معرفی کتاب؛

«عطر شبانه شب بوها»

کتاب نمایشنامه «عطر شبانه شب بوها» یادبودی برای پایان جنگ و آغاز جنگ­‌های داخلی در میان خانواده­‌های رزمندگان و ایثارگران و اسرا و شاید مفقودین است، آغاز دنیایی تازه که عده­‌ای بعد از سال­ها متوجه تغییر خودشان با جامعه شده بودند. تغییری که آن­ها را از جامعه جدا کرده بود.
کد خبر: ۳۸۷۳۱۲
تاریخ انتشار: ۲۵ اسفند ۱۳۹۸ - ۰۳:۴۰ - 15March 2020

«عطر شبانه شب بوها»به گزارش خبرنگار دفاع‌پرس از خراسان شمالی، کتاب نمایشنامه «عطر شبانه شب بوها» توسط «محمد بکرانی» به رشته تحریر درآمده است و یادبودی برای پایان جنگ و آغاز جنگ­‌های داخلی در میان خانواده­‌های رزمندگان و ایثارگران و اسرا و شاید مفقودین است، آغاز دنیایی تازه که عده­‌ای بعد از سال­ها متوجه تغییر خودشان با جامعه شده بودند. تغییری که آن­ها را از جامعه جدا کرده بود و شاید به زعم عده­‌ای دیگر کسی آن­ها را نمی­‌شناخت و درک آن­ها برای جامعه شاد و خوشحال و دور از جنگ امروز اندکی سخت و شاید باورپذیر نبود.

جامعه­‌ای که آن­ها برایش غیرت به خرج دادند و برایش جنگیدند و حالا مردان جنگی دیگر در این جامعه جایی ندارند، چرا که دیدگاهشان با دیدگاه قالب جامعه در منافات است. آن­ها مرگ دوستان و عزیزانشان را در پیش چشم دیده­‌اند و خدا را و امدادهای غیبی­‌اش را لمس کرده­‌اند و از طرفی جامعه همچنان به سوی بی­‌تفاوتی و ولنگاری و هرزگی پیش می­‌رود و مردان جنگی خود را از یاد برده است.

نقش خانواده و آرمان­‌های درونی هر فرد در خانواده نسبت به سایر اعضای همان خانواده و در مجموع دیدگاه همان خانواده در مقایسه با خانوارهای دیگری در همین جامعه کار را بسی سخت­‌تر می­‌کند تا جایی که برخی اوقات فضای فکری و احساسی را در فضا و چارچوب خانه که محل آسایش و اطمینان است را برای یک نفر یا افرادی تنگ و سخت می­ کند. با این وجود شاید شالوده و بنیان اصلی اجتماعی خانواده از هم نپاشد ولی شاهد طوفان­‌های سهمگینی در آن هستیم.

در مقدمه این کتاب آمده است:

بر خود لازم می­دانم تا توضیحاتی کوتاه در مورد روند شکل­‌گیری و نگارش و ایده اصلی این نمایش نامه­‌ها را با مخاطبان جدی نمایش در میان بگذارم. شاید سن برخی از عزیزان به یادآوری دوران جنگ و دفاع مقدس نرسد و با این حال شور و شوقی برای به اجرا بردن یک چنین نمایش­‌هایی را داشته باشند. در واقع سعی اصلی­‌ام در زمینه شیوه اجرای این اثر از همان ابتدای ایده که در ذهنم بود، نحوه­‌ی اجرا و کارگردانی و رسیدن به نمایش­‌های کم‌هزینه و کم­‌خرج را در ذهنم پرورانده بودم تا در زمان تولید با مشکلات و هزینه­‌های بالای کار مواجه نشوم.

تلاشی که سعی کردم در این نمایش به آن بپردازم و خانواده ایرانی که با رفتن پسر ارشد خانواده به جبهه و مفقودالاثر شدن او خانواده را به سمت و سویی دیگر برد و آسایش و آرامش بود ولی خیلی تلخ....

تنها شهدا گمنام نیستند زندگانی هم هستند که گویا اگر لحظه­‌ای از طرف خانواده، همسر و فرزند و سایرین درک نشوند از شهدای گمنام نیز گمنام­‌ترند.

قسمتی از متن کتاب نمایشنامه «عطر شبانه شب بوها»:

رضا: زندگی من از یه سوراخی پر از گِل شروع شد، با غرش چیزی که بعدها به من گفتند توپ بوده. البته، همه این چیزها رو بعداً شنیدم. اما یادم نمیاد که چه طوری رفتم اون جا، یا چه نقشی داشتم. مدت زیادی توبیمارستان بودم؛ این کاملاً یادمه - از اون به بعد رو کاملاً به خاطر میارم، اما قبل از اون رو ... [مکث می­کند، دوباره دستی به پیشانی می­کشد] گاهی وقت­ها احساس می­کنم که دارم کشف بزرگی می­کنم، بعد یهو همه چیز تیره و تار میشه، بعد به نظرم میاد که ... دارم غریزی عمل می­کنم. امشب احساس کردم که این دوروبرها یه خبرهایی هست ... حالا دوباره می­فهمم که خبری نبوده ...

نرگس: مطمئناً دکترها ...

رضا: کاری از دستشون بر نمیاد. من کور مرخص شدم و تحویل آسایشگاه جانبازان شدم ... بعد از مدتی از اون جا زدم بیرون ...

نرگس: برای چی این کار و کردید؟

رضا: مدتی آسایشگاه ازم مراقبت کرد. نمی­دونم چرا این چیزها رو برای شما می­گم، اما احساس می­کنم شما آدم مهربونی هستید و خوبه که آدم با کسی حرف بزنه که بفهمه و درک کنه.

نرگس: قوم و خویشی نداشتید برید پیششون؟ پدری، مادری ...

رضا: نمی­دونم. هیچی از دوران قبل از کوریم یادم نمیاد.

نرگس: اسم­تون؟... گروهان­‌تون، درجه­‌تون؟

رضا: چیزی که هویت من رو نشون بده پیدا نشد حتی یه نشون. اول فکر کرده بودند مرده­‌ا­م، وقتی هم بردندم بیمارستان، چیزی ازم باقی نمونده بود. خوب البته فکر می­کردند خودم این چیزها رو می­دونم.

نرگس: کارتون چیه؟ چه طوری زندگی می­‌کنید؟

رضا: سبد می­‌سازم. اوایل کسب و کارم خوب بود و مردم هم محبت می­‌کردند. اما بعد ... که بحران اقتصادی شد و همه سعی کردند جنگ رو فراموش کنند ... سخت­‌تر شد.

نرگس: تو این محل زندگی می­‌کنید؟

رضا: نه. سال­‌هاست که تو هیچ محله­‌ای جایی زندگی نمی­‌کنم. ظاهراً باید دائم در حرکت باشم. و همیشه یه چیزی هست که باید دنبالش باشم ... نمی­تونم تعریفش کنم.

نرگس: خیلی متأسفم. کاش می­تونستم کمکی بکنم.

رضا: می­دونم که این از لطف و مهربانی شماست؛ اما حتی برای شما هم در حال حاضر یه مزاحمم. می­دونم چه احساسی دارید؛ سال­‌ها کوری باعث شده انواع لحن­‌ها و حالت­های آدم­‌ها رو تو صداشون تشخیص بدم. گاهی ترحمه، گاهی همدردیه، گاهی خشونته؛ اما همیشه وقتی می­رم، به جای من آسایش خاطر و راحتی میاد می‌شینه. به هر حال، می­دونم که کسی من رو نمی­خواد ـ هیچ جا. به این واقعیت عادت کردم. یه نون خور به درد نخور روزگار بعد از جنگ. که جز برای خودم، برای همه مرده­ام.

کتاب نمایشنامه «عطر شبانه شب بوها» در 60 صفحه از سوی اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس و انتشارات معبر در سال 1398 به چاپ رسیده است.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها