به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاعپرس، «شهید امیر سیاوشی شاه عنایتی» دو سال با همسرش ریحانه قرقانی عقد کرده بودند عشق و علاقه بین این دو آن قدر زیاد بود که همه آرزوها و برنامههای چند سال آینده زندگیشان را با هم چیده بودند. قرار بود اگر پسردار شدند اسمش محمدطاها باشد و دخترشان را نازنین زهرا بگذارند.
امیر مثل خیلی از تازه دامادها عاشق زن و زندگیاش بود، اما درست در زمانی که میخواستند زندگی مشترکشان را زیر یک سقف آغاز کنند، همه داشتههای دنیایی را رها کرد و در اعزام به سوریه شهید شد.
تک تیراندازهای دشمن امیر را با قناصه هدف گرفتند
یکی از همرزمان امیر نحوه شهادت وی را اینگونه روایت میکند: «در سوریه بودیم و در منطقه درگیری با دشمن قرار داشتیم. ساعت تقریبا پنج و نیم یا شش صبح بود و هوا روشن شده بود. چند کیلومتر پیاده روی کردیم تا به محل درگیری نیروها رسیدیم.
چند تپه کنار هم بود که روی هرکدام از تپهها خانهای قرار داشت. اولین تپه و خانه را از دشمن باز پس گرفتیم و به دنبال پاکسازی بقیه خانهها جلو رفتیم. خواست خدا بود که با آن همه خستگی توانستیم همه منطقه را تحت اختیار خود درآوریم و هفت کیلومتر جلو برویم.
به «خان طومان» رسیدیم، گروهی از نیروهای عراقی از صبح در محل درگیری حضور داشتند، تعدادی برگشته بودند و تعدادی هم هنوز در شهر میجنگیدند. ما هم حدود ۳۵ نفر بودیم که وارد منطقه شدیم و توانستیم نقاطی را از دشمن باز پس بگیریم.
بعد از بازپس گیری چند منطقه به ۱۰۰ متری هدف رسیدیم، یک مرتبه باران آتش از رو به رو شروع به باریدن کرد. حتی فهمیدن اینکه از کدام طرف رگبار به سمت ما نشانه گرفته شده است، سخت بود. هرکدام از ما به سختی در جایی پناه گرفت، همراه امیر دو یا سه نفر دیگر بودند که در محلی پناه گرفتند. سمت چپشان دیوار و سمت راست هم خانه بود. ما هنوز موقعیت خوبی برای پناه گرفتن پیدا نکرده بودیم.
من هم به سمت چپ و راست میدویدم. کمی به عقب برگشتم. در دهانه یک مغازه ایستادم، امیر هم پشت یک ماشین پناه گرفته بود. دوید و پیش من آمد. تا به سمت من آمد و پرسید میلاد چه اتفاقی برایت افتاده است؟ به پاهایش تیر خورد و روی زمین افتاد.
پرسیدم چه شد؟ گفت: تیر خوردم. با لی لی کردن تلاش کرد به سمت بچهها برود تا به آنها کمک کند. تیربار توی دستش بود و آتش دشمن هم روی سرمان میریخت در همین زمان تک تیراندازهای دشمن او را با قناصه هدف گرفتند و امیر همان جا آسمانی شد».
