روایاتی از زندگی شهیدان «امین مرادی» و «حسن زاهد»؛

امام خامنه‌ای برای «امین» خیلی عزیز بود/ «حسن» را «شهید مردم‌دار» نامیدند

همسر شهید «امین مرادی» گفت: امام خامنه‌ای برای «امین» خیلی عزیز بود. تمام سعی‌اش را می‌کرد تا حرف‌های آقا به گوش همه برسد. برای همین در مهمانی‌ها برای دوست و آشنا تعریف می‌کرد. به نظر من همین ولایت‌مداری باعث شهادتش شد.
کد خبر: ۳۷۱۱۴۶
تاریخ انتشار: ۰۳ آذر ۱۳۹۸ - ۱۰:۴۳ - 24November 2019

به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، مدافعان امنیت همان‌هایی هستند که در بهترین ایام سال، همسر، فرزند و خانواده خود را برای دفاع از اعتقاداتشان رها می‌کنند تا جان‌شان را در میدان پرمخاطره به‌دست گیرند و مایه امنیت و آرامش جامعه شوند. «امین مرادی» و «حسن زاهد» از این دست افراد هستند که در این مسیر به افتخار شهادت نائل آمدند.

«امین مرادی» متولد سال ۷۲ و اهل زاهدان بود که بر اثر انفجار تله انفجاری اشرار در سیستان و بلوچستان به شهادت رسید و «حسن زاهد» نیز متولد ۶۰ بود که در آذر ماه ۱۳۹۳ در پیرانشهر بر اثر اصابت گلوله حین درگیری با سارقان به شهادت رسید.

متن زیر روایتی است از این دو شهید به زبان خانواده‌های‌شان؛

دلم برایش می‌سوخت

مادر شهید «امین مرادی» می‌گوید: «امین» متولد اول فروردین سال ۷۲ و اهل زاهدان بود. از بچگی به پدرش کمک می‌کرد. برایش فرقی نمی‌کرد مدرسه می‌رود و تکلیف و درس و مشق دارد. همیشه در کار‌ها همراه خانواده بود. پدرش دستفروشی می‌کرد. همه بچه‌ها در کنار هم و با هم صبح تا شب فلافل و سمبوسه درست می‌کردیم تا شب «امین» همراه پدرش بروند و آن‌ها را بفروشند. گاهی تا ساعت ۱۲ کارشان طول می‌کشید. زیر برف، باران، در تابستان و زمستان هرگز پدرش را رها نمی‌کرد و دست تنها نمی‌گذاشت. وقتی هم به خانه برمی‌گشت، تازه درس‌هایش را می‌خواند. می‌دانستم چقدر اذیت می‌شود. دلم برایش می‌سوخت؛ اما چاره‌ای نداشتیم.

قلبم آتش می‌گرفت

وی می‌افزاید: هرچه بزرگ‌تر می‌شد احساس مسئولیتش نسبت به خانواده بیشتر می‌شد. وقتی هم به خدمت سربازی رفت، باز کمک حال ما بود. در همان چند روز مرخصی، همراه پدرش ساندویچ می‌فروخت. می‌دانستیم که زانویش مشکل دارد و درد می‌کند؛ اما به روی خودش نمی‌آورد. تمام ۱۰ روزی را که خانه بود، با پدرش سر کار می‌رفت. وقتی او را می‌دیدم که با آن درد کمک می‌کند، قلبم آتش می‌گرفت.

امام خامنه‌ای برای «امین» خیلی عزیز بود/ «حسن» را «شهید مردم‌دار» نامیدند

ولایت‌مداری باعث شهادتش شد

همسر شهید «امین مرادی» نیز می‌گوید: هر دفعه که «امین» به من زنگ می‌زد، میان حرف‌های‌مان، صحبت آقا (امام خامنه‌ای) را پیش می‌کشید. نکته‌های سخنرانی ایشان را می‌گفت. دلش می‌خواست ذهن من هم روشن باشد. بعد از ازدواج‌مان تازه فهمید تا چه حد دلداده رهبری است. همیشه اخبار که شروع می‌شد، جلوی تلویزیون می‌نشست و منتظر سخنرانی رهبر انقلاب اسلامی بود. از اول تا آخر را به امید همان چند دقیقه انتظار می‌کشید. صحبت‌های رهبر امقلاب اسلامی را با دقت گوش می‌داد و به نکات مهمی که باید به عنوان یک فرد ولایتی در دستور کار و زندگی‌اش قرار دهد، توجه می‌کرد.

