خبرگزاری دفاع مقدس- فتحا... توسلی: زمانی که عبدالفتاح السیسی وابسته نظامی سابق سفارت مصر در ریاض و وزیر دفاع منصوب مرسی، رئیس جمهور برکنار شده مصر، بعد از تعیین ضربالاجل چند روزه، اعلام کرد که دولت مرسی پایان یافته و او در بازداشت است، علاوه بر رئیس الازهر و فرماندهان نظامی، رئیس حزب سلفی النور نیز در کنار او قرار داشت.
پس از این اقدام برای کارشناسان و تحلیلگران مسائل منطقه روشن شد که «ریاض» نقش اساسی در کنار گذاشتن «مرسی» دارد و در آینده باید شاهد تحولاتی از جنس وهابیت در مصر بود. ملک عبدا... پادشاه عربستان سعودی دو ساعت بعد از اقدام ارتش در سرنگونی دولت قانونی و منتخب مرسی در پیامی رسماً از اقدام ارتش حمایت و نقش خود را در این زمینه علنی کرد و با تروریستی خواندن اقدامات مخالفان، تأکید کرد: «بگذارید همه مردم دنیا بدانند که حکومت عربستان سعودی در مسیر مبارزه با تروریسم در کنار برادران مصریاش قرار دارد و این حق قانونی قاهره است که پاسخ گمراهان را بدهد و کسانی که در مصر دخالت میکنند، به دنبال فتنه انگیزی هستند.»
چند روز بعد زمانی که «عدلی منصور» یکی از قضات نظام قضایی مصر و مشاور ملک عبدا... در حال ایراد سوگند ریاست جمهوری موقت بود، ملک عبدا... ضمن حمایت از وی، گفت: «ارتش مصر، کشور را از سقوط در یک دره هولناک نجات داده است!» این اقدام عربستان سعودی امری غیر معمول و غیر عادی نبود، البته نه فقط به خاطر اینکه ملک عبدا... به سرعت و شدت از ارتش حمایت کرده بود، بلکه به خاطر اینکه دیپلماسی سعودی همواره بسیار مخفیانه بوده و ریاض اکراه داشته که مواضع خود را در موارد مختلف صراحتاً بیان کند.
در این میان دلارهای نفتی عربستان سعودی هم نقش تعیین کننده خود را ایفا کردند؛ پادشاهی عربستان با همکاری کویت و امارات تعهد کردند 12 میلیارد دلار به مصر کمک کنند و حتی سعود الفیصل وزیر خارجه سعودی تهدید کرد که اگر اروپا به قولش برای کمک 5 میلیارد یورویی به مصر عمل نکند، ریاض و کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس آن را تأمین خواهند کرد. ریاض بیش از ۲۳۰۰ پروژه در مصر را تأمین اعتبار کرده و سرمایهگذاریهای این کشور در مصر بالغ بر 7/2 میلیارد دلار میشود و اعتباری معادل ۷۵۰ میلیون دلار برای واردات نفت، ۲۳۰ میلیون دلار برای طرحهای کشاورزی و آبخیزداری و ۲۰۰ میلیون دلار برای کار و تجارت به قاهره اختصاص داده است.
اما دلیل این همه نگرانی و حضور صریح و محکم عربستان در تحولات مصر چیست؟ آیا این تحولات امری عادی است و تحت تعقیب قرار دادن اخوانالمسلمین و آزادی حُسنی مبارک با کمک سعودی، امری اتفاقی است؟ آنچه مشخص است اینکه این امر بر اساس یک طراحی سیاسی و تدبیر قضایی و با همکاری عربستان سعودی و امارات صورت گرفته است. اهم دلایل اثبات فرضیه مذکور در ادامه مورد اشاره قرار خواهند گرفت:
1- عربستان از ابتدا مخالف تغییراتی بود که در خاورمیانه و شمال آفریقا آغاز شد؛ به همین دلیل همه امکانات رسانهای، سیاسی، مالی و امنیتی خود را بسیج کرد تا مانع از سقوط دیکتاتورها شود، ولی زمانی که از این اقدام ناامید شد، تلاش خود را برای جلوگیری از محاکمه و اعدام این رهبران انجام داد؛ چنانکه در میان حیرت همگان «زینالعابدین بنعلی» رئیس جمهور ساقط شده تونس را در آغوش گرفت و میزبانی او را در کشورش پذیرفت؛ همچنین تلاش فراوانی به خرج داد تا راه خروج شرافتمندانهای برای مبارک بیابد و بعد با اعمال فشار به دستگاه قضایی مصر مانع از اعدام «مبارک» شد و بعد از مدتی هم زمینه آزادی وی از زندان فراهم ساخت؛ علاوه بر این مانع از پیروزی انقلابیون یمن شد و با تغییر شکلی «علی عبدا... صالح» رئیس جمهور یمن را در کنار خود گرفت و معاون وی که سیاست و رویکردش تفاوتی با عبدا... صالح ندارد، را بجای او نشاند. در کشور کوچک «بحرین» که اکثریت قریب به اتفاق مردم آن در اقدامی کاملاً دموکراتیک خواستار تغییر حاکمیت بودند، دخالت نظامی کرد و با لشکرکشی به این کشور مانع از سقوط حتمی «آلخلیفه» شد؛ و البته در سرکوب شیعیان منطقه شرقیه در سرزمین خود هم کم نگذاشت و رهبران مذهبی را زندانی و جوانان را به شهادت رساند.
