به گزارش گروه سایر رسانههای دفاعپرس، «کرونا» که وارد ایران شد و پایش به تهران رسید، دانشگاهها جزو اولین مراکزی بود که تعطیل شد. نگرانی از ابتلا به کرونا باعث شد بسیاری از دانشجویان همان روزهای اول بار و بندیلشان را جمع کنند و به شهرشان برگردند تا آبها از آسیاب این ویروس بیفتد؛ اما زور نگرانی از ابتلا به ویروس کرونا به زور معرفت، تعهد و روحیه انقلابیگری دانشجویان بسیجی نچربید.
بسیاری از دانشجویان بسیجی دانشگاههای علوم پزشکی، ماندن و خدمت داوطلبانه در بیمارستانها را به رفتن ترجیح دادند و این روزها بی سر و صدا و بی ادعا وسط معرکه اند. معرکه جنگ با کرونا! و حالا بسیاری از اتفاقات سالهای جنگ، برای ما جنگ ندیدهها یکی یکی تکرار میشود. فداکاری و ایثار بسیجیانی که تا امروز فقط برای مان با تصاویر، فیلمهای به جا مانده و کتابها و خاطرات شفاهی معنا پیدا میکرد، جلوی چشممان مجسم شده است.
جنگ با کرونا؛ آتش به اختیار
دانشجویان بسیجی دانشگاه علوم پزشکی بقیة الله یکی از مصادیق این ضرب المثل اند که میگوید «شنیدن کی بود مانند دیدن» و چشم ما را به همه ندیدههای زمان جنگ روشن میکنند. از روزی که پای اولین بیمارکرونایی به بیمارستان باز شد، با پیش بینی افزایش تعداد مبتلایان در تهران و جو روانی سنگینی که به وجود آمده بود بسیج شدند تا آتش به اختیار بارهای بر زمین مانده را بردارند.
ورق مساجد را در این روزهای کرونایی عوض میکنیم
دانشجویان بسیجی داوطلب دانشگاه بقیة الله، حالا یک جا بند نیستند و پیدا کردنشان کار راحتی نیست. مسئول بسیج دانشگاه علوم پزشکی بقیة الله را در شرایطی پیدا میکنیم که میگوید در بازار به دنبال پیدا کردن الکل است. دانشجوی سال ششم دکترا است و نامش «محسن شهریور».
میپرسیم الکل که در بیمارستانها به اندازه کافی وجود دارد؟ با عجله میگوید: «برای بیمارستان نه، برای مساجد دنبال الکل و مواد ضدعفونی کننده هستم.» برای چه کاری؟ نفس نفس زنان ادامه میدهد: «برای اجرای طرح غربالگری در مساجد. فعلا توضیح مختصری برایتان میدهم تا بعد. چند روز قبل اولین گروه دانشجویان داوطلب به مسجدی در یکی از مناطق حاشیهای تهران اعزام شدند.» میپرسیم: «چرا مساجد؟ قرار است چه کاری انجام شود؟»
در خانههای خدا بسته نمیماند اگر...
میگوید: «قرار است از ظرفیت مساجد برای مقابله با بحران کرونا استفاده کنیم. در خانههای خدا در این روزهای بحرانی نباید بسته بماند.» این جمله برایم با همه آنچه در این چند روز شنیده بودم تناقضی آشکار داشت. پرسیدم: «به دلیل بحران شیوع کرونا و پرهیز از تجمعات، مردم را از حضور در اماکن مذهبی منع کرده اند، شما میخواهید مردم را در مساجد جمع کنید؟»
به اینجای مصاحبه که میرسیم مکثی میکند و میگوید: «نه. اینطور نیست. با وجود همه اطلاع رسانیها هنوز هم بسیاری از سالمندان در مناطق حاشیهای که سواد درست و حسابی ندارند و اهل تماشای تلویزیون هم نیستند از خطرات این ویروس و سرعت انتقال آن با خبر نیستند. به رسم عادت آن هم در روزهای آخر اسفند در کوچه و محله کنار هم مینشینند. دنبال مواد ضدعفونی نیستند. با دستکش و ماسک هم غریبه اند. دانشجویان بسیجی داوطلب از طریق ارتباط با ناحیه بسیج محلههای مختلف فراخوان زده اند برای حضور مردم و سالمندان در مساجد که اقلام بهداشتی برای پیشگیری از ابتلا به ویروس کرونا را در اختیارشان قرار دهند، با استفاده ازتجهیزات، درجه تب و اکسیژن خونشان را اندازه گیری کنند و علاوه بر این به آنها آموزش دهند چطور از خودشان مراقبت کنند.»
