بخش دوم/ گزارش دفاع‌پرس از یک مدرسه خاص؛

تشکیل تیپ 100 نفره در دبیرستان سلمان فارسی/ اقداماتی فرهنگی که تحسین شهید رجایی را برانگیخت

خلیل‌الله بابالو در بیان خاطره‌ای از دبیرستان سلمان فارسی گفت: به یکی از مسوولین جبهه گفتم هر زمان نیرو کم داشتی به من بگو تا 100 نفر را برایت جور کنم. همین اتفاق افتاد، اعلام نیاز شد و من هم در مدرسه سخنرانی کردم که بعد از سخنرانی 220 نفر از بچه‌ها برای رفتن به جبهه اسم نوشتند، در منطقه پخش شده بود که بابالو یک تیپ رزمی تشکیل داده است.
کد خبر: ۳۷۵۲۵۳
تاریخ انتشار: ۰۱ دی ۱۳۹۸ - ۰۰:۲۷ - 22December 2019

به گزارش خبرنگار حماسه و جهاد دفاع‌‎پرس، دبیرستان «سلمان فارسی» جایی نزدیک ریل‌های راه‌آهن در محله ابوذر (فلاح سابق) قرار داشت، محله‌ای قدیمی با انبوه خانه‌های متراکم و کوچه‌های تنگ و باریک که خانه‌های کوچک و نقلی‌اش مثل دانه‌‌های کنجد روی زمین منطقه پاشیده شده‌اند، محله‌ای که بعد از دوران دفاع مقدس به واسطه شهدای بسیاری که تقدیم اسلام و انقلاب کرده بود، به دارالشهدای تهران معروف شد.

هر کوچه، محله‌ی ده‌ها شهید است. به جز شهدا، رزمنده‌ها و جانبازان و بزرگان زیادی که در خانه‌های این محل تربیت شده و پرورش یافتند. در میان کانون‌ها و مراکز فرهنگی فعال محله، نام «مسجد ابوذر» در تاریخ به خاطر حوادث و اتفاقات رخ داده در آن و آدم‌هایی که به طرق مختلف ارتباط معنوی و فعالیت‌هایشان به این مسجد پیوند خورده، نام ویژه‌ای است. دبیرستان «سلمان فارسی» هم یکی از همین مکان‌های خاص و ویژه در محله فلاح تهران است که شهرتش وام‌دار وجود 157 شهید این مدرسه در دوران دفاع مقدس است.

با اینکه سال‌های زیادی از تخریب مدرسه سلمان فارسی در منطقه ابوذر تهران گذشته، اما هنوز می‌توان رد پای خاطرات این مدرسه را در گفته‌های دانش آموزان قدیمی‌اش و اهالی محله که هر کدام به نوعی به این مدرسه پیوند می‌خورند، یافت. مدرسه سلمان فارسی با داشتن 157 شهید در دوران دفاع مقدس یکی از مدارسی است که بیشترین شهید دانش آموز را تقدیم انقلاب کرده است، نکته مهم در مورد مدرسه سلمان فارسی و در مقایسه با دیگر مدارس، تعدادی بالای شهید این است که مدارس دیگر اغلب در بمباران‌های رژیم بعثی دارای بیشترین شهید هستند اما دانش آموزان مدرسه سلمان فارسی با حضور در جبهه حماسه‌ای بی نظیر رقم زدند، تعداد زیادی شهید تقدیم کردند و جانبازان و رزمندگان آن حضور فعالی در جبهه‌های جنگ داشتند. بعضی از همین افراد بعدها در مناصب و جایگاه‌های مهم دولتی مشغول به کار شدند و امروز هر کدام در مسوولیتی مشغول به خدمت هستند.

شایعه تشکیل تیپ رزمی از مدرسه سلمان فارسی/ ماجرای اعزا ۱۰۰ نفره دانش آموزان

در بخش نخست به معرفی اجمالی این دبیرستان پرداختیم. در بخش دوم با یکی از معلمان دبیرستان سلمان فارسی در آن زمان به گفت‌وگو نشسته‌ایم که مشروح گفت‌وگویمان از نظر مخاطبان گرامی می‌گذرد: «خلیل الله بابالو» از اولین معلمان این دبیرستان بعد از پیروزی انقلاب اسلامی است که نقش ویژه‌ای در تغییر فضای فرهنگی دبیرستان سلمان فارسی در دورانی که اعضای گروهک‌‎های انحرافی و ضد انقلاب سعی در جذب نیرو در مدارس و مراکز داشتند، ایفا کرد. او معلم قرآن مدرسه و پس از چند سال مدیر مدرسه سلمان فارسی شد. متاسفانه بعدها این دبیرستان تغییر کاربری داده و در محل آن مدرسه‌ای دخترانه ساخته شد که تمامی آثار و یادگاری‌های آن از دوران دفاع مقدس از بین رفت.

بابالو متولد سال 1336 و بازنشسته آموزش و پرورش است. از کودکی در منطقه ابوذر بزرگ شده و دوران مدرسه را در مدارس همین محله گذرانده. جنگ که شروع شد نه تنها خودش بلکه همه خانواده‌اش عازم جبهه شدند، به گفته خودش عملیاتی نبود که یکی از افراد خانواده وی در آن نباشند و در همین دوران یک برادرش به شهادت رسید. ماجرای حضور او در دبیرستان سلمان فارسی به عنوان معلم این مدرسه به زمان غائله کردستان برمی‎گردد، روزی که خانواده خبر دادند در روزنامه اطلاعیه جذب معلم گذاشته شده، بابالو تعریف کرد: در اطلاعیه نوشته شده بود که آموزش و پرورش شهر 300 معلم دینی می‌خواهد، من که در تمام این سال‌های کودکی تا جوانی در جلسات قرآن حضور داشتم به خانواده گفتم مدارکم را برای شرکت در آزمون بدهند. بین هفت هزار داوطلب در تهران آزمون دادم که نفر 18 شدم، بعد هم وارد دبیرستان سلمان فارسی شدم که آن زمان مدرسه راهنمایی خزانه شماره چهار بود و هزار و 700 دانش آموز و 83 معلم داشت.»

