به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، محمد قائمیراد، پژوهشگر مرکز رشد دانشگاه امام صادق(ع): در هفتههای اخیر، کشور التهاباتی را تجربه کرد که از یک جنبه کمسابقه و شاید بیسابقه بود. موضعی از سمت رهبری اتخاذ شد که حتی در دل بسیاری از حزباللهیها نیز تردید انداخت. هرچند که به یاری خدا و قوت ایمان مردم، حادثهای بزرگ را از سر گذراندیم، جای تحلیل چرایی اتخاذ چنین موضعی از طرف رهبری علیرغم تمام روشنگریهایی که در این عرصه شده است، همچنان باقی است. سعی این یادداشت بر آن است که در حد وسع خود، پرده از واقعیت ماجرا بردارد.
پرده اول:
قبل از هر گونه نقد و بررسی بیانات رهبری درباره قضیه بنزین در آغاز درس خارج خود، باید فهم درستی از آن حاصل کرد. این مهم در سه گام حاصل میشود؛ نخست مطالعه بیانات صبح یکشنبه، سپس شناخت مخاطبان آن و در نهایت تلاش برای فهم حرفی که این بیانات، برای هر کدام از این مخاطبان داشت.
گام اول را طی شده فرض میکنیم و به تفکیک مخاطبین این بیانات، به تبیین مراد ایشان میپردازیم؛
۱- مجلس: از اجرای طرح دولت جلوگیری به عمل نیاورد.
۲- مردم: صف خود را از اغتشاشگران جدا سازند.
۳- دولت: فشارهای طرح بر مردم را به حداقل برساند.
۴- دشمن: اتحاد در صف مسئولان جمهوری اسلامی وجود دارد.
۵- خواص: به تفصیل به سخن رهبری برای این بخش خواهیم پرداخت.
پرده دوم:
حال به تحلیل بیانات رهبری در صبح یکشنبه بپردازیم. سؤال نخست اینکه چرا ایشان از اقدام دولت حمایت کردند و از هرگونه نقدی پرهیز کردند؟ در چند بخش سعی بر پاسخ به این پرسش داریم؛
۱- اگرچه شیوه اجرا غلط بود، اصل این طرح با توجه به شرایط اقتصادی کشور ضروری به نظر میآمد. شرایطی که در آن، از طرفی دولت با کسری بودجه ناشی از بیتدبیری مواجه است و از طرف دیگر، سالانه حجم بنزینی به ارزش هزاران میلیارد قاچاق میشود.
۲- صلاح جامعه بر آن بود که مردم کف خیابان را ترک کنند و در غیر این صورت، جدا ماندن صف مردم از اشرار غیر ممکن بود. قشر حزباللهی نیز دچار سردرگمی شده بود و حتی میل به شرکت در اعتراضات داشت؛ تا جایی که بعضاً در شب نخست، نیروی انتظامی از برخورد با اشرار امتناع کرده بود. کلام رهبری، ایشان را به صحنه بازگرداند.
۳- مجلس نیز به دنبال لغو یا تعلیق طرح بود که پیامدهای نامطلوبی داشت؛ زیرا در این صورت، چنین بازنمایی میشد که اغتشاش میتواند حاکمیت را از تصمیم خود منصرف سازد (البته که مردم نیز با اعتراض خود خواستار لغو طرح بودند، اما بازنمایی دشمن با آنچه در واقعیت محقق میشود، لزوماً منطبق نیست). دوم اینکه تعارض در میان ارکان حاکمیت را از طرفی تشدید کرده و از طرفی تا سطح جامعه میکشاند. علاوه بر آن، اعتمادی هم به مردم باز نمیگشت، زیرا این تصمیم را نه از سر دلسوزی، بلکه از برکت اغتشاشات و ترس حاکمیت از سقوط میدانستند! از مقاصد سیاسی برخی از مجلسیها در این زمینه نیز میگذریم ...
۴- تصور میکنید اغتشاشگران با لغو طرح، خیابانها را خالی میکردند؟ این اقدام، تنها امیدی در دل ضد انقلاب میدمید و حرکت خود را برای فشار بر حاکمیت در زمینههای دیگر تشدید میکرد. افزایش قیمت سوخت تنها بهانهای بود برای اقدام اشراری که از روز دوم و سوم در میدان بودند و اصل نظام را هدف قرار گرفته بودند؛ وگرنه مردمی که برای دغدغههای خود پا به عرصه میدان نهاده بودند، هیچگاه دست به چنین اقداماتی نمیزنند.
