کارشناس مسائل غرب آسیا:

«معامله قرن» بر سه‌پایه «ترامپ»، «نتانیاهو» و «بن‌سلمان» شکست خورده است

«محمدعلی مهتدی» گفت: پروژه معامله قرن را باید تمام شده تلقی کرد؛ زیرا اجرای معامله قرن بر سه پایه «ترامپ»، «نتانیاهو» و «محمد بن سلمان» استوار بود؛ اما «ترامپ» درگیر مشکلات داخلی و مسائل انتخاباتی است، «نتانیاهو» با بحران سیاسی دست و پنجه نرم می‌کند و «بن سلمان» هم بعد از حملات یمنی‌ها و مشکلات اقتصادی و اجتماعی در این کشور، با چالش‌های جدیدی روبه‌رو است.
کد خبر: ۳۷۱۷۱۵
تاریخ انتشار: ۰۶ آذر ۱۳۹۸ - ۰۹:۵۸ - 27November 2019

به گزارش گروه سایر رسانه‌های دفاع‌پرس، رئیس‌جمهور آمریکا بار دیگر با نقض قوانین بین‌المللی در موضعی جنجالی، شهرک‌سازی صهیونیست‌ها در کرانه باختری را به رسمیت شناخت تا علاوه بر تقویت جایگاه «بنیامین نتانیاهو» در سرزمین‌های اشغالی، نظر لابی صهیونیستی را برای پیروزی در انتخابات ۲۰۲۰ جلب کند.

دولت «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا که خود را بیشتر حافظ منافع رژیم صهیونیستی می‌داند تا آمریکا در حمایت از این رژیم سنگ تمام گذاشته است. پس از انتقال سفارت آمریکا از تل‌آویو به بیت‌المقدس و به رسمیت شناختن حاکمیت رژیم صهیونیستی بر منطقه جولان اشغالی در سوریه، به رسمیت شناختن شهرک‌سازی‌ها توسط اسرائیل در کرانه باختری، سومین هدیه واشنگتن به تل‌آویو و موتور محرکی به صهیونیست‌ها بود تا با توان بیشتری به جنایات خود علیه فلسطینی‌ها ادامه دهند. این سیاست آمریکا که حتی صدای متحدان اروپایی این کشور را هم درآورده است، به تشدید تنش‌ها در سرزمین‌های اشغالی دامن زده و راهکار دو دولتی را که جامعه جهانی خواهان است از بین می‌برد. اقدام جدید آمریکا بخشی از پروژه موسوم به «معامله قرن» است که با هدف تأمین اهداف رژیم صهیونیستی و به زیان فلسطینی‌ها تدوین شده است. با توجه به اینکه ترامپ روابط نزدیکی با بنیامین نتانیاهو، نخست‌وزیر اسرائیل دارد و در شرایط کنونی که نتانیاهو در بن بست سیاسی برای تشکیل کابینه قرار گرفته است، الحاق بخش‌هایی از کرانه باختری به اراضی اشغالی در دوران نتانیاهو می‌تواند برگ برنده مهمی برای او در همسو کردن احزاب راستگرا و تندرو برای تشکیل کابینه باشد تا کماکان به عنوان نخست‌وزیر به کار خود ادامه دهد.

«محمدعلی مهتدی» کارشناس مسائل غرب آسیا می‌گوید: «کرانه باختری و بلندی‌های جولان بر اساس قطعنامه‌های شورای امنیت جزء اراضی اشغالی محسوب می‌شوند و رژیم صهیونیستی حق ندارد تغییرات جغرافیایی یا جمعیتی در این مناطق ایجاد کند. به رسمیت شناختن سیاست شهرک‌سازی‌ها توسط آمریکا یک وحدت ملی بین همه گروه‌های فلسطینی به وجود آوده است و تأثیر چندانی روی اصل مسئله فلسطین نخواهد داشت.» به گفته این کارشناس غرب آسیا «مباحثی که در کنفرانس‌های هرتزلیا توسط مقامات صهیونیستی مطرح شده است، نشان می‌دهد صهیونیست‌ها راه‌حلی برای مقابله با بازدارندگی محور مقاومت ندارند و هر جنگی که اسرائیل بخواهد در آینده شروع کند به نابودی اسرائیل منجر خواهد شد. به همین دلیل این مسئله به تضعیف روحیه نیرو‌های نظامی اسرائیل منجر شده و ترس و وحشت در داخل جامعه اسرائیل افزایش یافته است.»

