به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، با مو و محاسنی حناییرنگ به همراه یک لبخند همیشگی به نمادی از عطوفت و مهربانی رزمندگان تبدیل شده بود. به او لقب «مسیح کردستان» داده بودند. کسی که در همان نخستین ماههای شکلگیری انقلاب اسلامی، راهی کردستان شد تا با فعالیتهای ضدانقلاب مبارزه کند.
آنچه بیش از هرچیز «محمد بروجردی» را نزد مردم کردستان محبوب کرد، تاکتیک و روشهای نظامیاش نبود؛ بلکه روش او در برخورد با مردم بود. شهید بروجردی دلهای مردم کردستان را تسخیر کرد و در کنارشان به مبارزه با ضدانقلاب پرداخت.
شهید بروجردی فرماندهی سپاه غرب را برعهده داشت و بهدنبال برقراری امنیت در کردستان بود. محمد در تمام عملیاتها، به مردم فکر میکرد و به منافع آنها میاندیشید. هرجا ذرهای منافع مردم به خطر میافتاد، نقشهاش را عوض میکرد و طرح را طوری میریخت که به مردم ضرری نرسد. همه سفارشش به نیروها این بود که با مردم کردستان رودررو نشوید و آنها را از خود بدانید. آنها را دوست بدارید و بدانید که برای خدمت به اینها به منطقه آمدهاید.
مردم چنان با «محمد بروجردی» صمیمی بودند که هر مشکلی برایشان پیش میآمد، به سراغ او میرفتند و از او کمک میخواستند. حتی پدر و مادر کسانی که در صف ضدانقلاب بودند و با محمد میجنگیدند نیز از او میخواستند که بچههایشان را نجات دهد و کمکشان کند.
بنا به گفته همرزمانش؛ همانطور که لبخند بر لب داشت، در همان حال و در مواجهه با دشمن خروشان بود. بیوقفه برای پیشبرد انقلاب کار میکرد و کمتر نیروهایش او را در حال استراحت میدیدند. با وجود تمام تلاشش برای پیشبرد اهداف انقلاب، با دشمنان با حالتی بد و زشت رفتار نمیکرد.
«محسن رضایی» فرمانده وقت سپاه در خاطرهای تعریف میکند که شهید بروجردی در مریوان، شبها از خوابش میزد و به صحبت با ضدانقلابهایی که دستگیر شده بودند، میپرداخت. وقتی دلیل این کارش را میپرسیدند، در پاسخ میگفت که میخواهم قانعشان کنم که اشتباه کردهاند. یکی از دلایلی که به ایشان مسیح کردستان میگویند، همین رفتار خوش و مهربانیهایشان حتی در حق ضدانقلاب هم بود. همین رفتارش موجب شده بود تا برخی از ضدانقلاب با این فرمانده مخلص دوست شوند و برای حل مشکلشان چارهجویی کنند.
شهید «محمدابراهیم همت» در خاطراتش توضیح میدهد: «تا آنجا که من با حاجمحمد بودم، نماز شب و دعای کمیل وی ترک نمیشد. ایشان بعد از اینکه مطمئن میشد همه برادران خوابیدهاند، از خواب بلنده شده و شروع به خواندن مناجات میکرد. این اواخر که شنیده بود وقت مناسب دعای کمیل نیمهشب است، دیگر دعای کمیل را در اوقات عادی اول شب نمیخواند و در نیمههای شب بلند میشد و شروع به خواندن میکرد؛ حتی در یک امر تا حصول نتیجه چندبار به طور مداوم دعای توسل میخواند. دلبستگی خاصی به دعای فتح و گشایش داشت. شاید در هر عملیات چندین بار این دعا را میخواند و به دیگر برادران نیز سفارش میکرد.»
سرتیپ شهید «آبشناسان» که خود در چندین نبرد دوشادوش، شهید بروجردی جنگیده بود، درباره روحیه معنوی وی در میادین رزم گفته بود: «در عملیات، دائم زیر لب با خودش زمزمه میکرد و نام خدا را بر زبان میآورد. چه در موقع سختیها و چه در حین پیروزی، زبانش جز به شکر به درگاه خداوند نچرخید. واقعاً ایشان مظهر توکل بودند.»
اخلاص شهید بروجردی او را میان نیروها محبوب و زبانزد کرده بود. بهقدری خاکی و متواضع بود که گاهی در منطقه، برخی از نیروها متوجه نمیشدند که با فرماندهشان رودررو شدهاند. شهید بروجردی معتقد بود که نباید دنبال این باشیم که کجا هستیم، بلکه باید دنبال این باشیم که چه کار میتوانیم بکنیم. این شهید بزرگوار در تربیت نیرو نیز بسیار توانا و ماهر بود. آدمشناسی و نخبهپروری یکی از ویژگیهای شهید بروجردی در مقام فرمانده بود. ایشان افراد مستعد فرماندهی را از میان نیروهایش کشف میکرد و به آنها میدان میداد. شهید «کاوه»، شهید «ناصر کاظمی» و سرلشکر «ایزدی»، از جمله افرادی بودند که شهید بروجردی آنها را کشف کرد و به آنها میدان داد.
در خرداد سال ۱۳۶۲ بروجردی به قصد انتخاب محلی مناسب برای استقرار «تیپ ویژه شهدا» شهرستان «مهاباد» را ترک کرد. به روایت یکی از همسفران شهید، ایشان درحالیکه صحبت میکرد و میگفت این دنیا ارزشی ندارد و ما باید همه چیزمان را در راه خدمت به مکتبمان بدهیم، همانطور که امام حسین (ع) و اصحاب ایشان با تمام سختیها مبارزه کردند، ما هم مکلف به صبر و مبارزهایم، حین عبور از سهراهی مهاباد-نقده خودرویشان به مین برخورد میکند و به شهادت میرسد.
منبع: روزنامه جوان
انتهای پیام/ 113