۵- شاید اگر رهبری اشارهای هم به گلهمندی مردم میداشتند، تصویر بهتری از خود نشان میدادند. هرچند تأثیر چندانی نمیگذاشت، زیرا از طرفی صرف حمایت از دولت برای ایجاد کدورت مردم نسبت به رهبری کافی بود و از طرف دیگر، اشاره به معیشت مردم چیزی نبوده است که تاکنون ایشان به آن اشاره نکرده باشند. احتمالاً رهبری جایگاه دولت را متزلزلتر از آن دیدهاند که تاب هرگونه نقدی را داشته باشد.
پرده سوم:
چرا رهبری، رئیسجمهور را بر کنار نمیکنند؟ در ادامه به چند نکته در این باره اشاره خواهیم کرد؛
۱- هر دوره ریاست جمهوری تنها ۴ سال است که مردم میتوانند در انتهای آن، انتخاب خود را اصلاح کنند و تا حد ممکن نباید از این اصل، تخطی کرد. وظیفه ما در این مدت، مانند خود رهبری است؛ باید به جای بد و بیراه گفتن به دولت، مردم را از ملاکهایی که موجب مشکلات فعلی شده و راهحل آنها آگاه کنیم. آنوقت مردم با تطبیق ملاکها بر دولت فعلی، آن را قضاوت میکنند. وقتی فقط به افراد ناسزا میگوییم اولاً مردم معیارها را متوجه نمیشوند و فردی دیگر میتواند با روشی نو مردم را با خود همراه سازد. دوم اینکه بعد از مدتی، چون به مردم معیار داده نشده است، گمان میکنند که مشکل از اصل نظام است و راه اصلاحی وجود ندارد. سوم اینکه اگر مردم معیارها را متوجه شوند، میتوانند آنها را از هر دولتی که باشد، مطالبه کنند.
۲- در طول این ۴ سال هم دولت نمیتواند هر خطایی را مرتکب شود. زیرا سایر ارکان نظام و در رأس آنها رهبری ـ چنانکه تصریح میفرمایند ـ حافظ خطوط قرمز هستند. البته هر مسئله کوچک یا متوسطی را نمیتوان خط قرمز دانست. به عنوان مثال، تقلب در انتخابات از خطوط قرمز ایشان است که به جایگاه مردم در نگاه ایشان بازمیگردد.
۳- چگونه این قضاوت محقق میشود که جامعه پذیرش برکناری دولت را دارد؟ مردم خودشان عثمان را کشتند، اما پیراهن عثمان با حکومت علی چه کرد؟ اولاً مگر هر کس از شخص رئیسجمهور زده شده است، موافق رهبری است؟ای بسا افرادی که مخالفتشان با رئیسجمهور به دلیل عدم موفقیتش در انجام مذاکرات بیشتر با آمریکا است! دوم اینکه با آمدن هر فرد دیگری مشکلات تا مدتها ادامه خواهد یافت، ولی وقتی رهبری، رئیسجمهور را عزل کند، همه توقع حل آنی مشکلات را دارند و دیگر مشکلات را متوجه شخص رهبری میدانند، حال آنکه سمت ایشان اجرایی نیست.
سوم اینکه وقتی برای مردم به درستی روشن نیست که چرا رئیسجمهور نتوانست مشکلات را حل کند، دوباره به فردی مانند او متمایل خواهند شد، ولی با اسمی دیگر. همچنین با عزل رئیسجمهور، رسانههای دشمن دست به کار شده و از او چهرهای مظلوم ساخته و مردم را دوباره به وی متمایل میسازند -کاری که تلاش میکنند با رژیم پهلوی انجام دهند ـ راهحل این است که با اقناع مردم، کاری کنیم که در آینده با دقت بیشتری دست به انتخاب زنند.
۴- آیا برکناری دولت، بدون هزینه و آسان خواهد بود؟ اولاً با برکناری دولت، باب درخواست برکناری هر دولتی به صِرف کوچکترین خطایی باز خواهد شد. مردم باید بدانند که هزینه انتخابهایشان بر دوش خودشان است و باید پای آن بایستند. همچنین مدتی تا انتخاب فرد بعدی به طول میانجامد که کشور را آسیبپذیرتر از شرایط فعلی نیز میسازد؛ و در نهایت، عدهای از کشتی انقلاب پیاده شده و به تهدید همیشگی تبدیل میشوند. برخی از تجربههای پیشین انقلاب، مؤید این امر است.
۵- البته این موارد همه فرع بر حفظ نظام هستند. به این معنا که ممکن است از طرفی با آگاهی به مردم و از طرف دیگر با بالا رفتن هزینههای حفظ دولت برای نظام، برکناری آن ضروری باشد. اتفاقی که در گذشته انقلاب، مسبوق به سابقه است.