«معامله قرن» بر سه‌پایه «ترامپ»، «نتانیاهو» و «بن‌سلمان» شکست خورده است

اخیراً آمریکا شهرک‌سازی رژیم صهیونیستی در کرانه باختری را به رسمیت شناخته که موجی از واکنش‌های جهانی را به همراه داشته است. با توجه به اینکه قبل از این هم دولت آمریکا پایتختی بیت‌المقدس را برای اسرائیل به رسمیت شناخته و سفارت خود را به آن منتقل کرده بود، این بحث به طور جدی مطرح است که این رادیکالیزاسیون در سیاست آمریکا سیاست دولت ترامپ است یا اینکه کلیت سیاست آمریکا در قبال اسرائیل در حال تغییر است؟

اظهارنظر جدید مایک پمپئو، وزیر خارجه آمریکا که شهرک‌سازی صهیونیست‌ها را به رسمیت شناخت، مربوط به شهرک‌هایی بود که رژیم صهیونیستی قبلاً در کرانه باختری ساخته است. این سیاست تنها مربوط به دولت ترامپ است نه سیاست کلی حاکمیت آمریکا. دونالد ترامپ بسیاری از قوانین بین‌المللی را زیر پا گذاشته و به رسمیت شناختن شهرک‌سازی‌ها در کرانه باختری هم خلاف قوانین بین‌المللی است. کرانه باختری و بلندی‌های جولان بر اساس قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل به خصوص قطعنامه‌های ۲۴۲ و ۳۳۸، جزء اراضی اشغالی محسوب می‌شوند و رژیم صهیونیستی حق ندارد تغییرات جغرافیایی یا جمعیتی در این مناطق ایجاد کند، اما صهیونیست‌ها بدون توجه به قطعنامه‌ها به این اقدامات مبادرت کرده‌اند. به همین دلیل هیچ یک از کشور‌های غربی موضع جدید آمریکا را تأیید نکردند؛ چراکه برخلاف قوانین بین‌المللی است.

برخی بر این باورند اقدام ترامپ در به رسمیت شناختن شهرک‌سازی‌ها برای جلب نظر لابی صهیونیستی (آیپک) در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۲۰ آمریکاست. این مسئله تا چه حد صحت دارد؟

دقیقاً همین‌گونه است. ترامپ الان به دلیل مسئله استیضاحی خود در کنگره در شرایط سختی قرار دارد و به نظر می‌رسد سیاست حمایت از شهرک‌سازی را اتخاذ کرده است تا از لابی صهیونیستی برای غلبه بر مشکلات داخلی و پیروزی در انتخابات آتی استفاده کند.

بحث‌هایی هم در این باره مطرح شده که به رسمیت شناختن شهرک‌سازی، بخشی از پروژه معامله قرن است که قرار بود رونمایی شود. سیاست جدید آمریکا تا چه اندازه با طرح این کشور درباره مناقشه فلسطین همخوانی دارد؟

پروژه معامله قرن را باید تمام شده تلقی کرد؛ زیرا اجرای معامله قرن بر سه پایه ترامپ، نتانیاهو و محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی استوار بود. الان ترامپ درگیر مشکلات داخلی و مسائل انتخاباتی است، نتانیاهو هم با بحران سیاسی دست و پنجه نرم می‌کند و حتی از سوی دادستان کل اسرائیل هم متهم شناخته شده است. بن سلمان هم بعد از حملات یمنی‌ها به تأسیسات نفتی آرامکو در عربستان و مشکلات اقتصادی و اجتماعی که در این کشور وجود دارد با چالش‌های جدیدی روبه‌رو است و فرصت پرداختن به مسائل فلسطین را ندارد، بنابراین در حال حاضر شانسی برای مطرح کردن این پروژه وجود ندارد و هیچ‌یک از کشور‌های عربی و غربی هم از این طرح حمایت نکرده‌اند.