2- از همان ابتدای پیروزی «مرسی» در انتخابات ریاست جمهوری مصر، بسیاری از شبکههای عربی که مالکیت آنها در اختیار عربستان است، از تزلزل مرسی و این که ایران توانایی آن را دارد که مرسی را آلت دست قرا دهد، شکایت داشتند. آنها همچنین استعفای او از اخوانالمسلمین را زیر سؤال برده و او را به بیاحتیاطی در مورد حمایت ایران از گروههای داخلی و گسترش ایدئولوژی شیعی در مصر متهم کردند، تا زمینه برخورد با او را فراهم کنند.
3- عربستان با تمام قدرت به حمایت مالی از ژنرالهای مصر همت گماشت تا بتوانند نفوذ و سلطه خود را بر مصر بگستراند، زیرا نتوانسته بود در کشورهایی نظیر لیبی که در آنها انقلاب صورت گرفته است، سلطه یابند؛ به همین سبب مصر به عنوان سرسلسله کشورهای انقلابی هدف قرار گرفت و دولت ریاض متعهد شد ٥ میلیارد دلار در اختیار دولت جدید مصر قرار دهد و اکنون نیز بعد از گذشت حدود دو ماه از سقوط دولت اخوان، شاهد آزادی «حسنی مبارک» رئیس جمهور مخلوع و دیکتاتور مصر از زندان هستیم.
4- موج تحولات جهان عرب در سال ۲۰۱۱ محیط پیرامونی و عربی عربستان سعودی را در معرض دگرگونیهایی قرار داد که برآیند آن سقوط مصر، همپیمان راهبردی عربستان و بحران در حوزههای حیاتی چون بحرین و یمن بود. بحران حادث شده در سوریه فرصت مناسبی را در اختیار سعودیها قرار داد تا در رویکردی غربی – عربی تلاش کنند تا در مقابل نظم جدید در حال شکلگیری، نظم مطلوب خود را ترسیم نمایند.
5- بندر بنسلطان رئیس استخبارات عربستان سعودی، مدیریت پروندههای حساس را در دست دارد و سفرهای متعددی از آنکارا و امان تا واشنگتن و مسکو و پاریس را انجام داده تا با اعطای «چک سفید» یا با تهدید کاهش روابط اقتصادی، یا تهدید به اقدامات تخریبی، سیاست مدون سعودی در منطقه را اجرایی کند و انقلابیون را خریداری نموده و یا اهداف خود را در تخریب کشورها پیگیری نماید. نتایج این سفرها و دلارهای همراه او و اقدامات این سیاستمدار کهنهکار عربستان را در خودروهای بمب گذاری شدهای میبینیم که در کوچه پس کوچههای ضاحیه جنوبی بیروت یا مساجد و حسینیههای عراق، انسانهای بیگناه را به خاک و خون میکشد. و یا حقوق افسرانی را تأمین میکند که در خیابانهای قاهره لوله تفنگشان را بجای اینکه به سمت رژیم صهیونیستی نشانه روند، به سمت تظاهرکنندگان مصری نشانه رفتهاند.
6- برخی معتقدند که حمایت ریاض از مبارک نشانه وفاداری به فردی وابسته و حامی عربستان در سیاستهای منطقهای است، اما موضوع فراتر از آن است و بیانگر این حقیقت است که این کشور میخواهد اعلام کند که براندازی رژیمهای مورد قبول غرب و وابستگان آن و به زندان افکندن سران آنها هزینه دارد. اشتباهات مرسی و جریان اخوان، به ریاض امکان داد تا قیمومیت خود را بر حاکمان جدید مصر بگستراند و درخواستهایی ارائه دهد که امکان رد کردن آنها وجود ندارد، که از جمله این درخواستها آزادی مبارک بوده است.