وی می‌افزاید: امام خامنه‌ای برایش خیلی عزیز بود. تمام سعی‌اش را می‌کرد تا حرف‌های آقا به گوش همه برسد. برای همین در مهمانی‌ها برای دوست و آشنا تعریف می‌کرد. به نظر من همین ولایت‌مداری باعث شهادتش شد. همسرم حین انجام مأموریت و انتقال همکاران مجروحش به سمت بیمارستان بر اثر انفجار تله انفجاری اشرار در تاریخ ۱۸ آذر ۱۳۹۴ به خواسته قلبی‌اش رسید و «نیکشهر» سیستان و بلوچستان سکوی عروجش شد.

از آرزوی شهادتش می‌ترسیدم

همسر شهید «حسن زاهد» می‌گوید: «حسن» متولد ۲۰ شهریور سال ۶۰ بود. یکی از شاخصه‌های اخلاقی همسرم، غیرتش بود. این غیرت در تمام زندگی‌اش جریان داشت. حتی اگر از کسی بدی می‌دید، با خوبی پاسخ می‌داد. غیبت کسی را نمی‌کرد. با وجود آراستگی و زیبایی همیشگی‌اش، چشمان پاک و وجود باحیایی داشت. محجوب بود و مأخوذ به حیا. در میان فامیل و آشنا به این خصیصه‌ها معروف شده بود. همیشه برایم از شهادت صحبت می‌کرد. من اوایل از این آرزوی حسن می‌ترسیدم. وقتی می‌گفت: «من سربلندتان می‌کنم و شهید می‌شوم!» نگرانش می‌شدم. این حرف‌ها را که می‌زد، گله می‌کردم: «دلت برای من نمی‌سوزد؟ آخر من چه گناهی دارم که اینقدر زود بی‌پناه شوم؟» به سه تا بچه قد و نیم قدمان نگاه می‌کردم که تصور بی‌پدر شدنشان برایم سخت بود. حسن به رویم لبخند می‌زد و می‌گفت: «شهادت افتخاراست! این حرف را نزن.»

امام خامنه‌ای برای «امین» خیلی عزیز بود/ «حسن» را «شهید مردم‌دار» نامیدند

شهید مردم‌دار

وی می‌افزاید: در آن روز واقعه و در زمان درگیری با قاچاقچیان، مردم در خیابان جمع شده بودند. قاچاقچی‌ها تیراندازی می‌کردند؛ اما همسرم به‌خاطر حضور مردم نمی‌توانست مستقیم به اشرار شلیک کند. می‌ترسید در شلوغی و جمعیت به مردم آسیب برسد. عاقبت همین باعث شد نتواند از خودش دفاع کند و قاچاقچی‌ها ماشین همسرم و همرزمانش را به رگبار بستند. بعد از شهادت حسن، فرمانده استان آذربایجان ایشان را «شهید مردم‌دار» نامید.

همسرم همیشه به فکر دیگران بود. حتی شهادتش هم به‌دلیل حفظ جان دیگری بود. هنگام حمله اشرار وقتی به طرف ماشین‌شان تیراندازی کردند، یکی از آن‌ها سر سرباز راننده را نشانه گرفته بود. حسن به سرعت با دست چپش سر سرباز را پایین می‌کشد و جان سرباز را نجات می‌دهد؛ اما گلوله از سر سرباز می‌گذرد و به حسن اصابت می‌کند.

در مراسم تشییع جنازه‌اش آن سرباز می‌گفت: «اگر آقای زاهد سر من را پایین نمی‌کشید، الان مادر من عزادار بود!» حسن زاهد در ۲۴ آذر ۱۳۹۳ در «پیرانشهر» آذربایجان غربی به شهادت رسید.

منبع: روزنامه جوان

انتهای پیام/ 113

نظر شما
پربیننده ها