پیکرش بوی گل میداد
ریحانه قرقانی همسر شهید سیاوشی زمان شهادت همسرش را با توجه به شنیدههایش اینطور تعریف میکند: «امیر به همراه همرزمانش در حلب، یکی از شهرهای سوریه بودند. اصلا او جزو تیمی که قرار بود جلو بروند نبود؛ اما نمیدانم چه شد، قسمت بود که او جلو رفت... زمان عملیات ۱۷ نفر بودند که میگویند عملیات آنها و شهادتشان موجب شده شهر سقوط نکند. ۵ نفر شهید شدند. پیکر امیر تا ۵ روز در آن محدوده بود و نمیتوانستند او را به عقب برگردانند. آنطور که من شنیدهام ۳ نفر هم اسیر شدند. حتی زمانی که میخواستند پیکر امیر را به عقب برگردانند یک نفر دیگر شهید و یک نفر هم مجروح میشود». خوشحال است از روایتهایی که درباره پیکر امیر شنیده است؛ اینکه پیکر او با وجود آنکه ۵ روز زیر آفتاب مانده، اما بو نگرفته است؛ «دوستانش میگفتند ما توقع داشتیم در آن گرمای سوریه پیکرش بو بگیرد؛ اما نهتنها بوی بد نمیداد بلکه بوی گل از او منتشر میشد و بوی خوبی میداد. یک هفته بعد از شهادتش بود که به ایران آمد. قبل از آنکه پیکرش را بیاورند خبر شهادتش در تلگرام و شبکههای اجتماعی پیچیده بود و ما هم از همین طریق مطلع شدیم».
همه امیر را دوست داشتند
سعید قرقانی برادر ریحانه درباره خصوصیات اخلاقی دامادشان میگوید: پسر دوست داشتنیای بود و در این مدتی که در خانه ما رفتوآمد داشت هیچ وقت بدیای از او ندیدیم. حجب و حیای خیلی زیادی داشت. همیشه هم خنده بر لب داشت و فوقالعاده بچههای محل دوستش داشتند. بهدلیل همین ویژگیهایش تشییع جنازه عظیم و باشکوهی هم داشت. با وجود آنکه ۲۸ سال بیشتر نداشت، اما جزو فعالان و خادمان هیئت بقیهالعباس و رزمندگان شمیرانات بود. در وصیتش نوشته بود که در امامزاده علیاکبر دفن شود و حاجمحمود کریمی هم در مراسمش باشد که حاج محمود هم سنگ تمام گذاشت و روز تشییع جنازه خود حاجمحمود سر امیر را زمین گذاشت و داخل قبر شروع به خواندن کرد. عاشق امام حسین (ع) بود و ۲ سالی میشد که علمدار شده بود. به همین واسطه تقریبا همه علمدارهای شهر آمده بودند و حدود ۳۰-۲۰ علامت در میدان علی اکبر گذاشته بودند. هر سال در محرم هم چایخانه موقتی با دوستانش راه میانداخت که در این چند روز بعد از شهادتش باز هم آن چایخانه را بنا کردهاند و هنوز هم هست.
** بسیجی پاسدار امیر سیاوشی
تاریخ تولد: ۱۳۶۷/۳/۱۵
محل تولد: تهران
وضعیت تاهل: متاهل
تاریخ شهادت : ۱۳۹۴/۹/۲۹ (مصادف با شهادت امام حسن عسکری «ع»)
تاریخ رجعت پیکر: ۱۳۹۴/۱۰/۶
محل شهادت: سوریه، حلب
محل دفن: آستان مقدس امامزاده علی اکبر چیذر
شخصیت مورد علاقه: حضرت امام خامنهای(مدظلهالعالی)
شهید مورد علاقه: شهید سید احمد پلارک
مداح مورد علاقه: حاج محمود کریمی
صفات بارز اخلاقی: مهربان، شوخ طبع، صبور، خنده رو، ماخوذ به حیا، فداکار، مسولیتپذیر، مشتاق در انجام کار خیر، صادق و بیریا
علایق: فعالیت ورزشی، مسافرت، حضور در هیأتهای مذهبی، علمداری حضرت ابوالفضل العباس (ع)، دایر کردن چای خانه اباعبدالله الحسین «ع» در دهه ی اول محرم
قسمتی از وصیت نامه شهید: برای تشیع جنازه ام خواهش میکنم همه با چادر باشند. اگر جا برای من بود جسدم را در جوار امام زاده علی اکبر خاک کنید چون خانواده ام و همسر عزیزم هر روز به دیدارم بیایند.
خاطره به یاد ماندنی برای شهید: دیدار مقام معظم رهبری
تکیه کلام: یا علی مدد
دو بیتی مورد علاقه: شکر خدا که در پناه حسین ایم/ عالم از این خوب تر پناه ندارد
انتهای پیام/