7- انقلاب مصر و حکومت اخوان (با همه اشتباهات غیر قابل انکار و غیر قابل بخشش آن) به معنی حضور اسلام سیاسی در حکومت بود؛ این در حالی است که تمرکز عربستان سعودی بر اسلام مدنی و اجرای احکام شریعت در زندگی روزمره است، اما اخوانالمسلمین تلاش میکند از طریق اجرای سیاست و نهادسازی، تغییرات مورد نظر خود را در جامعه ایجاد کند.
8- حکومت عربستان سعودی مانند بقیه حکومتهای حاشیه جنوبی خلیج فارس غیرمنتخب و غیردموکراتیک است، ولی حکومت اخوانالمسلمین بر اساس انتخابات روی کار آمده بود و در صورت موفقیت، این موضوع میتوانست به شکل سریع در حوزه خلیج فارس تسری یابد و این دقیقاً با تهدید امنیت ملی عربستان سعودی مترادف خواهد بود.
9- یکی دیگر از موضوعاتی که باعث اختلاف بین جریان اخوانالمسلمین و عربستان شده، نوع رابطه اخوان با ایران است. حکومت آلسعود خاطره پیروزی انقلاب اسلامی را از ذهن خود پاک نکرده و به خاطر دارد که اخوانالمسلمین اولین گروهی بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی، آن را تأیید و از پناه دادن شاه توسط رژیم مصر انتقاد کرد. این جماعت در سال ۱۳۵۷ اعلامیهای منتشر کرد و انقلاب اسلامی ایران را الگویی برای مبارزات اسلامی خود علیه دولت وابسته و ضد اسلامی مصر دانست و از تمام مسلمانان جهان نیز خواست تا از مسلمانان ایران سرمشق بگیرند. در سالهای اخیر و در دوره رهبری محمد مهدی عاکف، اخوانالمسلمین مواضع خوبی در قبال ایران و شیعیان اتخاذ کرد که حساسیت کشورهای عربی را برانگیخت؛ و حتی گاهی موجب اختلافات داخلی در اخوانالمسلمین نیز شد. رهبری اخوانالمسلمین از برنامه هستهای ایران، حتی با احتمال هدف ساختن بمب اتمی، حمایت کرد. عاکف در مصاحبهای با روزنامه کویتی النهار گفته بود: «چه مانعی دارد که مذهب شیعه گسترش یابد. سازمان کنفرانس کشورهای اسلامی ۵۶ عضو سنی مذهب دارد، حالا چرا باید از تنها کشور شیعه جهان ترسید.»
9- مقامات عربستانی به خوبی آگاهند اگر مصر به طور عام و اخوانالمسلمین به طور خاص در این کشور قدرتمند شوند و دوران بحرانهای پس از انقلاب را پشت سر بگذارند، میتوانند جایگاه کنونی عربستان را در جهان عرب به خطر انداخته و با توجه به ظرفیتهایی که دارند بار دیگر رهبری جریانهای عربی را بر عهده بگیرند. رقابت دو کشور بر سر رهبری جهان عرب، اگرچه طی سالهای پیش از انقلاب مصر به نوعی با به حاشیه رانده شدن مصر به فراموشی سپرده شده بود، اما در شرایط فعلی شواهد حاکی از خیز بلند مصر برای دستیابی و ایفای مجدد نقش تاریخی خود دارد. پس طبیعی است که هدایت تحولات این کشور از جذابیت خاصی برای حکمرانان سعودی برخوردار باشد.
10- از مهمترین پیامدهای نظم جدید منطقهای در خاورمیانه و شمال آفریقا که بعد از سقوط صدام و جنگ 33 روزه در لبنان در حال شکلگیری است، گسست و تغییر در ائتلافهای منطقهای سابق و شکلگیری ائتلافهای منطقهای جدید است. محور عربی متشکل از عربستان، مصر دوران مبارک، اردن، گروه ۱۴ مارس لبنان و برخی کشورهای حاشیه خلیج فارس که از حمایتهای ایالات متحده و رژیم صهیونیستی بهرهمند بودند، در سال ۲۰۱۱ تضعیف گردید. دو کشور عربستان و مصر در قالب ائتلاف کشورهای عربی محافظهکار و متمایل به غرب دو محور اصلی ائتلاف محافظهکاری عربی بوده و در عرصه منطقهای به نوعی نقش مکمل و نزدیک به هم ایفا میکردند و همکاریهای مختلفی با هم داشتند. وقوع خیزشهای مردمی در مصر و سقوط مبارک باعث شد تا مصر از این محور خارج و کلیت این محور با چالش و حتی تردید مواجه شود؛ از طرفی عراق جدید وارد این معادله شده و در حال همکاری با ایران و سوریه است. بنابراین شرایط مصر در حال ورود به مرحله جدیدی است که از جمله بر سیاست و روابط خارجی این کشور تأثیرگذار خواهد بود و میتواند باعث تغییراتی در روابط مصر و عربستان گردد.