گروه فرهنگ و هنر دفاعپرس- اکبر صفرزاده؛ سینما قبل از آنکه هنر باشد و یا حتی رسانه؛ صنعت است و حیات و ادامه زندگیاش به آن وابسته است که قاعده و اصول اقتصادی حاکم بر صنعت را به درستی رعایت کند. تولید، بازاریابی، فروش و صادرات مهمترین اصول اقتصادی حاکم بر صنعت هستند.
حدودا پنجاه الی شصت سال است که بسیاری از کشورهای توسعه یافته به این نتیجه مهم و اساسی رسیدهاند که عمق استراتژیک و میزان نفوذ خود در کشورهای دیگر را براساس میزان حضور برندهای شرکتهای خصوصی خود در کشورهای دیگر تعریف کنند؛ بر این اساس صادرات را مهمترین اولویت خود قرار دادهاند و در نهایت قدرت از آن حمایت کردند.
به عنوان مثال؛ در کشوهای توسعه یافته اگر یک تولید کننده در کشوری دیگر و برای فروش و صادرات محصولاتش مغازهای اجاره کند دولت تمام مبلغ اجاره مغازه را به آن تولید کننده پرداخت خواهد کرد؛ صادرات به طور کل از مالیات معاف است، اگر تولید کننده یک کشور اروپایی در نمایشگاههای بینالمللی غرفه بگیرد دولتش 50 تا 70 درصد هزینههای نمایشگاهی وی را خواهد داد.
اینکه شرکتی مانند «مک دونالد» در تمام دنیا شعبه می زند به خاطر امتیازات بسیار فراوانی است که از دولتش بابت صادرات دریافت می کند وگرنه عاشق چشم و ابروی مردم هیچ کشوری نیست و مرده و زنده بودن و گمراه کردن مردم هیچ کشوری هم احتمالا برایش اهمیت ندارد.
از زمانی که صادرات و افزایش آن و کسب درآمدهای ارزی برای کشورهای توسعه یافته مهم شد پدیدهای به نام نمایشگاه نیز اهمیت پیدا کرد. نمایشگاه؛ محلی شد برای عرضه محصولات صنعتی توسط تولیدکنندگان از یک سو و جمع شدن تجار و بازرگانان بینالمللی در این محل از سوی دیگر برای رسیدن به هدف بزرگی به نام تجارت.
در حال حاضر برای صنایع مختلفی مانند پوشاک، سنگهای قیمتی و تزئینی، گل و گیاه و... هر ساله نمایشگاههای معتبری در اقصی نقاط دنیا برگزار میشود. اغلب این نمایشگاههای معتبر عمری پنجاه یا شصت ساله دارند؛ به عنوان مثال نمایشگاه سنگ ورونای ایتالیا که بسیار معتبر است حدودا پنجاه ساله است.
سینما نیز به دلیل ماهیت صنعتی خود برای شناسایی فیلم های خوب اقصی نقاط مختلف دنیا و افزایش صادرات نیازمند نمایشگاه بود. نمایشگاه صنعت سینما نام جشنواره را بر خود گرفت؛ جشنواره کن، لوکارنو، ونیز، اسکار و... .
در ایران و به دلیل عدم توجه لازم و کافی نسبت به مقوله صادرات در صد سال گذشته برخی از منتقدان و نویسندگان و روشنفکران فهم درستی از برخی رفتارهای کشورهای توسعه یافته ندارند. به عنوان مثال زمانی که بحث حضور «مک دونالد» در ایران به میان آمد برخی نویسندگان و روشنفکران گفتند تهاجم فرهنگی است و طوری این را بیان کردند که انگار دولت آن کشور یک پول اضافی، کنار گذاشته تا از طریق «مک دونالد» مردم دیگر کشورها را از راه بدر کند.
«مک دونالد» تهاجم فرهنگی نیست تهاجم اقتصادی است. شرکت «مک دونالد» به عنوان یک شرکت خصوصی در هر کشور خارجی شعبه بزند کرایه مغازهاش و بخشی از حقوق پرسنلاش را دولتش میگیرد ایران یا جای دیگر هم برایش فرقی نمیکند؛ برای خودش و دولتش ارز آور و سود آور است پس این کار را میکند؛ دولتش از صادرات حمایت صد درصدی میکند پس این کار را میکند.
در سینمای حرفهای و استاندارد دنیا توجه یک منتقد بینالمللی مثل «پالین کیل» به فیلم و ستایش وی از این فیلم باعث میشود که این فیلم در جشنوارههای متعدد راه پیدا کند؛ دیگر کارشناسان مطرح دنیا به فیلم توجه نشان دهند فیلم به خوبی دیده شود؛ در چند جشنواره معتبر جایزه بگیرد؛ پخش کننده بینلمللی پیدا کند و اکران موفقی در سینماهای کل دنیا داشته باشد و درآمدهای صادراتی بسیار زیادی را نصیب خودو کشورش کند.
با همان دو جملهای که «پالین کیل» در یک رسانه معتبر بینالمللی مینویسد راه برای رشد و توسعه و بینالمللی شدن یک شرکت فلیمسازی باز میشود و آن شرکت یا تهیه کننده یا کارگردان میتواند تا مرحله دریافت جایزه اسکار پیش برود.
اینجا و در ایران چه؟! نظر کدام منتقد ایرانی برای جشنوارههای خارجی مهم است؟ اصلا جشنوارههای خارجی هیچ نظر کدام منتقد ایرانی برای پخش کنندههای بینالمللی مهم است؟! پخش کنندههای بینالمللی هم هیچ؛ نظر کدام منتقد یا کارشناس ایرانی برای مردم ایران مهم است؟! فلان کارشناس یا فلان منتقد که خود را در این زمینه بهترین میداند به یک فیلم میگوید؛ ابتذال محض! همان فیلم ابتذال محض در فهرست پر فروشترین فیلمهای سال قرار میگیرد!
انتهای پیام/ 121