با توجه به اینکه به رسمیت شناختن شهرک‌سازی‌ها به نفع صهیونیست‌ها بوده است و در عمل راهکار دو دولتی را از بین می‌برد، چه پیامد‌هایی در سرزمین‌های اشغالی به همراه خواهد داشت؟

فلسطینی‌ها با این سیاست جدید آمریکا به شدت مخالفت و تشکیلات خودگردان، جنبش حماس و جهاد اسلامی فلسطین این اقدام را محکوم کرده‌اند. در مقابله با سیاست واشنگتن، یک وحدت ملی بین همه گروه‌های فلسطینی به وجود آمده و علاوه بر اینکه هیچ کشور عربی و اسلامی هم این اقدام آمریکا را تأیید نکرده است، بنابراین تأثیر چندانی روی اصل مسئله فلسطین نخواهد داشت.

گفته می‌شود به رسمیت شناختن شهرک‌سازی‌ها از سوی دونالد ترامپ، برای تقویت جایگاه بنیامین نتانیاهو در داخل اسرائیل است تا او مجدداً بتواند نخست‌وزیر شود. نظر شما در این باره چیست؟

ممکن است اینگونه باشد، اما وضعیت نتانیاهو خیلی بغرنج و پیچیده است و نه تنها در صحنه سیاسی نتوانسته است ائتلاف تشکیل دهد بلکه به خاطر پرونده‌های فساد مالی کار سختی در پیش دارد. ترامپ با این اقدام خواسته است از قدرت لابی صهیونیستی به نفع خود استفاده کند تا اینکه بخواهد کمکی به نتانیاهو کند.

«معامله قرن» بر سه‌پایه «ترامپ»، «نتانیاهو» و «بن‌سلمان» شکست خورده است

مقامات و رسانه‌های اسرائیلی در ماه‌های اخیر و به دنبال تصمیم دونالد ترامپ برای خروج از غرب آسیا گفته‌اند نباید بعد از این روی حمایت‌های آمریکا حساب باز کرده و باید برای تأمین امنیت مرزهایشان به خودشان اتکا کنند. آیا در روابط تل‌آویو و واشنگتن تحولات جدیدی رخ داده است که صهیونیست‌ها اینگونه نگران هستند؟

خروج آمریکا از منطقه تنها سیاست شخص ترامپ است. ترامپ زمانی که روی کار آمد، شعار «نخست آمریکا» را سر داد و در راستای این سیاست حاضر نیست در مناطق دیگر و برای متحدان واشنگتن هزینه کند. این به این معنا نیست که آمریکا از حمایت اسرائیل چشمپوشی خواهد کرد ولی اکنون اهمیت اسرائیل و متحدان عربی آمریکا در منطقه برای واشنگتن کاهش یافته و تمرکز و استراتژی اصلی آمریکا در شرق آسیا و مقابله با قدرت‌یابی چین است. چون آمریکایی‌ها در راهبرد امنیتی خود، چین را به عنوان رقیب اصلی‌شان در جهان معرفی و تلاش می‌کنند قدرت آن‌را کاهش دهند، اما آمریکا به طور کلی رژیم صهیونیستی را رها نخواهد کرد و به حمایت‌های خود از تل‌آویو ادامه می‌دهد.

احزاب صهیونیستی بیش از دو ماه است که سر تشکیل کابینه ائتلافی به توافق نرسیده‌اند و این بحران همچنان ادامه دارد و قرار است پارلمان اسرائیل، نخست‌وزیر جدید را انتخاب کند. با توجه به تضاد منافع رهبران احزاب، این مسئله به کجا ختم خواهد شد و تداوم بحران سیاسی چه تبعات سیاسی و اقتصادی برای تل‌آویو به همراه خواهد داشت؟

الان بنی‌گانتس، رهبر ائتلاف حزب آبی و سفید و بنیامین نتانیاهو برای تشکیل کابینه ائتلافی به توافق نرسیده‌اند و عملیات اخیری که نتانیاهو در نوار غزه انجام داد به این دلیل بود که می‌خواست فضای اسرائیل را امنیتی و بنی‌گانتس را وادار به ائتلاف با حزب لیکود کند تا نخست‌وزیری دوره‌ای را بپذیرد که بر اساس آن هر کدام به مدت یک‌سال نخست‌وزیر باشند و الان هم بعید است دو طرف به توافقی سر این مسئله دست پیدا کنند. همچنین با واکنشی که جهاد اسلامی اخیراً نشان داد و بیش از ۴۰۰ موشک به سمت سرزمین‌های اشغالی شلیک کرد، احتمال دارد انتخابات سومی در اسرائیل برگزار شود.