آموزش روش کمکردن روی کرونا به سبک بسیجیها
دانشجوی سال ششم دکترا توضیحاتش را تکمیل میکند و میگوید: «دیروز هم تعدادی از دانشجویان مدافع سلامت در قالب یک تیم جهادی به حرم امامزاده قاضی صابر و یکی از مدارس رفتند. تست سلامت را برای سالمندان انجام دادند و آموزشهای لازم برای پیشگیری از ابتلا به کرونا را ارائه کردند. ما بستههای سلامت را در اختیار آنها قرار میدهیم. این ویروس لعنتی سالمندان را بیش از هر گروه سنی دیگر ممکن است گرفتار کند و از پا در بیاورد. برای همین تصمیم گرفتیم با ایمن کردن سالمندان و توصیه به آنها برای بیرون نیامدن از خانه به جز در مواقع ضروری، روی ویروس کرونا را کم کنیم.»
راهکارهای جنگ با مهمان ناخوانده در مساجد
دغدغههای دانشجوهای مدافع سلامت استفاده از ظرفیت مساجد در این روزهای بحرانی است. شهریور میگوید: «به مردم آموزش میدهیم با رعایت چه نکاتی میتوانند لذت مناجات در خانه خدا را از دست ندهند. ما علاه بر ضد عفونی کردن مساجد با کمک ناحیه بسیج و نیروهای داوطلب به مردم توصیه میکنیم اگر میخواهید به مساجد بروید رسم حسنه دست دادن بعد از پایان نماز جماعت را فعلا فراموش کنید. در صف نماز جماعت با فاصله ازهم بایستید، با خودتان از خانه مُهر بیاورید و از مهرهای مساجد استفاده نکنید. فعلا تسبیح را کنار بگذارید و به روش دیگری ذکر بگویید. با مراقبتهای بهداشتی، درهای خانه خدا در این روزهای کرونایی میتواند همچنان باز بماند. بسیجیان در این بحران باید جان برکف وسط میدان باشند. میتوان مثل زمان جنگ از ظرفیت مساجد برای تمرکز امکانات استفاده کرد. برای مثال نواحی بسیج از طریق مساجد برای جذب داوطلب خدمت در بیمارستانها فراخوان بزند، کمکهای مردمی از طریق مساجد محلی جمع آوری شود و...»
نام مدافعان سلامت برازنده شماست
فرقی نمیکند دانشجوی کدام رشته تحصیلی هستند، علوم آزمایشگاهی، پرستاری، دکترای عمومی، دانشجوی دکترای تخصصی یا رادیولوژی. در این روزهای بحرانی نام دانشجویان بسیجی مدافع سلامت برازنده شان است.
یکی از این دانشجویان بسیجی را در اورژانس بیماران مشکوک به کرونا در بیمارستان بقیة الله ملاقات میکنیم. «محمد باحقیقت»؛ دانشجوی ۲۷ سالهای است که از همان روز اول خودش را به اورژانس بیمارستان رسانده است و کمک حال متخصص طب اورژانس و متخصص بیماریهای عفونی شده برای ویزیت اولیه بیماران.
تازه صاحب فرزند شده و مسئول بسیج دانشجویی بعد از معرفی ایشان گفته بود همسر و فرزند کوچکش را راهی خانه پدری کرده تا مبادا ترکشهای این ویروس، خانواده تازه شکل گرفته اش را درگیر کند.
جلوی ایستگاه پرستاری ایستاده و در حال نشان دادن فیلم بیمار بهبود یافته به مرد جوانی است که غرور مردانه هم به کارش نیامده و اشک ریزان فیلم را تماشا میکند. دانشجوی داوطلب به مرد جوان میگوید شادی این پرستاران بعد از به دنیا آمدن نوزاد مادر مبتلا به کرونا را دیدی؟ به زودی بچه شما هم در همین بیمارستان به سلامت به دنیا میآید و همسرت هم با بهبودی مرخص میشود.
دستمان میآید که ماجرا چیست. گریههای مرد جوان به دلیل ابتلای همسر باردارش به ویروس کرونا است و محمد باحقیقت در حال آرام کردن پدر نگران. صحبتهای او و نشان دادن فیلم، مرد جوان را آرام میکند.
