گروه حماسه و جهاد دفاعپرس: زمستان با بهمنش برای ایرانیها خاطره انگیزتر از هر فصل دیگری است، بهمن ماه البته که برای خانوادههای شهدا رنگ و بویی دگر دارد، برای آنها که عزیزانشان را برای سرفرازی اسلام و کشور فدا کردهاند بهمن سرختر، عزیزتر و مقدستر از هر زمان دیگری است.
با گذشت بیش از ۴۰ سال از انقلاب اسلامی هنوز روشنترین نقطه این انقلاب شهدایی هستند که به واسطه آنها راه برای آیندگان روشن است. سربازان شهید از جمله حماسه آفرینانی هستند که در نقاط مختلف تاریخ در خط مقدم مبارزه و مقاومت ایستادگی کردند و نامشان بر صفحه تاریخ این مرز و بوم میدرخشد، چه در روزهای منتهی به پیروزی انقلاب که سربازان وطن با پیوستن به مردم در راه آزادی و آزادگی قدم نهادند و چه در دوران دفاع مقدس که با جانفشانی در جبهههای نبرد حضوری مقتدرانه داشتند و چه پس از آن که در مرزها از جان و مال و ناموس وطن دفاع کردند.
جسور بود، همچون نام و نشانش که زیبنده او و همه هم قطارانش هست، مرتضی هم مثل دیگر شهدای سرباز کشور درست در روزهای اوج جنگ قدم در راهی گذاشت که پایانش با غلتیدن در خون خویش همراه بود. «مرتضی جسور» متولد ۲۵ بهمن سال ۱۳۴۱ بود. فرزند اول خانواده و چشم و چراغ مادر و پدر. بعد از او دو فرزند دختر و یک پسر دیگر به خانواده اضافه شدند اما او برای اهل خانه چیز دیگری بود.
«فاطمه سلامی» مادر شهید مرتضی است، سن و سالی از او گذشته و دیگر نمیتواند به خوبی راه برود، با این حال از مهمامانش با زبانی گرم و مهربانی بی حد و حصرش پذیرایی میکند. امیر محمدرضا فولادی و جمعی از مسوولان بنیاد شهید و شهرداری تهران به مناسبت ایام الله دهه فجر به منزل شهید رفتند تا دیداری با خانواده این شهید سرباز داشته باشند و کمی از خاطرات او بشنوند.
مادر شهید تعریف کرد «مرتضی بچه خیلی خوب و آرامی بود، درسش هم خوب بود، رشته حسابداری میخواند. اواخر درسش بود که گفتم یک کاری کن تا رفوزه شوی سربازی نروی، همینطور هم شد، اما بعد از دیپلم خودش برای خدمت اقدام کرد. دیپلمش را گرفت و رفت جبهه.»
مادر شهید ادامه داد: «سال 62 رفت سربازی، اول به مشهد رفت و آموزشی را در آنجا بود، نامه تایپ میکرد و کارهای اداری انجام میداد، چهار ماه آخر خدمت را به منطقه سردشت و بانه رفت.»
مادر از آخرین باری که فرزندش را دید سخن گفت و بیان داشت: «چند ماهی میشد که به خانه نیامده بود. نه میتوانست تلفن کند نه نامهای بدهد. ۴۰ روز مانده بود برگردد. تماس که گرفت، گفتم مرتضی جان سربازیات را تمام کن و برگرد. قسمت این بود که شهید شود. در چند ماهی که آنجا بود فقط یکبار به خانه آمد.»
امیر فولادی نیز در این دیدار اشارهای به شهدای سرباز داشت و گفت: «هزار و 184 دانش آموخته دانشکده افسری منطقه شاپور به شهادت رسیدند و رهبر معظم انقلاب اسلامی مدال شهادت و شهامت به این دانشگاه دادند. زمانی که ما دانشجو بودیم هفتهای نبود شهیدی نداشته باشیم. کمتر مردم این منطقه باخبر هستند سالی متوسط هزار نفر فارغ التحصیل میشدند و برای سالهای آینده کشور امنیت ساز میشوند به خصوص در مناطق مرزی. با وجود گذشت ۳۱ سال از دوران دفاع مقدس باز نیروی زمینی در مناطق مختلف مرزی مستقر است.»
وی تصریح کرد: «زندگی ما با شهدا گره خورده است. نزدیک به ۴۰ هزار شهید در ارتش داریم. ما سربازان بسیاری داشتیم که در حین تسویه حساب شهید شدند. بسیاری از بلایایی که از کشور دور می شود از صدقه سر خانواده های شهداست.»
«نرگس جسور» خواهر شهید نیز درباره برادرش خاطراتی عنوان کرد و گفت: «من و برادرم سه سال با هم فاصله سنی داشتیم. معمولا در بازیهای دخترانه ما شرکت میکرد. به بسکتبال علاقه داشت و مدال هم آورده بود، یک تور بسکتبال هم در حیاط داشتیم که با آن زیاد بازی میکرد. یک وقتهایی با هم هماهنگ میشدیم و مادر که برای خرید به بیرون میرفت کارهایش را انجام میدادیم.»
وی ادامه داد: «بسیار تمیز بود اگرچه زیاد لباس نمیخرید ولی خیلی مرتب و منظم بود. یادم هست آخرین بار که به خانه آمد در حال وصله کردن قسمتی از لباسهایش بود، مادر گفت خب برو یک دست لباس بخر، گفت دیگر آخر خدمتم هست، همین را تن میکنم. یکبار هم ملافه سفید بزرگی خرید تا ببرد جبهه، گفت میخواهم بزنم به در و دیوار سنگر تا کمی روشن شود. دعای کمیل پنجشنبههایش ترک نمیشد و همیشه عکس امام را در اتاقش نگه میداشت.»
مادر که گویی خاطرات گذشته بار دیگر برایش زنده شده در ادامه حرفهای دخترش گفت: «مرتضی فامیلدوست و باحیا بود. این دو سه دهه مثل سی روز گذشت، آنقدر سریع بود همش فکر میکنم انگار ماه پیش بود که مرتضی از بین ما رفت.»
انتهای پیام/ 141