بحران در کابینه اسرائیل تا چه اندازه بازتاب شکاف‌ها و قطب‌بندی‌های جدید در جامعه اسرائیل است به خصوص با توجه به اینکه نتانیاهو اخیراً ائتلاف با عرب‌ها را به کلی رد و آن را خط قرمز صهیونیست‌ها اعلام کرد؟

بافت و ساختار‌های جامعه صهیونیستی این شکاف‌ها را می‌طلبد. جامعه اسرائیل از مهاجرانی تشکیل شده است که از کشور‌های مختلف و با زبان‌ها و فرهنگ‌های مختلفی به سرزمین‌های اشغالی آمده‌اند و ده‌ها حزب در اسرائیل تأسیس شده و شکاف‌های سیاسی زیادی هم از درون این احزاب به وجود آمده است. ابتدای تأسیس رژیم صهیونیستی، مهم‌ترین چالش بین یهودیان غربی، اشکنازی‌ها و یهودیان شرقی بود، اما الان این مسئله خیلی گسترده شده است و احزاب کوچک و بزرگ تشکیل و احزاب بزرگ هم به مرور تجزیه شده‌اند و با توجه به بافت جامعه صهیونیستی این شکاف‌ها ادامه خواهد داشت.

در سال‌های اخیر مهاجرت معکوس از اسرائیل شروع شده و این برخلاف سیاست تل‌آویو است که دنبال جذب یهودیان از سایر مناطق جهان است. به نظرتان روند معکوس مهاجرت در آینده چه تأثیری بر ساختار‌های سیاسی و اجتماعی اسرائیل خواهد داشت؟

مسئله امنیت مهم‌ترین مسئله جامعه صهیونیست است و اخیراً به دلیل بازدارندگی که در جنوب لبنان، غزه و سوریه به وجود‌آمده است و سامانه گنبد آهنین هم در مقابله با توانمندی‌های موشکی مقاومت شکست خورده؛ بنابراین قدرت بازدارندگی اسرائیل تحلیل رفته است. به همین دلیل صهیونیست‌ها از اسرائیل خارج شده و به سرزمین‌های دیگر مهاجرت می‌کنند و اظهاراتی که سیدحسن نصرالله، دبیرکل حزب الله لبنان بار‌ها تأکید کرده که اسرائیل از خانه عنکبوت سست‌تر است، به خاطر وضعیت اجتماعی شکننده صهیونیست‌هاست. وقتی چند موشک به شهر‌های صهیونیستی شلیک می‌شود تعداد زیادی از صهیونیست‌ها به سمت فرودگاه بن گوریون می‌روند تا از اسرائیل فرار کنند و این پدیده بسیار مهمی است که روی قدرت اسرائیل تأثیر منفی می‌گذارد و این مسئله باید بیش از پیش مورد توجه عملی قرار گیرد.

با توجه به درگیری اخیر بین مقاومت فلسطینی و اسرائیلی‌ها که در آن فلسطینیان تعداد زیادی موشک به سمت مناطق جنوبی اسرائیل شلیک کردند، امنیت در اسرائیل در مقایسه با سال‌های قبل را چطور ارزیابی می‌کنید؟ این سؤال از این جهت مهم است که اخیراً هم نتانیاهو سخنانی با این مضمون گفته که اسرائیل از همه طرف در معرض تهدید‌های امنیتی قرار گرفته است. گزارش‌های امنیتی که اسرائیلی‌ها هم منتشر می‌کنند، چنین موضوعی را جدی تلقی می‌کند. نظر شما چیست؟