وی ادامه داد: «مدرسه مختلط بود و در بین معلم‌ها هم همه جور آدمی پیدا می‌شد، از بین ما فقط هشت معلم مذهبی و انقلابی در مدرسه بود. 16 خانم که همه بی حجاب بودند، و ما بقی که در بین آن‌ها همه جور معلمی که به فرقه‌ها و گروه‌هایی چون منافقین و فرقان گرایش داشتند، دیده می‌شد. در این بین هرکس سعی می‌کرد بچه‌ها رابه نوعی جذب خود و گروهی که در آن فعال بود بکند، به تبع آن من هم برنامه‌هایی داشتم، مثلا یکبار 250 نفر از دانش آموزان را جمع کردم و به کوه بردم، در این بین برنامه‌های فرهنگی و مذهبی هم داشتیم تا بچه‌ها را سمت خودمان جذب کنیم.»

بابالو به خوبی روزهای آغاز جنگ را به خاطر دارد، به خصوص شروع آن و بمباران تهران را، «آن روز من در مدرسه داخل بالکن ایستاده بودم که پالایشگاه و فرودگاه بمباران شد، عید آن سال 140 تن از معلمان مدرسه و منطقه جمع شدیم و قرار شد عید را با محرومین بگذرانیم. مقصد را اهواز انتخاب کردیم. در یک دبیرستان در اهواز مستقر شدیم. همان اولی که وارد اهواز شدیم عراق سه موشک زد. در 14 روز تعطیلی عید هر کار در توانمان بود انجام دادیم. یک شهرک را لوله کشی کردیم، خانم‌ها هم برای مردم کلاس قرآن گذاشتند. آن زمان من با همسرم نامزد بودم و او هم همراه من آمده بود. به خاطر همین اقدامات آن سال شهید رجایی از ما تقدیر کرد و اسم ناحیه 13 سر زبان‌ها افتاد.»

شایعه تشکیل تیپ رزمی از مدرسه سلمان فارسی/ ماجرای اعزا ۱۰۰ نفره دانش آموزان

خاطره اولین گروه جهادی مدرسه چنان در ذهن معلم‌ها و بچه‌ها شیرین بود که سال‌های بعد هم گروه‌های دیگری متشکل از دانش آموزان و معلمان راهی مناطق محروم شدند، اما فعالیت‌های مدرسه به همین جا ختم نشد، در اوج جنگ و در سال 61 گروهی از بچه‌های مدرسه به کمک معلم مدرسه شان راهی جبهه شدند، بابالو تعریف کرد: «به یکی از مسوولین جبهه گفتم هر زمان نیرو کم داشتی به من بگو تا 100 نفر را برایت جور کنم. همین اتفاق افتاد، اعلام نیاز شد و من هم در مدرسه سخنرانی کردم که بعد از سخنرانی 220 نفر از بچه‌ها برای رفتن به جبهه اسم نوشتند اسم 50 نفر را رد کردم، ماندند 160 نفر که از بین آن‌ها 100نفر را انتخاب کردم، آن‌ها را به من سپردند تا در 48 ساعت تمرین بدنی ببینند. یکسری را مستقیم به عملیات مسلم بن عقیل بردند که از بین آنها پنج نفر شهید شدند، 60 نفر را هم به لبنان بردند. در منطقه پخش شده بود که بابالو یک تیپ رزمی تشکیل داده.»

بابالو به ماجرای شهادت برادرش اشاره کرد و گفت: «برادرم دانش آموز بود و در عملیات کربلای پنج شهید شد. ماجرای رفتنش هم اینطور شد که یک روز به پدرم که پهلوان بود و کشتی می‌گرفت گفتم دوست داری بچه‌ات رزمنده و قوی باشد یا در خانه بماند، گفت دوست دارم رزمنده باشد، گفتم پس اسم سعید را برای جبهه می‌نویسم که برود. سفارش کردم که سعید را در سخت‌ترین جاها بگذارند، بعد از مدتی که از رفتن سعید گذشت، یک روز مادرم در صحبت‌هایش گفت تو سعید را به جبهه فرستادی اگر خونی از دماغش بریزد تقصیر توست. خیلی ناراحت شدم، چند ماه بعد به سقز رفتم تا او را ببینم، قدش بلند شده و چهره‌اش تغییر کرده بود، به گردان حبیب منتقل شد و داوطلب بود تا خط شکن باشد.»

بابالو اگرچه در سال‌های جنگ و پس از آن مسوولیت‌های مختلفی در آموزش و پرورش برعهده داشت اما خاطره دبیرستان سلمان فارسی و دانش آموزان این مدرسه از خاطرات درخشان زندگی‌اش محسوب می‌شود. اتفاقی که پیش از هر چیز آن را مدیون حضور بچه‌ها در جبهه‌های دفاع مقدس است.

انتهای پیام/ 141

نظر شما
پربیننده ها
آخرین اخبار