گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: «سید مصطفی موسوی» از جوانان دهه هفتادی و تک پسر خانواده بود. انگیزه دفاع از مظلوم و اسلام، او را به سوریه کشاند. مادرش روایت کرد که قبل از رفتن تمام عکسهایش را پاره کرد حتی وسایلی که من و خودش هم علاقه داشتیم، دور انداخت. بعد از شهادتش فهمیدم که این کار را کرد تا من بدانم نباید در این دنیا به چیزی وابسته باشم.» وی در ۱۸ آبان سال ۷۴ به دنیا آمد و ۲۱ آبان ۹۴ به شهادت رسید.
«زینت سادات موسوی» مادر شهید «سید مصطفی موسوی» با اشاره به اینکه پسرش عاشق شهید بابایی بود، اظهار داشت: ابتدا راضی نمیشدم که مصطفی برود، از طرف دانشگاه هم به او برگه نمیدادند تا بتواند از کشور خارج شود. یک روز سراغ من آمد و خواست تا رضایت دهم به سوریه برود. وقتی دیدم راهش را انتخاب کرده است و ماندنی نیست، رضایت دادم. پس از رضایت من، دانشگاه هم برگه خروج از کشور را به او داد. همه چیز برای اعزامش مهیا شد.
وی افزود: قبل از اعزامش گفت مادر هر خبری از من شنیدی، نگران نباش و به دلت بد راه نده. خداحافظی کرد و رفت. ۲۰ روز بعد، از سوریه تماس گرفت. آن سال نخستین باری بود که در سالروز تولدش در خانه نبود. سه روز بعد از تولد مصطفی در تاریخ ۲۱ آبان که شب اول ماه صفر نیز بود، به دلم افتاد که حلوا به نیت شهدای کربلا بپزم. حلوا را پختم و سهم سیدمصطفی را کنار گذاشتم. بعدها متوجه شدم که در همان روز سیدمصطفی به شهادت رسیده است.
مادر شهید موسوی خاطرنشان کرد: آن شب خواب خانمی را دیدم که کنارم نشسته است و من را دلداری میدهد. ایشان سر من را بوسیدند و دستم را فشار دادند. صبح که بیدار شدم، خوابم را برای همسرم تعریف کردم. بعد از شهادت سیدمصطفی به دلم افتاد که آن خانم در خوابم، حضرت زینب (س) بودند. بعد از آن خواب من آرام شدم در حالی که گمان میکردم بدون مصطفی دیگر نمیتوانم زندگی کنم.
وی تصریح کرد: مصطفی ۲۱ آبان به شهادت رسید. در مراسم تشییع و خاکسپاری، اطرافیان میگفتند اشک بریز تا سبک شوی، اما من گفتم که از حضرت زینب خجالت میکشم. ایشان پسرها و برادرشان را در راه اسلام دادند، ولی من فقط یک شهید دادم. خدا را شاکرم که پسرم راه درست را انتخاب کرد و عاقبت به خیر شد.
انتهای پیام/ 131