پرده چهارم:
جای امیدی باقی هست؟ در ادامه تنها به برخی از دریچههای امید اشارهای خواهد شد؛
۱- حدود چهل سال پیش، این کشور دچار مشکلاتی بود که از آن جملهاند؛ ریاستجمهوری فردی مانند بنیصدر، تحریمهای خارجی، درگیریهای قومیتی در کردستان، بلوچستان و ... ترور متعدد مسئولینی مانند شهیدان مطهری، مفتح، بهشتی و ... و حتی ترور مردم (حدود ۱۷ هزار شهید ترور) و جنگهای شهری توسط منافقین، برخی لغزشها در سطح مراجع مانند آیتالله شریعتمداری و بهتبع آنها بسیاری از مقلدین، بیتجربگی در عرصه حکومتداری کسانی که تازه موفق به پیروزی در انقلابی نفسگیر شده بودند و بسیاری از مشکلات دیگر. انقلابی که از چنین شرایطی گذشته و رشد کرده است، از ناآرامیهای اینچنینی نیز عبور خواهد کرد.
۲- بررسی ظرفیتهای داخلی که در عرصه اقتصاد وجود دارد و برخی از آنها در این سالها فعال شدهاند، بحث مستقلی میطلبد. به این اندازه اکتفا میکنیم که رهبری با رویکرد مردمی خود، طی چندین سال نگاه بسیاری را به سمت کارهای تولیدی معطوف ساخت که در میانمدت و با وسعت یافتن هر کدام از آنها، تعداد بسیاری از جوانان به کار گرفته خواهند شد. از طرفی دیگر نگاه بلندمدت ایشان، دانشگاهها را به سمت شرکتهای دانشبنیان جهتدهی کرد و تاکنون، ۴ هزار شرکت دانشبنیان پدید آمده که با گذشت زمان، هر کدام از آنها زمینه کار را برای بسیاری از جوانان فراهم خواهند کرد. همچنین رهبری بر گسترش این شرکتها تا ۴۰۰ هزار شرکت تأکید داشتند که میتوان تصور کرد چه ظرفیتی برای اقتصاد کشور پدید خواهد آورد.
۳- رکن امت نیز تاکنون امیدوارکننده ظاهر شده است و نباید برخی از گلههای مردمی، ما را دچار اشتباه محاسباتی سازد. اولاً بسیاری از مردم در تظاهرات خود علیه اغتشاشات نشان دادند که همچنان پای انقلاب ایستادهاند. نجابت قریب به اتفاق مردم در صبر خود بر مشکلات اقتصادی و نارساییهای موجود هم درصد بالایی از همراهی را میرساند. دوم اینکه برخی فشارهای مقطعی، بعضی از مردم را به سمت قضاوتهای غیرمنصفانه در کوتاهمدت میبرد، نباید ما را دچار این توهم کند که ایشان از امام خود بریدهاند. همچنین باید توجه داشت که غربال در آستانه همه گشایشهای بزرگ برای جبهه حق وجود داشته است.
کمیت، آنقدرها هم اهمیت ندارد؛ «کم من فئة قلیلة غلبت فئة کثیرة باذن الله و الله مع الصابرین». وقتی این عده پای کار انقلاب باقی بماند، سایرین هم به تدریج اضافه خواهند شد؛ «یدخلون فی دین الله افواجا». عوام جامعه –یعنی افرادی که تحلیلی از شرایط ندارند و پیرو افکار سایرین هستند- مستقلاً دست به اقدامات سلبی و یا ایجابی نخواهند زد و این همان خواص هستند که جامعه را به حرکت وامیدارند.
۴- انصارالله در آستانه پیروزی در مذاکرات یمنی ـ یمنی قرار دارد. پیروزی انصارالله مساوی است با شروع فروپاشی عربستان که از هماکنون نیز نشانههای آن آشکار شده است. ضعف سعودی، دست آنها را از دخالت در کشورهای منطقه کوتاه ساخته و مقدمات پیروزی مردم بحرین را فراهم میسازد و این دومینو در منطقه به سرعت به نفع مقاومت پیش خواهد رفت. آمریکا که هماکنون نیز با چالشهای اقتصادی رو به روست، با از دست دادن گاوهای شیرده خود بیش از پیش به زوال نزدیک خواهد شد. «أَ لَیْسَ صُبْحُ بِقَریب...»
منبع: فارس
انتهای پیام/ 900