افتخار شهید اسدالهی شاگردی حاج قاسم بود/ نگاه معنی دار حاج حسین به پیکر سردار سلیمانی

افتخار شهید اسدالهی شاگردی حاج قاسم بود. با حال ناخوشی که داشت به زحمت در مراسم تشییع شرکت کرد. وقتی پیکر حاج قاسم از مقابل ما رد شد حاج حسین نگاه معنی داری کرد.
کد خبر: ۳۹۰۴۹۵
تاریخ انتشار: ۱۷ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۶:۴۳ - 05April 2020

افتخار شهید اسدالهی شاگردی حاج قاسم بود/ نگاه معنی دار حاج حسین به پیکر سردار سلیمانیبه گزارش گروه حماسه و جهاد دفاع‌پرس، دوم فروردین 99 خبر رسید سردار حسین اسدالهی از رزمندگان جنگ تحمیلی و از فرماندهان مدافع حرم که سالها در رکاب حاج قاسم سلیمانی با تکفیری ها جنگیده بود بر اثر جراحات ناشی از عوارض شیمیایی به فرمانده شهیدش پیوست.

با تعدادی از همرزمان و دوستان این شهید عزیز تماس گرفتیم تا برایمان از حاج حسین بگویند. اما بغض در گلو اجازه نمی داد درد فراق را روایت کنند. حاج حسین به قول یکی از سربازانش بر دلها فرماندهی کرده بود. حالا تصور اینکه رفته و باید در موردش از افعال گذشته استفاده کنند آن قدر برایشان ناباور است که توان صحبت را می گیرد. محمد شجاع معاون هماهنگ کنند سپاه محمد(ص) که 5 سال معاون شهید اسدالهی را نیز بر عهده داشته اینگونه از فرمانده خویش روایت می کند:

حاج حسین اسدالهی از ابتدای جنگ به لشکر 27 محمد رسول الله (ص) گردان مقداد رفت و تا پایان جنگ در جبهه ها بود. آخرین عملیاتی هم که شرکت کرد عملیات مرصاد بود که منجر به مجروحیت مجدد حاج حسین هم شد. دو پسر عمویش که برادرهای خانمش هم بودند در دفاع مقدس به شهادت رسیدند. حاج حسین در جنگ شیمیایی شده بود و سالها با این مجروحیت ها زندگی می کرد.

من 5 سال معاون شهید اسدالهی بودم. حاج حسین سال 94 به سوریه رفت تا در رکاب حاج قاسم از حرم حضرت زینب(س) دفاع کرده و با تکفیری ها بجنگد. مرز برای او معنی نداشت و معتقد بود همه جا باید به کمک مردم مظلوم رفت. او تا آخرین لحظه به این موضوع اعتقاد داشت.

در تاسوعای سال 94 یکی از عملیات ها در منطقه استراتژیک روستای خلصه با مشکل مواجه شده بود. حاج قاسم هم در منطقه حضور داشت و از حاج حسین خواست تا به منطقه عملیات برود و حمله را ادامه دهد. حاج حسین بدون پشتیبانی نیروهایش را برد و تا شب توانست مواضع مشخص شده را بگیرد. شب هر چه اصرار کردیم بیا برویم نیروی تازه نفس بیاید قبول نکرد و گفت: تا وقتی لازم باشد اینجا می مانیم حتی اگر چند روز طول بکشد. وقتی کاری به او سپرده می شد با جدیت انجامش می داد.

اوایل که مناطق یکی پس از دیگری از دست داعشی ها آزاد می شد سردار اسدالهی از جمله افرادی بود که وارد مناطق پاکسازی می شد و کمک رسانی به مردم را آغاز می کرد. مناطق مین گذاری شده توسط تکفیری ها را پاکسازی می کرد و با برقراری امنیت مساجد و مدارس باز می شد. وقتی گزارش این کارها را به حاج قاسم دادیم رضایت به وضوح در چهره سردار سلیمانی نمایان شد. حاج حسین می گفت اگر هوای مردم را داشته باشید خدا کمک می کند پیروز شوید.

سال 97 همراه سردار اسدالهی به ایران برگشتیم و برای کمک به زلزله زدگان سر پل ذهاب و سپس سیل زدگان آق قلا رفتیم. مردم اهل تسنن این مناطق نام حاج حسین اسدالهی را به خوبی می شناسند. او شب و روز را نمی شناخت و دائم در حال خدمت رسانی بود.

یک ماه پیش در راه سوسنگرد گفت: محمد مدتی است خون بالا می آورم. نگران شدم چون می دانستم این ها علائم خطرناک ناشی از مجروحیت شیمیایی است اما به شوخی خنده گفتم: حاجی خون خوار شدی؟ می خواستم حال و هوایش عوض شود. با اینکه جسمش ضعیف تر می شد و درد داشت اما حاضر نبود یک دقیقه دست از فعالیت بردارد. هر جا برای مراسم گرامی داشت شهدا دعوتش می کردند می رفت.

سردار اسدالهی یکی از کارهایی که مرتب مقید به انجامش بود سر زدن به خانواده شهدا خصوصا شهدای مدافع حرم بود. می گفت این خانواده ها همه چیزشان را دادند برای این انقلاب. پدر و پسر بعضی از این خانواده ها همه چیز آنها بودند. فرزندان شهدا را نوازش می کرد و به گرمی در آغوش می گرفت.

افتخار شهید اسدالهی شاگردی حاج قاسم بود. وقتی خبر شهادت را شنید بسیار ناراحت شد و با حال ناخوشی که داشت به زحمت در مراسم تشییع شرکت کرد. یادم هست وقتی پیکر حاج قاسم از مقابل ما رد شد حاج حسین نگاه معنی داری کرد و حالا خودش رفت تا به فرمانده  اش برسد.

انتهای پیام/

نظر شما
پربیننده ها