زمانی سیاست آمریکا در منطقه این بود که هیچ کشوری نتواند در مقابل اسرائیل بازدارندگی ایجاد کند، حتی مجموعه‌ای از کشور‌های عربی هم اجازه نداشتند ارتش‌های متحدی در برابر اسرائیل تشکیل دهند. برای نخستین‌بار حزب‌الله از سال ۲۰۰۰ توانست در جنوب لبنان بازدارندگی ایجاد کند و در سال ۲۰۰۶ آمریکا و رژیم صهیونیستی تلاش کردند در جنگ ۳۳ روزه بازدارندگی حزب‌الله را از بین ببرند ولی نتیجه عکس گرفتند و این بازدارندگی تقویت شد. درحال حاضر، توان بازدارندگی محور مقاومت در نوار غزه، یمن و سوریه هم ایجاد شده است که تهدید موجودیتی برای اسرائیل محسوب می‌شود. مباحثی که در کنفرانس‌های هرتزلیا توسط مقامات صهیونیستی مطرح شده است نشان می‌دهد صهیونیست‌ها راه‌حلی برای مقابله با بازدارندگی محور مقاومت ندارند و هر جنگی که اسرائیل بخواهد در آینده شروع کند به نابودی اسرائیل منجر خواهد شد. به همین دلیل این مسئله به تضعیف روحیه نیرو‌های نظامی اسرائیل منجر شده و ترس و وحشت در داخل جامعه اسرائیل افزایش یافته است. حتی عملیات و مانور‌هایی که ارتش صهیونیستی انجام می‌دهد و عملیات‌های ترور فرماندهان مقاومت که اخیراً در دستور کار قرار گرفته است، با هدف بالابردن روحیه نظامیان صهیونیستی و شهرک‌نشینان انجام می‌شود، اما این اقدامات تأثیر چندانی نخواهد داشت و از قدرت بازدارندگی محور مقاومت کم نخواهد کرد و روز به روز قدرت آن افزایش می‌یابد و اسرائیل الان در یک بن‌بست امنیتی قرار گرفته است.

«معامله قرن» بر سه‌پایه «ترامپ»، «نتانیاهو» و «بن‌سلمان» شکست خورده است

در حال حاضر احزاب اسرائیلی که به دنبال تشکیل کابینه ائتلافی هستند همه از جریان‌های راست افراطی در داخل اسرائیل به شمار می‌روند و مدتی است که جناح چپ در اسرائیل تضعیف شده است و نقش چندانی در تحولات رژیم صهیونیستی ندارد. دلیل تضعیف احزاب چپ در سرزمین‌های اشغالی ناشی از چه عواملی است؟

جناح چپ مثل حزب کار که در تأسیس اسرائیل مؤثر بودند، برای مدت زیادی قدرت را در دست داشتند، اما مسئله امنیت سبب شده است جامعه صهیونیستی بیشتر به سمت راستگرایان تمایل پیدا کنند و هر چه مسئله امنیت حادتر می‌شود، صهیونیست‌ها بیش از پیش به سمت راست‌ها گرایش پیدا می‌کنند. در حال حاضر مشاهده می‌کنیم جناح‌های چپ مثل «حزب کار» و «حزب راکا» موقعیت خودشان را از دست داده و در ضعیف‌ترین شکل ممکن قرار گرفته‌اند.

با توجه به اینکه شهرک‌نشینان صهیونیست مخالف سیاست‌های امنیتی راست‌های اسرائیل هستند، آیا احتمال دارد جریان‌های چپ بار دیگر در آینده بتوانند قدرت سابق خود را بازیابند؟

فکر نمی‌کنم احزاب چپ شانسی برای قدرت‌گیری مجدد در اسرائیل داشته باشند. به نظر می‌رسد حتی اگر انتخابات سومی برگزار شود، باز هم نتایج آن تفاوت چندانی با انتخابات قبلی نداشته باشد و بن‌بست سیاسی فعلی همچنان ادامه داشته باشد.

اخیراً رژیم صهیونیستی سناریوی ترور فرماندهان مقاومت فلسطین را در دستور کار قرار داده است، این اقدام اسرائیل با چه هدفی انجام می‌شود و تبعات این سیاست در آینده برای صهیونیست‌ها چه خواهد بود؟

اسرائیل، چون توان ورود به جنگ را ندارد در چنین مواقعی به سیاست ترور روی می‌آورد و این سیاست در آینده هم ادامه خواهد داشت. به جای اینکه مسائل نظامی در داخل اسرائیل مطرح باشد مسائل امنیتی مطرح است و تل‌آویو می‌خواهد موقعیت امنیتی بالاتری در منطقه داشته باشد. از نظر امنیتی اسرائیل توانسته است در منطقه نفوذ کند، البته در محور مقاومت هم دستگاه اطلاعاتی و امنیتی حزب‌الله بسیار قدرتمندتر است و توانایی مقابله با دستگاه‌های امنیتی اسرائیل را دارد. همچنان‌که حزب‌الله و ارتش لبنان در سال‌های اخیر بسیاری از هسته‌های امنیتی اسرائیل در داخل لبنان را کشف کرده‌اند ولی این قدرت در سوریه و عراق کمتر مشاهده می‌شود. الان رویارویی نظامی برای اسرائیل غیرممکن است و به همین دلیل وارد فاز تقابل امنیتی شده و هدفش تضعیف محور مقاومت و بالابردن روحیه نیرو‌های خودی است و بعد از این شاهد رویارویی امنیتی بین محور مقاومت و رژیم صهیونیستی خواهیم بود.

