به گزارش گروه سایر رسانه های دفاع پرس،
هربارجهت اعزام به بسیج نکا رفت می گفتند سنت کم وقدتم کوتاهه
شرمنده..
یک بار با گریه به خانه آمد می گفت دیگه خسته شدم
من چه گناهی کردم قدم کوتاهه
روبه برادرش گفت توبچه های بسیج ومیشناسی لآاقل تویه سفارشی بکن
دیدم ناراحته به شوخی گفتم پسرم دفعه بعد
دفترکتابت ومچاله کن داخل پوتین قدت بلندمی شه
چند روزبعدازسرکاربرگشتم باخوشحالی به سمتم آمد
شروع کردبوسیدن من وگفت ممنونم باباکاری که گفتین انجام دادم وشد
بالاخره ثبت نام کردم
راوی:پدرشهید محمد ابراهیمی اکرادی
روحش شاد