روانشناسی در بحران
باحقیقت جلو میآید و میگوید: «بازار شایعه در این روزها داغ داغ است و مردم به جای آنکه اخبار را از مجاری اصلی رصد کنند خودشان را درگیر فضای مجازی کرده اند. یکی از دلایل حضور داوطلبانه من در اورژانس بیماریهای حاد همین موضوع است. با اینکه رشته ام دکترای عمومی است، اما یک طورهایی در این بخش که محل مراجعه بیماران مبتلا یا مشکوک به کرونا است شده ام یک روانشناس تمام عیار. روحیه بعضی از بیمارها به دلیل شایعه پردازیهایی از این قبیل که هر کسی کرونا بگیرد میمیرد، به شدت پایین است. راستش من ابتدا فقط به نیت کمک به پزشکان برای گرفتن شرح حال بیماران به اورژانس آمدم، اما در کنار این مسئولیت وقتی اشک یک بیمار یا همراه بیمار را به دلیل ترس و اضطراب میبینم با رعایت نکات بهداشتی کنار او مینشینم و سعی میکنم با هر روشی که شده بیمار را آرام کنم.»
کمتر از بسیجیهای ۱۴ ساله زمان جنگیم؟
میپرسیم چند روز است وارد اورژانس شدید؟ نترسیدید خودتان هم مبتلا شوید؟ پدر و مادرتان مخالف این حضور داوطلبانه نبودند؟ میگوید: «همسر و فرزندم را به میهمانی اجباری فرستادم برای حفظ سلامت خودشان. راستش پدر ومادرم هم نمیدانند درارتباط مستقیم با مبتلایان هستند. اما در این شرایط بحرانی اصلا وقت این حرفها نیست. ما کمتر از بسیجیهای ۱۴ سالهای هستیم که زمان جنگ در خط مقدم حضور داشتند؟ الان وقت کنار کشیدن نیست. ما بسیجیها در همه این سالها ادعا کردیم هر وقت نیاز بود وسط میدانیم. حالا وقتش است که پای حرف هایمان بایستیم و پزشکان و پرستاران را تنها نگذاریم.»
البته دغدغههای این دانشجوی بسیجی برای مقابله با کرونا از همان زمانی آغاز شد که کویید ۱۹، کشورچین را درگیر کرد. محمد باحقیقت از دو ماه قبل با رصد مقالههای علمی و تخصصی و تحقیق در در خصوص ویروس کرونا وارد گود مبارزه شد.
خودمان را بیمه حضرت ابوالفضل (ع) کردهایم رفیق!
این روزها شاید گذر شما هم به ایستگاه پایش ورودی بیمارستانها افتاده است. هنوز پایتان را به داخل بیمارستان نگذاشته یک نفر با دستگاه تب سنج جلوی چشمتان سبز میشود و دمای بدنتان را اندازه گیری میکند، یک نفر هم میزان اکسیژن خونتان را بررسی میکند، اقدامی که تاثیر قابل توجهی در روند توقف انتقال ویروس در بیمارستانها دارد. افرادی که علائم مشکوک به بیماری کرونا داشته باشند را از ورود به بیمارستان نهی کرده و به اورژانس میفرستند تا از انتقال بیماری پیشگیری شود. بسیجیان داوطلب در بیمارستان بقیة الله یک گروه شش نفره در سه شیفت کاری تشکیل داده اند و به صورت شبانه روزی، طرح پایش را در این بیمارستان اجرا میکنند.
سراغ یکی از آنها میرویم تا ببینیم با کرونا چند چند شدند؟ «حمیدرضا فرهادی»؛ دانشجوی اصفهانی سال سوم پرستاری است و یکی از پاسداران جوان. مراجعه به بیمارستانها بیشتر شده و کارداوطلبان در اجرای طرح پایش هم سخت تر. همه اینها دست به دست هم میدهد تا مصاحبه ما به سختی انجام شود. میپرسیم حال و روز شما در این روزهای کرونایی چطوراست؟ میگوید: «بسیاری از دوستان شهرستانی من با شنیدن خبر آمدن کرونا به تهران همان روزهای اول به شهرشان برگشتند. به ما هم گفتند چرا به دل خطر رفتید؟ این ویروس با کسی شوخی نداردها! اما آژیر جنگ برای ما به صدا درآمده است. ۴۰ سال قبل با توپ و خمپاره بود، حالا یک ویروس کوچک و موذی آغاز کننده جنگ است. آن سالها ترس معنایش را برای بچه بسیجیها از دست داده بود، امدادهای غیبی به کمک رزمندهها میآمد. حالا ما هم به این امدادهای غیبی ایمان داریم و در این مدت در فضای بیمارستانها شاهدش بوده ایم. این امداد غیبی به داد پزشکان و پرستارانی میرسد که ۲۰ روز است رنگ خانه و زندگی شان را ندیده اند و در تماس مستقیم با بیماران مبتلا به کرونا قرار دارند. ما خودمان را بیمه حضرت ابوالفضل کردهایم و امیدواریم این ویروس به زودی شرش را از سرمان کم کند.»
انتهای پیام/ 113