آیا ماجراجویی‌های خطرناک تل‌آویو در نوار غزه منجر به جنگ همه‌جانبه خواهد شد یا هر دو طرف فلسطینی و صهیونیستی از وارد شدن به تنش خودداری خواهند کرد؟

در حال حاضر واکنشی که جهاد اسلامی در غزه نشان داد هم قدرت اسرائیل در منطقه و هم میانجیگری مصر را تضعیف کرد و قواعد بازی را تغییر داد. در درگیری‌های اخیر، جهاد اسلامی توانست ۴۰۰ راکت به سمت تمام شهرک‌های صهیونیست‌نشین شلیک کند و در هر جنگ احتمالی با قدرت تمام وارد عمل خواهد شد. بعد از این اسرائیل در هر حمله‌ای که بخواهد در جنوب لبنان و نوار غزه انجام دهد، باید بسیار حسابگرانه عمل کند و توانمندی‌های گروه‌های فلسطینی را در نظر بگیرد. اگر علمی به این مسئله نگاه کنیم، بروز جنگ بین دو طرف در ابعاد گسترده امکانپذیر نیست و به طور حتم شکست جدیدی برای اسرائیلی‌ها خواهد بود. تمام جنگ‌هایی که اسرائیل در سال‌های اخیر به راه انداخته، نتیجه اشتباه محاسباتی مقامات اسرائیلی بوده است. مثلاً در جنگ ۳۳ روزه، صهیونیست‌ها تصور می‌کردند می‌توانند در مدت دو هفته حزب‌الله را نابود کنند ولی این جنگ با توجه به مقاومت نیرو‌های حزب‌الله ۳۳ روز طول کشید و اسرائیل مجبور به عقب‌نشینی شد و قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت را پذیرفت. اگر در جنگ احتمالی اسرائیل در عرصه‌های سیاسی و امنیتی دچار اشتباه محاسباتی شود، می‌توان احتمال داد چنین جنگی امکان دارد، اما به نظرم در شرایط کنونی اسرائیل توانایی وارد شدن به جنگ گسترده با نیرو‌های مقاومت را ندارد.

در پایان ارزیابی‌تان را از تحولات آتی فلسطین بفرمایید.

در حال حاضر محور مقاومت روز به روز قدرتمندتر می‌شود و محور آمریکا و صهیونیست‌ها در حال تضعیف هستند و به همین دلیل آن‌ها جنگ کلاسیک را که در آن‌ها شکست خورده‌اند، کنار گذاشته‌اند و الان با جنگ جدید روبه‌رو هستیم. غرب و صهیونیست‌ها در حال حاضر جنگ نرم را علیه محور مقاومت به راه انداخته‌اند و آنچه این روز‌ها در لبنان و عراق در جریان است بخشی از این پروژه است. ظاهراً محور مقاومت به اندازه‌ای که خودش را برای جنگ سخت آماده و بازدارندگی ایجاد کرده است، به همان نسبت در باره جنگ نرم کار نکرده است و از این به بعد صحنه جنگ فضای مجازی خواهد بود و محور مقاومت چاره‌ای ندارد جز اینکه در این زمینه سرمایه‌گذاری کند. مثلاً حزب‌الله زیاد تحت تأثیر این جنگ نرم آمریکا قرار نمی‌گیرد و به همین دلیل آمریکایی‌ها در ساختار سیاسی لبنان از مهره‌های فاسدی مانند سمیر جعجع، سعد حریری و ولید جنبلاط و در عراق هم از بازماندگان داعش و بعثی‌ها استفاده می‌کنند تا به هدف خود یعنی تضعیف گروه‌های مقاومت دست پیدا کنند.

منبع: روزنامه جوان

انتهای پیام/ 113

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار