبرنگار فرهنگ و هنر دفاع‌پرس، یکی از رموز بعثت پیامبر خاتم (ص) ایجاد حکومت اسلامی در سطح جهان است. به تعبیری حاکمیت پیامبر (ص) حاکمیتی سیاسی بود. الگوی بی‌بدیل چنین حکومتی که در مدینه منوره بنیان گذاشته شد، می‌تواند برای امروز فِرق اسلامی مورد استفاده قرار بگیرد؛ هرچند بسیاری از مخالفان حکومت دینی معتقدند که سیاست و دین دو مقوله کاملا متناقض است، اما دلایل متغنی در دین اسلام وجود دارد که مسلمانان را به تبعیت از پیامبر اسلام (ص) در زمینه تشکیل حکومت اسلامی می‌کند.

ضرورت چنین امری از مباحثی است که در کتاب «حاکمیت سیاسی پیامبر و امامان از نگاه قرآن» مورد بررسی قرار گرفته است. این کتاب به قلم «محمدعلی رستمیان» به نگارش درآمده است و بخش‌هایی از آن را در ادامه می‌خوانید:

پیامبر (ص) مرکز ثقل وحدت اسلامی

«اطاعت از پیامبر (ص) به شکل‌های گوناگون ـ در آیات قرآن کریم آمده مورد توجه قرار گرفته‌اند ـ در مواردی اطاعت شدن را از اهداف همه پیامبران (ع) معرفی می کنند: (و ما ارسلنا من رسول الالیطاع باذن اللّه) و در مواردی با قرار دادن اطاعت از پیامبر(ص) در ادامه اطاعت از خداوند، مانند: (من یطع الرسول فقد اطاع اللّه). به تفسیر آیاتی می پردازند که در آن ها به اطاعت خداوند و پیامبر (ص) دستور داده شده است:

(...اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و اولو الأمر منکم) و این نکته را توضیح می‌دهند که در این آیات، چه آن‌جا که اطاعت از آن‌ها با دستور جداگانه‌ای بیان شده است، مانند آیه‌ای که گذشت، و چه در مواردی دیگر، مانند آیه: (...اطیعوا اللّه و رسوله و لا تولّوا عنه و انتم تسمعون)، مقصود اصلی، فرمان به اطاعت از پیامبر (ص) است و فرمان به اطاعت خداوند، امری مسلم، برای یادآوری و مقدمه چینی‌آورده شده است؛ زیرا وجوب اطاعت از خداوند همان طور که در بحث‌های کلامی مطرح است با شناخت مولویت او به وسیله عقل حاصل می‌شود و اثبات آن از راه مولوی، به دور می‌انجامد.

پس فرمان به اطاعت خداوند، در این آیات، ارشاد مردم به چیزی است که خود می‌دانند و بیان این حقیقت است که اطاعت از پیامبر (ص) در ادامه اطاعت از خداوند است. شاهد بر این مطلب، این که در هیچ آیه‌ای فرمان به اطاعت از خداوند، به تنهایی نیامده است، در حالی که در بسیاری از آیات، در باره پیامبر (ص) یا به صورت فرمان از سوی خداوند، در کنار دیگر واجبات، آمده است، مانند: (و اقیموا الصلوه و آتوا الزکاه و اطیعوا الرسول لعلّکم ترحمون) و یا به صورت فرمانی از زبان خود پیامبران (ع) مانند: (فاتقوا اللّه و اطیعون).

معنای اطاعت از پیامبر

اکنون با توجه به معنای اطاعت، که عبارت از «امتثال امر» است، اگر پیامبران از سوی خود، هیچ امر و نهیی نداشته باشند، نمی‌توان تصوری از معنای اطاعت از آنان داشت؛ زیرا در این صورت، ایشان صرفاً واسطه در ابلاغ فرمان‌هایی هستند که از سوی خداوند صادر می‌شود و لازم می‌آید که آوردن «اطیعواالرّسول» در آیات، به منزله تکرار «اطیعوا اللّه» باشد، در حالی که هیچ نوع قرینه‌ای در کلام وجود ندارد و سخن اشخاص عادی، از این گونه استعارات گمراه‌کننده خالی است چه رسد به آیات قرآن کریم که از لحاظ فصاحت، برترین کلام است.

از سوی دیگر، این مشکل، در آیاتی مانند (من یطع الرسول فقد اطاع اللّه) و (ما ارسلنا من رسول الّا لیطاع باذن اللّه) بیش‌تر می‌شود؛ زیرا لازمه این سخن، دراین آیات، اجازه دادن خداوند به مردم، برای اطاعت از خود او است.

تفویض کارها به پیامبر (ص)

با توجه به آن چه گذشته و نیز با توجه به آیات دیگری که برخی فرمان‌های پیامبران(ع) به اقوام خود را نقل می کنند، مانند فرمان حضرت موسی به هارون، که از او می‌خواهد در میان مردم بماند و آنان را به سوی صلاح، پیش ببرد: (و قال موسی لاخیه هرون اخلفنی فی قومی و اصلح...) و مانند فرمان هارون به مردم: (و انّ ربکم الرحمن فاتبعونی و اطیعوا امری) و عتاب حضرت موسی به هارون، که «آیا نافرمانی مرا کرده ای؟» (افعصیت امری) هم چنین آن جا که خداوند مؤمنان را از مخالفت کردن با دستورهای پیامبر (ص) بر حذر می‌دارد:

(فلیحذر الذین یخالفون عن امره ان تصیبهم فتنه او عذاب) و آیاتی که در آن ها، پیامبران (ع) نخست قوم خود را به عبادت خداوند و تقوای الهی، که با رعایت احکام نازل شده از سوی او به دست می آید، فرا می‌خوانند و سپس به اطاعت از خود دعوت می‌کنند، مانند: (قال یا قوم انی لکم نذیر مبین ان اعبدواللّه و اتقوه و اطیعون) روشن می‌شود که خداوند کارهایی را به پیامبران (ع) تفویض کرده است تا با اذن او، در میان مردم به آن چه صلاح آنان در آن است، فرمان دهند و مردم نیز لازم است از ایشان اطاعت کنند.

در روایات نیز با استشهاد به آیات قرآن کریم، مسأله تفویض امور به پیامبر(ص) به شکل های گوناگون مطرح شده است. روایات بسیاری با استشهاد به آیه (ما اتیکم الرّسول فخذوه و ما نهاکم عند فانتهوا) مسأله تفویض امور به پیامبر (ص) تفویض امر دین به ایشان، این که هر چه را او حلال کند، حلال است و هر چه را او حرام کند، حرام و تفویض امر خلق به پیامبر (ص) را مطرح می کنند.

محدوده اطاعت از پیامبر

از مسائلی که در باره اطاعت از پیامبر (ص) مطرح است، محدوده‌ای است که بر مؤمنان لازم است در آن محدوده، مطیع ایشان باشند. آیات و روایاتی که در باره این مسأله نقل شدند، اطاعت از پیامبر (ص) را در سطح اطاعت از خداوند می دانند و نه در این آیات و نه در آیات دیگر، حد خاصی برای آن معرفی نشده است و از آن جا که اطاعت از خداوند، مطلق است و برای آن، نمی‌توان حدی را تصور کرد، اطاعت از پیامبر نیز از همین اطلاق برخوردار است.

از این رو، همه مفسران و کسانی که به گونه ای از آیه (اطیعوا اللّه و اطیعوا الرسول و اولوالامر منکم) بحث کرده‌اند، چون اطاعت از «اولوالامر» نیز مطلق است، در صدد تبیین عصمت آنان برآمده‌اند؛ زیرا اطاعت مطلق از هیچ کس را بدون عصمت روا نمی‌دانند. آیات دیگری که به بیان مسأله حاکمیت سیاسی پیامبر(ص) می‌پردازند مبین این مسأله‌اند که اطاعات از پیامبر (ص) هم در امور شخصی افراد جاری است و هم در امور اجتماعی.

در این جا در باره شأن نزول آیه: (ما اتیکم الرسول فخذوه و مانهیکم عنه فانتهوا) که مربوط به فییء و تقسیم آن است و از سویی به امور اجتماعی و از سویی دیگر، به منافع فردی اشخاص مربوط است، می‌توان اشاره کرد که این امر، این حقیقت را آشکار می‌کند که پیامبر(ص) تصمیم‌گیرنده درباره درآمدهای عمومی است و طبق مصلحت می‌تواند آن را بین کسانی که در حصول آن دخالت داشته‌اند، به طور غیر مساوی تقسیم کند. هرچند مفهوم این آیه شریفه، عام است و همه فرمان‌های پیامبر (ص) را همان طور که روایات نیز بیان کننده آن است، شامل می‌شود.

شبهات درباره اطاعت از پیامبر (ص)

شبهاتی درباره اطاعت از پیامبران (ع) مطرح شده است که دسته‌ای از آن‌ها مربوط به مسأله دین، به طور مطلق و نقش آن در زندگی مردم است و برخی دیگر از آن‌ها به خصوص دین اسلام مربوط می‌شود. برخی با استناد به آیاتی از قرآن کریم، بر عدم ارتباط دین با زندگی روزمره مردم و عدم تسلط پیامبر (ص) بر جامعه مؤمنان استدلال کرده‌اند و آن حضرت را تنها رسولی از سوی خداوند معرفی کرده‌اند که مأمور ابلاغ پیامی درباره مبدأ و معاد است و دین را نیز امری که فقط به این دو شأن می‌پردازد، تفسیر کرده‌اند. از این رو، رهبری اجتماع و دخالت در اموری که مربوط به امور شخصی افراد است را از حوزه وظیفه ایشان خارج دانسته‌اند.»

انتهای پیام/ 161

نظر شما
پربیننده ها